دیدار با خانواده اسماعیل فلاح رنجکش در دفتر انجمن نجات گیلان
آقای اسماعیل فلاح رنجکش عضوجدید رها شده ازچنگال رجوی دریک تماس تلفنی گفت:” وقتی نزدتان آمدم ازظلم وجوررجوی وازمناسبات دروغ ودغل وفریبکاری یک تشکیلات مافیایی یک سینه سخن دارم ولیکن عجالتا همین یک جمله را ازمن داشته باشید که ای وای برمن. ای وای برمن که جوانی ام را مفت وهیچ وپوچ فدای جاه طلبی وهوسبازیهای شخص رجوی کردم وخانواده خاصه پدرومادرم را سی سال تمام نگران وچشم انتظارگذاشتم
پوران مبرهن با درایت تحسین برانگیزی تمامیت فرقه رجوی را به چالش کشیده است
خانم مبرهن به مجرد ورود به دفترانجمن با شادمانی وخوشحالی وصف ناپذیرخطاب به مسول انجمن گفتند:” قبل ازهمه ممنون ومتشکرازاینکه خوشحال مون کردین واطلاع دادین که برادرنازنینم یوسف ضمن نجات ازلیبرتی ناامن به کشورآلبانی منتقل شده است. نمی دانم چرا ولیکن یک احساس خیلی خوب ومسرت بخشی دارم ویک جورهایی بوی خوش برادرم یوسف به مشامم رسیده. انشاء الله که به تازگی درهمین دفترانجمن یوسف را تحویل من وخانواده ام بدهید.”
دیداربا خانواده مجید رجبی شهرستانی دردفتر انجمن نجات گیلان
امروزآقای صمد رجبی شهرستانی ازبرادران مجید با دردست داشتن نامه ای برای برادراسیرش به دفترانجمن مراجعه کرد وضمن یک ملاقات صمیمانه با مسول انجمن گفت” خیلی خوشحال وشادمان شدیم ازاینکه شنیدیم برادرمان به تازگی به آلبانی منتقل شده است ودریک قدمی رهایی ازچنگال رجوی قرارگرفته است. خانواده ما ازمجامع حقوق بشری درخصوص روند رهایی برادرم وسایراسرا ازتشکیلات سیاه رجویها وبازگشت شان به دنیای آزاد خاصه وطن عزیزمان ایران استمداد می طلبد.”
دیداراعضای انجمن نجات خوزستان با مادر دردمند محمدرضا راکی
مادرمحمدرضا که کوله باری ازغم وناراحتی دوری ازفرزندش را بردوش داشت بعد ازاینکه رستم به وی معرفی شد با نگاهی به وی گریه کرد وگفت:خداراشکر که شما هم نجات پیدا کردید خوش به حال مادرتان،یعنی می شود که من هم ببینم فرزندم آزاد شده ودرکنارم نشسته؟! چون دراین سالیان آنقدربخاطر بی خبری ازمحمدرضا گریه کردم که هردوچشمم درحال نابینا شدن است
دیدار صمیمی منصور شعبانی با خانواده اسماعیل پورحسن؛ گروگان فرقه رجوی
آقای شعبانی عضوجدید الورود به ایران پس ازآشنایی اولیه با خانواده دردمند وچشم انتظار پورحسن درخصوص آخرین وضعیت اسماعیل پورحسن درمناسبات فرقه گرایانه رجوی گفتند:” وقتی نام اسماعیل را شنیدم یک دنیا خاطره که با وی داشتم به خاطرم آمد ولذت بردم چونکه اسماعیل خیلی خوش مرام ومهربان وساده وصادق بود.
حضور تعدادی از خانواده های اسیران دربند فرقه رجوی در دفتر انجمن نجات خوزستان
درپایان این جلسه ابتدا همه خانواده ها تاکیدکرده وگفتند اگر رجوی وسران فرقه اش فکر می کنند که با این تهمت ها ورفتاروحشیانه ای که درحق ما خانواده ها روا می دارد ویا اگر دل به بندوبست ویا تفاهم نامه ی پوشالی که می گوید با کمیساربرای عدم حضور ما جلوی لیبرتی امضاء کرده بسته است کورخوانده است وبهتراست بداند که هیچ نهادی دردنیا نمی توانند مارا ازحق قانونی خود که همان دستیابی به عزیزانمان ونجات آنها ازاردوگاه جهل وجنایت رجوی است منع کند
دیدار اعضای انجمن خوزستان با خانواده نورمراد کله جویی از اسیران فرقه رجوی
واقعیت این است که قصه های پدرمان جزدرد و رنج اسارت ودوری ازخانواده اش نیست! قصه نورمراد همان قصه دردورنجی است که ما بعنوان فرزندانش درمسیر زندگی کشیدیم وسالها درانتظاربازگشت او بودیم!! مسئولان مجاهدین بهتراست پدرم را آزاد بگذارند تا به میان ما برگردد تا او بتواند بجای کاشتن نهال بید درسرزمین غریب وبی حاصل عراق نهال زندگی خود وخانواده اش را کاشته وپرورش بدهد، بهرحال ما بعنوان فرزندان نورمراد سوءاستفاده مسئولان مجاهدین رجوی ازپدرمان را بغایت محکوم کرده وآن را بعنوان یک اقدام ضد اخلاقی،ضدانسانی می دانیم وما بعدا طی نوشتن نامه ای حتما این اقدام شرم آورعوامل رجوی را پاسخ خواهیم داد.
دیدار اعضای انجمن نجات با خانواده غلامعلی ساجدی فر از اسیران دربند فرقه رجوی
مادر غلامعلی که اشک درچشمانش حلقه زده بود گفت یعنی روزی می رسد که من هم فرزند اسیرم را دوباره درکنار خودم ببینم؟! وی ضمن بیان خاطراتی ازغلامعلی گفت من و پسرم احمد سال 82 رفتیم اشرف برای دیدن غلامعلی خدا لعنت کند رجوی که دونفررا گذاشته بودند بالای سر ما واصلا نمی گذاشتند من راحت با پسرم صحبت کنم آخرش هم دست خالی برگشتیم وازآن موقع من درپایان هرنمازبه درگاه خداوند دعا می کنم که فرجی حاصل کند تا من هم بتوانم قبل ازپایان عمرم یکباردیگر فرزندعزیزم غلامعلی را ببینم وغیرازاین چیزدیگری ازخدا نمی خواهم ومرتب هم رجوی را لعنت می کنم که پسرم را گرفتارکرده.
دیدار خانواده های اسیران فرقه رجوی استان مازندران با آقای علی محمد خاتمی – قسمت سوم
آقای خاتمی در ادامه در ارتباط با نقش خانواده ها گفت در این نقطه می خواهم یک واقعیتی را به شما بگویم خانواده هایی که به اشرف می آمدند نقش آنها را در رابطه با جابجائی اشرف به لیبرتی نباید فراموش کرد باید از خانواده ها قدردانی کرد اگر این هوشیاری و حضور خانواده ها در اطراف اشرف نبود به این راحتی رجوی قبول نمی کرد که اشرف را تخلیه کند.
عیادت اعضای انجمن نجات خوزستان از آقای شمس الله کنعانی در ماهشهر
اعضای انجمن نجات ضمن ابراز همدردی با این مادر رنجدیده و آرزوی سلامتی برای وی وهمسرش،ب ه این مادر رنجدیده دلداری داده و گفتند البته شما بعنوان یک مادر حق دارید که حتی ازدست فرزندتان اقبال ناراحت باشید هرچند می دانیم که گله مندی وشکایت شما ازفرزندتان نه ازسر بدخواهی وعدم دوست داشتن اوست،چون هیچ مادری درهرشرایطی فرزندش را فراموش نکرده ونمی کند. اما باید بدانید که این سران ضد دین وانسانیت فرقه رجوی هستند که باعث شدند اقبال ازشنیدن صدای شما ویا با خبرشدن از درد و رنجی که شما دراین سالیان متحمل شدید محروم شود!
گزارش ملاقت با خانواده محمد رضا نوروزی
وی گفت چند سال پیش که شما آمده بودید منزل بعد ازآن برادرم ازعراق زنگ زد وگفت که چرا افراد انجمن را به منزلت راه دادی وتو اینجا آبرو مرا بردی! که من تا حدود زیادی عصبانی شدم و به وی گفتم قرارنیست که فقط تو حرف بزنی،شما شدید کشکول گدایی رجوی که به هرکجا خواست می برد وبهتراست که به فکر نجات خودتان باشید که تلفن را قطع کرد. من همان موقع هم به دوستان انجمن نجات گفتم که آنها هم جواب دادند نباید با تندی با برادرت صحبت می کردی آنها هم گرفتارند ومی بایست که با آرامش وی را متوجه اشتباهاتش می کردی
دیدار رستم البوغبیش با خانواده نصار شیخ منصور رامهرمزی از اسیران دربند فرقه رجوی
صحبت های مادروخواهران نصار و رنج وعذابی که آنها ازبابت دوری ازفرزند وبرادرشان کشیدند قلب هرانسانی را بدرد می آورد.وقتی رستم آلبوغبیش به خانواده نصارگفت من ازنزدیک نصاررا می شناختم وحتی مدتها با هم دریک مقر بودیم،مادروخواهران نصاراشک شوق ریختن وگفتند خدارا شکر که حداقل فهمیدیم زنده است ومرتب از رستم آلبوغبیش درباره وضعبیت او سئوال می کردند.