گفتگویی دوستانه در باب پیام ۱۶ خرداد رجوی
آقای بصری با سلام مجدد خدمت شما. احوال شما؟ امیدواریم حال شما خوب باشد. باز هم مزاحم شما شدیم. می خواهیم گفتگوی مختصری با شما داشته باشیم . رجوی 16 خرداد پیامی داده بود که خنده دار بود، در پیامش گفته بود آزادی کشی، کشتار فرزندان یک ملت گناه کبیره است . نظر شما چیست؟ […]
ماجرای عفو رجوی به جداشدگان در تیف
زیباترین روز من روزی بود که بعد از بیست سال از فرقه رجوی جدا شدم. واقعا عجب روزی بود! روز خوشحال کننده ای که در پوست خود نمی گنجیدم . روزی که از فرقه رجوی اقدام به فرار کردم به تیف رفتم و به آمریکاییها پناهنده شدم. زندگی من در تیف در چادر بود و […]
خاطره ای از ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ و شیادی سران فرقه رجوی
دستگیری مریم رجوی در 17 ژوئن عجب داستانی بود! تازه از پراکندگی برگشته بودیم و من در مقر چرخ می زدم که دیدم سران فرقه نرمال نیستند. از این اتاق به آن اتاق در حال دویدن هستند. با خودم گفتم حتما خبری شده! بعد از ظهر همان روز به همه افراد مقر از طریق بلندگو […]
تمام مقرها مورد اصابت موشک قرار گرفتند اما …
قبل از شروع جنگ و سرنگونی صدام، رجوی در آخرین نشست گفت اگر جنگ شد و یکی از مقرهای ما توسط آمریکا بمباران شد یا مورد اصابت موشک قرار گرفت، به سمت ایران حرکت می کنیم و ستاد فرماندهی هم در کنار شما خواهد بود و شما را فرماندهی می کند! تحلیل رجوی این بود […]
خاطره ای از نام نویسی در ارتش موسسان چهارم مسعود رجوی
– آقای بصری با سلام خدمت شما. باز رجوی پیام داد و ما کنجکاو شدیم. رجوی در پیامش گفته موسسان پنجم را از 30 خرداد 1400 اعلام می کنم . من هم خدمت شما سلام عرض می کنم. رجوی سرفصل های مشخصی برای خودش دارد. اگر یادتان باشد سال 1374 فیل موسسان را هوا کرد. […]
تجربه ی من از ” نشست رها شدن از محفل “
قبلا گفته بودم رجوی در سال 1380 نشستی در مقر مخوف باقرزاده راه انداخت، بنام “طعمه”! جدا شدگان خوب یادشان است. یک روز در مقر باقرزاده به من ابلاغ کردند که فلان ساعت در سالن میله ای باش با شما کار دارند. در لحظه ذهنم درگیر شد که با من چکار دارند من هم سر […]
بیش از صد نامه به مادرم نوشته بودم، اما …
خداوند لعنت کند رجوی را… مادرانی که در قید حیات هستند در نبود فرزندانشان چه می کشند! روزی که فرقه رجوی را ترک کردم و به ایران آمدم، وقتی مادرم را بعد از بیست سال دیدم او را نشناختم. خیلی شکسته شده بود، در مقابل او هم مرا نشناخت! به یکدیگر خیره شده بودیم. من […]
برای یک بسته آدامس خواب را بر ما حرام کردند
قبلا گفته بودم از کارهایی که فرقه رجوی با ما می کرد و به چه اندازه حیرت آور بود! زمانی مسئول مقر ما زنی بود بنام زهرا گرابیان با نام مستعار ( سارا ). ساعت حدود 11 شب بود که می خواستیم استراحت کنیم، یک دفعه بلندگوهای محوطه شروع کردند به آهنگ زدن! همه از […]
سران فرقه رجوی شما را تفاله می دانند
به خود افتخار می کنم که اُردوی رجوی خائن و جنایتکار را ترک کردم و رها شدم و زندگی آزاد را انتخاب نمودم. فردی بنام علی اوسط فیروزبخت از جدا شدگان مجاهدین خلق در آلبانی که از فرقه رجوی کمک مالی دریافت می کند از طریق فیس بوک پیامهایی می داد و اصرار بر این […]
چند سال است این صف به تهران نرسیده؟
با سلام خدمت آقای بصری احوال شما . کرونا باعث شده کارم تعطیل شود و حضورم در دفتر انجمن نجات بیشتر شود. من قبلا به شما گفته بودم رجوی و سرانش چه بلاهایی بر سر من و شما و همه کسانی که در یک محیط بسته منظورم پادگان اشرف است، آوردند و کسی با خبر […]
روزی که پدر و مادر خواهر مرضیه از هلند به کمپ اشرف آمدند
وقتی خانواده های ما از ایران به اشرف می آمدند به آنها مزدور می گفتند . بعد از سرنگونی صدام راه خانواده ها تا مقطعی باز شد و خانواده ها برای دیدار با عزیزانشان به اشرف مراجعه می کردند . بگذریم که راه خانواده هایی که از ایران می آمدند بسته شد و راه کسانی […]
نامه ای به حمید رضا نوری اسیر در فرقه رجوی
حمید رضا نوری سلام ! حال شما چطور است؟ من فواد بصری هستم. 19 اردیبهشت 1400 مقاله ای در سایت ایران افشاگر (ایران فحشاگر) از سوی شما مکتوب و در سایت درج شده است . مطمئنم مکتوب کردن این مقاله کار شما نیست . کار سران فرقه رجوی است. سران فریب کار و دروغگو . […]