دیدار اعضای انجمن خوزستان با خانواده نورمراد کله جویی از اسیران فرقه رجوی
واقعیت این است که قصه های پدرمان جزدرد و رنج اسارت ودوری ازخانواده اش نیست! قصه نورمراد همان قصه دردورنجی است که ما بعنوان فرزندانش درمسیر زندگی کشیدیم وسالها درانتظاربازگشت او بودیم!! مسئولان مجاهدین بهتراست پدرم را آزاد بگذارند تا به میان ما برگردد تا او بتواند بجای کاشتن نهال بید درسرزمین غریب وبی حاصل عراق نهال زندگی خود وخانواده اش را کاشته وپرورش بدهد، بهرحال ما بعنوان فرزندان نورمراد سوءاستفاده مسئولان مجاهدین رجوی ازپدرمان را بغایت محکوم کرده وآن را بعنوان یک اقدام ضد اخلاقی،ضدانسانی می دانیم وما بعدا طی نوشتن نامه ای حتما این اقدام شرم آورعوامل رجوی را پاسخ خواهیم داد.
دیدار اعضای انجمن نجات با خانواده غلامعلی ساجدی فر از اسیران دربند فرقه رجوی
مادر غلامعلی که اشک درچشمانش حلقه زده بود گفت یعنی روزی می رسد که من هم فرزند اسیرم را دوباره درکنار خودم ببینم؟! وی ضمن بیان خاطراتی ازغلامعلی گفت من و پسرم احمد سال 82 رفتیم اشرف برای دیدن غلامعلی خدا لعنت کند رجوی که دونفررا گذاشته بودند بالای سر ما واصلا نمی گذاشتند من راحت با پسرم صحبت کنم آخرش هم دست خالی برگشتیم وازآن موقع من درپایان هرنمازبه درگاه خداوند دعا می کنم که فرجی حاصل کند تا من هم بتوانم قبل ازپایان عمرم یکباردیگر فرزندعزیزم غلامعلی را ببینم وغیرازاین چیزدیگری ازخدا نمی خواهم ومرتب هم رجوی را لعنت می کنم که پسرم را گرفتارکرده.
دیدار خانواده های اسیران فرقه رجوی استان مازندران با آقای علی محمد خاتمی – قسمت سوم
آقای خاتمی در ادامه در ارتباط با نقش خانواده ها گفت در این نقطه می خواهم یک واقعیتی را به شما بگویم خانواده هایی که به اشرف می آمدند نقش آنها را در رابطه با جابجائی اشرف به لیبرتی نباید فراموش کرد باید از خانواده ها قدردانی کرد اگر این هوشیاری و حضور خانواده ها در اطراف اشرف نبود به این راحتی رجوی قبول نمی کرد که اشرف را تخلیه کند.
عیادت اعضای انجمن نجات خوزستان از آقای شمس الله کنعانی در ماهشهر
اعضای انجمن نجات ضمن ابراز همدردی با این مادر رنجدیده و آرزوی سلامتی برای وی وهمسرش،ب ه این مادر رنجدیده دلداری داده و گفتند البته شما بعنوان یک مادر حق دارید که حتی ازدست فرزندتان اقبال ناراحت باشید هرچند می دانیم که گله مندی وشکایت شما ازفرزندتان نه ازسر بدخواهی وعدم دوست داشتن اوست،چون هیچ مادری درهرشرایطی فرزندش را فراموش نکرده ونمی کند. اما باید بدانید که این سران ضد دین وانسانیت فرقه رجوی هستند که باعث شدند اقبال ازشنیدن صدای شما ویا با خبرشدن از درد و رنجی که شما دراین سالیان متحمل شدید محروم شود!
گزارش ملاقت با خانواده محمد رضا نوروزی
وی گفت چند سال پیش که شما آمده بودید منزل بعد ازآن برادرم ازعراق زنگ زد وگفت که چرا افراد انجمن را به منزلت راه دادی وتو اینجا آبرو مرا بردی! که من تا حدود زیادی عصبانی شدم و به وی گفتم قرارنیست که فقط تو حرف بزنی،شما شدید کشکول گدایی رجوی که به هرکجا خواست می برد وبهتراست که به فکر نجات خودتان باشید که تلفن را قطع کرد. من همان موقع هم به دوستان انجمن نجات گفتم که آنها هم جواب دادند نباید با تندی با برادرت صحبت می کردی آنها هم گرفتارند ومی بایست که با آرامش وی را متوجه اشتباهاتش می کردی
دیدار رستم البوغبیش با خانواده نصار شیخ منصور رامهرمزی از اسیران دربند فرقه رجوی
صحبت های مادروخواهران نصار و رنج وعذابی که آنها ازبابت دوری ازفرزند وبرادرشان کشیدند قلب هرانسانی را بدرد می آورد.وقتی رستم آلبوغبیش به خانواده نصارگفت من ازنزدیک نصاررا می شناختم وحتی مدتها با هم دریک مقر بودیم،مادروخواهران نصاراشک شوق ریختن وگفتند خدارا شکر که حداقل فهمیدیم زنده است ومرتب از رستم آلبوغبیش درباره وضعبیت او سئوال می کردند.
حضور خانواده ترابی در دفتر انجمن نجات
مریم که خواهر کوچکترم می باشد گریه می کرد و می گفت من نمی خواهم اینجا بمانم ولی من را مجبور کرده اند که من گفتم با خودم لباس اورده ام و می توانی با من بیایی که گفت الان اوضاع فرق کرده و اولا که آنها از روی اسم سوار ماشین می کنند و دوما اگر گیر بیافتیم من را می کشند و آنها هیچ رحمی به شما هم نمی کنند ولی مطمئن باش که اگر کوچکترین فرصتی گیر بیاورم خواهم آمد که از این حرف آنها 10 سال گذشته و من همچنان منتظر آنها هستم. آقای ترابی در مورد درد و رنجی که پدر و مادرش به خاطر از دست دادن خواهران و برادرش کشیده بود می گوید و ادامه می دهد که آنها به خاطر چشم انتظاری که سران سازمان مجاهدین و بخصوص مسعود رجوی خائن برای آنها بوجود آورد دق کرده
تسلیت به مناسبت در گذشت آقای صالح مقدم
با نهایت تاثر و تالم در مورخه 16/10/93 باخبرشدیم آقای صالح مقدم که برادرش سلطان سالهاست اسیر و گرفتار فرقه ظالم رجوی است براثرعارضه قلبی دارفانی را وداع وبسوی ابدیت شتافته است. به همین مناسبت اعضای انجمن نجات شاخه خوزستان به همراه تنی چند ازخانواده های اسیران دربند فرقه رجوی ازشهرهای مختلف استان خوزستان روز چهارشنبه 17/10 درمراسم تشیع وتدفین دوست عزیزاز دست رفته خود شرکت و برمزار وی سوره فاتحه قرائت نمودند.
حضور خانواده های اسیران فرقه رجوی در دفتر انجمن ماهشهر برای دیدار با رستم آلبوغبیش
در پایان این دیدارکه حدودا به مدت 2 ساعت بطول انجامید خانوده های اعضای گرفتار ضمن تشکر از تلاش های انسان دوستانه اعضای انجمن نجات که همیشه همیار خانواده های دردمند بودند برای رستم آلبوغبیش آرزوی موفقیت در زندگی کرده و گفتند قطعا ما ازهرکوششی که منجر به نجات عزیزانمان ازدست سران فرقه رجوی بعنوان تباه کنندگان انسانیت دریغ نخواهیم کرد ودرنهایت همراه با اعضای انجمن برای آزادی ونجات اسیران دربند فرقه دعا کردند.
دیدار خانواده های اسیران فرقه رجوی استان مازندران با آقای رضا رجبزاده – قسمت دوم
ایام عید که فرا می رسید به یاد خانواده می افتادم و برای این که دیگران متوجه نشوند وقتی برای استراحت که می رفتم، زیر پتو به حال خانواده ام گریه می کردم چرا که اگر مسئولین متوجه این صحنه می شدند من می بایست در حضور صدها نفر فاکت هایی مربوط خانواده ام را می خواندم و بازخواست می شدم. خیلی ساده نبود در واقع کافی بود آنها بفهمند کسی به خانواده اش فکر کرده است، این بدترین گناه بود و در آن صورت به اتهام وابستگی به خانواده آن فرد را زیر تیغ می بردند.
نامه خانواده های استان قزوین درمحکومیت اقدامات بازدارنده ومرگ های مشکوک در لیبرتی
رهبری و سران مجاهدین خلق سالهاست که فرزندان ما را درعراق تحت اسارت گرفته اند. آنان از هر گونه تماس و ارتباط با دنیای خارج و حتی اعضای خانواده هایشان منع شده اند که مغایر با مفاد منشور جهانی حقوق بشر است. ما اطمینان داریم سران مجاهدین از اینکه فرزندان ما با دنیای خارج از تشکیلات مخوف رجوی در تماس باشند و از سیر تحولات و رویدادهای مربوط به ایران و جهان آگاهی یابند سخت وحشت دارند.
غم نامه خواهری چشم انتظار
نور چشمانم به اندازه تمام دنیا غم نبودنت بر دلم سنگینی می کند؛ می دانم خیلی دیر نامه نوشتم ولی بعد از 29 سال دوری، 24 سال بی خبری، انتظار، نگرانی، دلواپسی، فکر و خیال، بهترین خبر عمرم را به من دادند که تو هنوز زنده ای؛ باور کن تمام این مدت به دعا، نذر و نیاز و با یادت گذشت. رنج و درد زیادی را متحمل شدم فقط به امید یک لحظه دیدن دوباره ات.