شرکت اعضای انجمن نجات خوزستان در دانشگاههای آزاد، خاتم و فرهنگیان بهبهان – قسمت اول
دوشنبه 18 اردیبهشت ماه 1402 اعضای انجمن نجات خوزستان در ادامه برنامه های افشاگرایانه در خصوص ماهیت فرقه مجاهدین خلق در دانشگاههای آزاد، خاتم و فرهنگیان شهرستان بهبهان حاضر و با موضوع آشنایی با مناسبات درونی و تفکرات فرقه ای مجاهدین خلق به بحث و پرسش و پاسخ پرداختند. در این جلسات که جمع کثیری […]
دیدار اعضای انجمن نجات خوزستان با اساتید و طلاب حوزه علمیه آبادان
اعضای انجمن نجات خوزستان بعد از اتمام جلسه با مدیران و مربیان آموزش و پرورش بنا به دعوت قبلی در حوزه علمیه آبادان حضور یافتند و مورد استقبال رییس حوزه و دیگر مدرسین آن قرار گرفتند. رییس حوزه علمیه آبادان ضمن معرفی اعضای انجمن نجات خوزستان گفت: اعضای این انجمن که خودشان سالیان در بطن […]
دیدار اعضای انجمن نجات خوزستان با طلاب حوزه علمیه اندیمشک
اعضای انجمن نجات خوزستان در حوزه علمیه اندیمشک حاضر و از طرف مسئول حوزه مورد استقبال قرار گرفتند. در جریان این جلسه که حدود 50 نفر از طلاب شرکت داشتند، در ابتدا مسئول حوزه علمیه اندیمشک ضمن معرفی اعضای انجمن نجات خوزستان به حاضرین در جلسه گفت همه ما بصورت کلی و اجمالی در جریان […]
اعضای انجمن نجات خوزستان در جمع اساتید و طلاب حوزه علمیه بهبهان
در آخرین روزهای اسفندماه 1401 اعضای انجمن نجات خوزستان بدنبال دیدار با مدیران آموزش و پرورش شهرستان بهبهان در جلسه ای دیگر به دعوت رئیس حوزه علمیه شهرستان بهبهان در جمع استاتید و طلاب حاضر شدند و مورد استقبال رئیس حوزه و دیگر اساتید و طلاب قرار گرفتند. در ابتدای جلسه رئیس حوزه علمیه امام […]
افشای ماهیت مجاهدین خلق برای مدیران و مربیان آموزش و پرورش شهرستان بهبهان
در آخرین روزهای اسفند ماه 1401 اعضای انجمن نجات خوزستان بدعوت رئیس آموزش و پرورش این شهرستان در جلسه مدیران و مربیان آموزشی و پرورشی در سالن کنفرانس دبیرستان علی ابن ابوطالب شهرستان بهبهان شرکت کردند. در ابتدای جلسه رئیس آموزش و پرورش بهبهان ضمن خوش آمد گویی به اعضای انجمن نجات و حضار شرکت […]
۸ فروردین ۶۷ روزی که رجوی عید اعضا را به عزا تبدیل کرد – قسمت سوم
در قسمت قبل خاطراتم گفتم در پاکستان اصغر زمان وزیری که احساس کرد این نظر من روی اعضای شرکت کننده در جلسه تاثیر منفی گذاشته بلافاصله و با عصبانیت حرف من را قطع کرد و گفت از دستگیرشدن می ترسی؟ عمر هر چریک 6 ماه است شما تا اینجا هم زیادی زنده هستید. من را […]
۸ فروردین ۶۷ روزی که رجوی عید اعضا را به عزا تبدیل کرد – قسمت دوم
در قسمت قبل گفته شد که در مناسبات و تشکیلات بسته مجاهدین خلق روزهایی که به نوروز و فصل بهار نزدیک میشدیم برایمان حال و هوای دیگری داشت. برگزاری مراسم سال تحویل در سالن اجتماعات پادگان اشرف و دیدار با دوستان و همشهری هایی که مدتها آنها را ندیده بودیم حس و حال عجیبی داشت. […]
پیام تبریک علی اکرامی به خلیل انصاریان برای انتشار کتاب آزادی فراموش شده
خلیل جان سلام از شنیدن خبر انتشار و رونمایی کتاب خاطراتت؛ “آزادی فراموش شده” خیلی خوشحال شدم. این کتاب اگر چه به روایت 28 سال از دوران اسارت شما پرداخته ولی در حقیقت قصه ناتمام نسلی است که در سراب وعده های دروغین رجوی راه پر فراز و نشیبی را در جاده پر سنگلاخ و […]
روایت های شنیدنی از ابراهیم خدابنده مدیر عامل انجمن نجات و علی اکرامی عضو سابق فرقه رجوی
به گزارش روابط عمومی حوزه هنری خراسان شمالی، چهل و یکمین شب خاطره موجهای بیقراری با عنوان «تاریکخانههای سازمان» در حالی در مجتمع فرهنگی و هنری گلشن بجنورد برگزار شد که ابراهیم خدابنده و علی اکرامی دو تن از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق به تبیین و تشریع جذب افراد به سازمان و پیوستن خود […]
تماسی که به لحاظ عاطفی من را به خانواده ام پیوند زد – قسمت سوم
در قسمت قبلی خاطراتم تا جایی گفتم که برای اولین بار با خواهرم از طریق تلفن صحبت کردم: آن طرف خط کوچک ترین خواهرم بود که در اصطلاح فرهنگ رایج جامعه ته تغاری خانواده ما بود. وقتی خانواده را ترک میکردم 10 سال داشت. هنوز همان چهره با همان سن و سال در نظرم تداعی […]
تماسی که به لحاظ عاطفی من را به خانواده ام پیوند زد – قسمت دوم
در قسمت قبلی خاطرات خود تا آنجا گفتم که به تیف رفته بودم و دوستانی که با هم در یک چادر بودیم خیلی با من صحبت می کردند تا من را قانع کنند که با خانواده ام تماس بگیرم. مسئولین تشکیلات سالیان در توجیه ممنوعیت تماس با خانواده ها، بحث امنیت جانی خانواده های ما […]
تماسی که به لحاظ عاطفی من را به خانواده ام پیوند زد – قسمت اول
بزرگ ترین تحولی که کمپ آمریکایی (تیف) را غرق در شادی و شور و شعف کرد، خبر برقراری ارتباط تلفنی اعضا با خانواده هایشان در ایران بود. بعد از سالها اعضا به لحاظ عاطفی با خانواده هایشان پیوند می خوردند. برخی مانند من بیش از 20 سال بود که کوچک ترین خبری از خانواده نداشتم. […]