استقامت خانواده محمدی برای رهایی فرزندش به ثمر نشست
خانم محمدی که مدتها از فراغ و دوری پسرش از بیماری قلبی رنج می برد سرحالتر از همیشه با ابراز خوشحالی غیر قابل وصف و ضمن قدردانی از افشاگری و کمک افراد بازگشته، از خدای بزرگ می خواست که همه اسرای دست رجوی هر چه زودتر رها شده تا قلب همه پدر و مادر و بستگان چشم انتظار این افراد شاد شود تا درد بی کسی بر دل مسعود و مریم بنشیند. سماجت و اصرار پدر و مادر مجید محمدی برای اعزام به اشرف در دو سال گذشته قابل تحسین بود.
برادرم وصله ناچسبی در درون فرقه رجوی است
ایکاش علی قلیزاده عضو اسیراشرفی میدانست که مادرش درچشم انتظاری با آرزوی در آغوش کشیدنش در یک سانحه رانندگی به ابدیت پیوست وپدرش درحسرت دیدن یار و فرزند دلبندش دوچشم بینایش را از دست داده است ولیکن کماکان با مراجعه به دفترانجمن دنبال فرزندش را میگیرد و با امیدواری تمام تلاش دارد به اتفاق دختران و پسرانش در مقابل کمپ اشرف و لیبرتی به بست بنشیند و برای رهایی علی قلیزاده ازچنگال رجوی از مجامع بین المللی و دیگر نهادهای حقوق بشری و دولت عراق استمداد بطلبد.
تسلیت انجمن نجات به خانواده پور اصغریان
با خبر شدیم که آقای نقی پور اصغریان عموی پوران و یوسف پور اصغریان اسرای جهنم رجوی پس از سالها تلاش برای رهائی شان در چشم انتظاری دارفانی را وداع نمود. دفتر انجمن نجات مازندران به نمایندگی از خانواده بزرگ انجمن نجات این ضایعه را به همسر و فرزندان و خانواده پور اصغریان و بخصوص به این دو اسیر دست رجوی تسلیت عرض نمود و آرزوی رهائی هر چه زودتر آنان از چنگال رجوی های پلید را دارد.
تا رهایی برادر اسیرم از چنگال رجوی، کوتاه نخواهم آمد
سید طاهر محمدزاده از جمله کسانی بود که با تقبل رنج فراوان برای اولین بار با اشتیاق و آرزوی دیدار حضوری با برادر اسیرش سید ولی محمدزاده عازم کمپ اشرف شد و فعالیت چشمگیری داشت تا پیامش را به برادر اسیرش برساند که دروغ های فرقه رجوی را نخورد و خود با یک تصمیم قاطع ازفرقه رجوی کنده شده و نزد نیروهای عراقی محافظ اسرای دربند اشرفی رفته و برای همیشه درکانون گرم و پرمهر خانواده به آرامش برسد.
گفتگوی صمیمی با برادر مصطفی فروغی از اسیران اشرف
من چندین سال است کار برادرم را دنبال می کنم از طرفی مادرم خیلی نگران برادرم است قطع ارتباط و ناپدید شدن او برای من و مادرم باور کردنی نبود. من توانستم از طریق ارگانهای بین المللی ردی از مصطفی بگیرم مصطفی برادرم چندین سال است در فرقه اسیر است تعجب من این جاست که مصطفی اهل سیاست نبود چگونه فریب این ها را خورده و چندین سال است خودش را در این فرقه اسیر کرده
تبریک به مناسبت فرار عبدالحمید رئوفیان
آقای محمدبردی کلوی که عموی عبدالحمید رئوفیان می باشد با حضور در دفتر انجمن نجات از روزها و شبهای سخت و طاقت فرسایی که در پشت مقر رجوی برای لحظه ای دیدار با برادرزاده اش سپری کرده بود می گوید و نیز از زحماتی که تمامی خانواده ها و مسئولین و عزیزانی که از نزدیک برای رهایی او زحمت کشیده اند تشکر نمود و گفت که دست تک تک خانواده ها و دیگر عزیزان را که زحمات زیادی برای رهایی عبدالحمید از چنگال سران جنایتکار فرقه رجوی متحمل شده اند را از دور می بوسم
خانم خزائی: رجوی دین ندارد که مانع ملاقات خانواده ها با فرزندان شان می شود
خانم خزائی بعد از شنیدن آخرین اخبار از وضعیت اشرف و کمپ موقت ترانزیت، در حالی که دست به دعا برداشته بود اظهار امیدواری می کرد که هر چه زودتر بتواند به ملاقات فرزندش برود. او می گفت « رجوی دین ندارد که مانع ملاقات خانواده ها با فرزندان شان می شود. حتی اگر خانواده ها کافر هم باشند او حق ندارد مانع از انجام ملاقات بشود»
خانواده های استان مرکزی عازم اردوگاه اشرف شدند
خانواده های استان مرکزی در تاریخ 26 اردیبهشت به منظور دیدار با عزیزانشان راهی اردوگاه اشرف شدند.خانواده های استان مرکزی از مسئولین عراقی در خواست داشتند تا ترتیبی داده شود در کمپ موقت ترانزیت ملاقات حضوری با عزیزانشان داشته باشند. خانواده های استان مرکزی عزم جزم کرده اند با تحصن مقابل کمپ اشرف در انتظار رهایی عزیزانشان مقاومت کنند و عزیزانشان را از چنگال رجوی خون آشام نجات دهند.
خانواده ها: ما خواهان ملاقات با فرزندانمان در کمپ ترانزیت هستیم – قسمت سوم
پس از اظهارات و درخواست هر یک از خانواده ها برای ملاقات در کمپ جدید از جمله آقایان عبدالمناف شعبانی برادر اسیر محسن شعبانی و مصطفی فرد برادر اسیر مهدی فرد و حسین و عسکر شعبانپور، میرگل موسوی برادر اسیر یعقوب موسوی و خانم نسیبه آهنگر طبقی فرزند اسیر عبدالحسین آهنگر طبقی و آقای کرمعلی شعبانپور برادر اسیر حسن شعبانپور درخواست کردند تا تلاش شود که، تا قبل از مرحله نهایی گفتگو کمیساریای عالی پناهندگان با بستگان اسیرشان در بغداد ملاقات کنند
خانواده شعبانی: صدام، پسرم را به رجوی لعنتی فروخت
پیرزن آه کشید و گفت: خدا صدام را لعنت کند. من زحمت کشیدم و پسرم را بزرگ کردم ولی پس از اسارت او در جنگ، صدام، پسرم را به رجوی لعنتی فروخت». او ادامه داد «ای کاش درد ما فقط اسارت او در جنگ بود، رجوی ها به ما اجازه نمی دهند حتی او را ملاقات کنیم و از او خبری داشته باشیم. در سال 1382 وقتی به همراه پدر و برادر محسن برای ملاقت پسرم به قرارگاه اشرف رفتیم، فرماندهان فرقه به ما اجازه ندادن تا پسرمان را ببینیم. آنها سه روز ما را دست به سر کردند و هر بار چیزی به ما می گفتند.
استمداد خانواده صادقلو از مجامع بین المللی
مادر و خواهر شکرالله صادقلو با مراجعه به دفتر انجمن نجات از فریب فرزندش توسط گروه مجاهدین شکایت و گلایه کردند، آنها گفتند: فرزندم به واسطه یکی از اعضاء گروه تروریستی مجاهدین به کشور ترکیه فراخوانده شد و سپس از آنجا به پادگان نظامی مسعود رجوی منتقل گردید.مادر شکرالله در رابطه با پسرش چنین می گوید که خدا لعنت کند سران فرقه رجوی را که فرزندم را که اکنون باید عصای دستم می شد را از من دزدیده و او را آواره بیابان نمودند.
خانواده ها: ما خواهان ملاقات با فرزندانمان در کمپ ترانزیت هستیم – قسمت دوم
یکی از خانواده ها آقای علی اکبر باباپور برادر اسیر علی اصغر باباپور که برادرش در درگیری 19 فروردین سال 90 در اشرف از ناحیه پا زخمی شده بود، پرسید: آیا در این جابجایی اولویتی به مصدومین و مجروحین داده اند یا نه؟ که مسئول انجمن در جواب سئوال ایشان پاسخ دادند: برای سران فرقه اصلا مهم نیست که چه کسی چه مشکلی دارد برای اینکه افراد در مراحل اول فرار نکنند سعی کردند نفرات مسئول و سر موضع را به کمپ موقت بفرستند. برادر شما را هنوز در اشرف نگهداشتند چون می ترسند که او هم قبل از انتقال بقیه نفرات خود را به عراقی ها تسلیم کند ولی نگران نباشید این به طول نخواهد کشید و در آینده نزدیک همه بچه ها به کمپ جدید در بغداد منتقل خواهند شد.