واکنش تشکیلات مجاهدین خلق به حضور من در دادگاه
در جلسه چهلم دادگاه رسیدگی به اتهامات 104 نفر از مسئولین و فرماندهان مجاهدین خلق و همچنین ماهیت این گروه به عنوان شخصیت حقوقی در مورخه سه شنبه 12 مهرماه 1404 ، فرصتی دست داد تا بتوانم به عنوان یک فرد مطلع که در طی سالیان حضورم در ستاد روابط خارجی مجاهدین خلق در جریان […]
پیام قدردانی علی اکرامی از خانواده بزرگ انجمن نجات
من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق خوشا آنان که با عزت ز گیتی بساط خویش برچیدند و رفتند…ز کالاهای این آشفته بازار محبت را پسندیدند و رفتند ایزدمنان را سپاسگزارم که در غمناک ترین روزهای زندگی مان ما را از نعمت حضور دوستان و سرورانی مهربان بهره مند ساخت که همدردی شان التیامی است […]
شرکت هیئت انجمن نجات خوزستان در مراسم خاکسپاری خواهر علی اکرامی
متاسفانه خانم رقیه اکرامی خواهرمحترم آقای علی اکرامی مسئول انجمن نجات خوزستان روز جمعه 28/6/1404 بدلیل بیماری در بیمارستان عرفان تهران دارفانی را وداع گفت و به رحمت ایزدی پیوست که در نهایت پیکر آن مرحومه روز یکشنبه 30/6 به شهر ماهشهر انتقال و مراسم تشییع و خاکسپاری وی روز دوشنبه 31/6 برگزار شد. به […]
پیام تسلیت به مناسبت درگذشت خواهر علی اکرامی
انالله و انا الیه راجعون با نهایت تاسف و تالم با خبر شدیم روز جمعه 28/6/1404 خانم رقیه اکرامی خواهر محترم آقای علی اکرامی مسئول دفتر انجمن نجات خوزستان بعد از تحمل یک دوره بیماری دارفانی را وداع وبه رحمت ایزدی پیوست. به همین منظور انجمن نجات خوزستان به نیابت از اعضای رها شده و […]
داستان آشنایی و جدایی من از مجاهدین خلق – قسمت چهارم
در قسمت قبل خاطراتم گفتم که نزدیک به یکماه در پایگاه موسوم به الهی بودم تا اینکه بهمراه 15 نفر دیگر از فرودگاه اسلام آباد به عراق رفتیم. برخلاف تصور اولیه ام حضور من در قسمت پذیرش قرارگاه حنیف سه ماه طول کشید و من طی این مدت نتوانستم همشهریهای سابق را که بعد از […]
داستان آشنایی و جدایی من از مجاهدین خلق – قسمت سوم
علی اکرامی در قسمت قبل خاطراتش گفته که مسعود رجوی رهبر ریاکار سازمان با استفاده از شرایط و جو جوشان جامعه و عدم شناخت نسل جوان نسبت به ماهیتش و با استفاده از توانمندی های شیطانی اش در سخنرانی های آتشین، قلب و روح و روان برخی از جوانان را به تسخیر خود در آورد […]
داستان آشنایی و جدایی من از مجاهدین خلق – قسمت دوم
در قسمت قبل گفتم که با انتخاب مجاهدین خلق به سراب رسیدم. آنها از صداقت و جسارت و اعتماد من و نسل همانند من بیشترین سو استفاده ها را کردند. من از ایدئولوژی و طرز برداشت آنها از اسلام اطلاعی نداشتم، ولی به دلیل اظهار به اسلامی بودن عقایدشان و شجاعت و از جان گذشتگی […]
داستان آشنایی و جدایی من از مجاهدین خلق – قسمت اول
تاریخ، آینه عبرت هاست و در خلال درس آموزی از این عبرت ها است که انسان می تواند مسیر درست زندگی برای نیل به پیشرفت و شکوفایی و افتخار را طی کند. پندها و عبرت ها می توانند چراغ راه نسلی باشند که با گذر از کوران حوادث و بکارگیری تجارب نسل پیشین ولو تلخ، […]
گپ و گفتی خودمانی با دوستان سابق در مقر اشرف ۳
سلام امیدوارم که حالتون خوب باشه. مطمئن هستم که در جریان تحولات اخیر و شروع و پایان جنگ 12 روزه ایران و اسرائیل قرار گرفته اید. هرچند با توجه به تجربه سالیان گذشته حضورم در تشکیلات می دانم که تمامی اخبار و تحلیل ها از کانال مسئولین و فرماندهان رجوی به شما القاء شده و […]
در سی و یکمین سال فراق مادر – قسمت پایانی
علی اکرامی در قسمت قبل خاطرات خود از شبی می گوید که در پست نگهبانی به یاد خانواده می افتد. نگاهی به دسته چوبی که بهنگام نگهبانی بدستم داده بودند انداختم. چماق جانشین سلاحی شده بود که رجوی آن را ناموس مجاهد خلق در ذهنمان جا انداخته بود. صدای پارس سگان سکوت شب را در […]
در سی و یکمین سال فراغ مادر – قسمت سوم
در قسمت قبل از زندگی در محیط شلوغ خانواده با سختی ولی به یمن تلاش های مادر گفتم. تا اینکه سال 57 فرا رسید. تازه به کلاس سوم دبیرستان گام گذاشته بودم ، خبر برپایی تظاهرات و اعتصابات در شهرهای مختلف کشور به گوش می رسید، رفته رفته دامنه این تظاهرات و اعتصابات به شهرهای […]
در سی و یکمین سالگرد فراق مادر – قسمت دوم
غرق در افکار مرور سرگذشت مادر و خاطرات او بودم که صدای دخترم نیایش من را از آن حال و هوا خارج و بخود آورد. نگاهی به او انداختم دسته گلی بدست داشت و از من خواست اجازه دهم آن را بر سر مزار مادر بگذارد. این عادت همیشگی او بود که با صمیمیت توام […]