چهارشنبه, ۱۰ دی , ۱۴۰۴
در حاشیه همایش انجمن نجات گیلان واقع در شهرستان آستانه اشرفیه – قسمت دوم 19 مرداد 1389

در حاشیه همایش انجمن نجات گیلان واقع در شهرستان آستانه اشرفیه – قسمت دوم

پدر و مادر سالمند و زحمتکش روستایی مرتضی میر موسوی از اسرای دربند تشکیلات فریبنده رجوی چند سالی است که با انجمن نجات گیلان ارتباط فعالی دارند تا بتوانند از این طریق و با فعالیتهای انساندوستانه فرزند گمشده شان را دریابند و دستکم بتوانند پس از بیست سال دوری و بی خبری ولو یک تماس تلفنی کوتاه با او داشته باشند و صدایش را بشنوند.این پدر و مادر چشم انتظار وقتی از جلسه انجمن نجات مطلع شدند بی درنگ خودشان را از راه دور به سالن جلسه واقع درشهرستان آستانه اشرفیه رساندند و پای سخنان و به عبارتی درد دل آقایان اکبرمحبی، محمد باقر کشاورز و حمید حاجی پور نشستند.

حضور خانواده های آذری مصمم تر از همیشه جلوی اسارتگاه اشرف 14 مرداد 1389

حضور خانواده های آذری مصمم تر از همیشه جلوی اسارتگاه اشرف

خانواده های آذری دفعات قبل کاری کردند که فرقه رجوی دیگر نتوانست بدون موضع گیری باشد. روزهای اول سعی داشت لاپوشانی کند ولی بعد از 15 روز سکوت خود را شکست و شروع به مارک زدن علیه خانواده ها کرد. فکر می کنم اینبار خانواده های این دیار بتوانند چهره دیگری از رهبران فرقه را به جهانیان بشناسانند

در حاشیه همایش انجمن نجات گیلان واقع درشهرستان آستانه اشرفیه – قسمت اول 12 مرداد 1389

در حاشیه همایش انجمن نجات گیلان واقع درشهرستان آستانه اشرفیه – قسمت اول

خانم کبری علیخواه عضو فعال و مرتبط با انجمن نجات گیلان با مشارکت خود درهمایش انجمن نجات درشهرستان آستانه اشرفیه موفق به دیدارجداگانه با محمد باقرکشاورزعضو جدید رها شده ازچنگال رجوی شده است و بلاواسطه و از نزدیک از زبان آقای کشاورز ازآخرین وضعیت تشکیلات فریبنده رجوی و ازاوضاع و احوال برادرش مطلع شده است.

ما خانواده ها تمامیت مجاهدین را به چالش طلبیدیم 07 مرداد 1389

ما خانواده ها تمامیت مجاهدین را به چالش طلبیدیم

گفته میشود که حفاظت و کنترل اسارتگاه اشرف به عهده نیروهای عراقی سپرده شده است ولیکن هنوز ما دستان کثیف ومعامله گر نیروهای اشغالگر امریکایی درحمایت از تشکیلات رجوی را به عینه دیدیم و معتقد هستیم که سران سازمان به دلگرمی صرفا حمایت استکبار جهانی و نیروهای امریکایی موجود درپادگان اشرف قادرشدند که برغم تحصن شش ماهه خانواده ها مقابل اسارتگاه اشرف تا محقق شدن مطالبات برحق خود یعنی ملاقات با عزیزان دربند، اجازه ملاقات ندهند

بازگشت خانواده های چشم انتظار گیلانی ازمسافرت به عراق 04 مرداد 1389

بازگشت خانواده های چشم انتظار گیلانی ازمسافرت به عراق

خانواده ها با لغ بر دو هفته دم درب خروجی اشرف به انتظارنشستند. هرچه درتوان داشتند درحنجره خود متمرکز ومتکاثف کردند واسم عزیز در بند خود را فریاد کردند ولی گویی که فریاد رسی نبود!!. صحنه های مشابه روزانه تکرار شد شاید که دل سنگ و یخ زده سران سازمان به رحم بیاید تا فقط دقایقی ملاقات صورت بگیرد ولی هیهات ، هیهات که سازمان با فرافکنی بی انتها خانواده ها را به اصل نظام منتسب میکرد تا ازاین کانال بتواند اعضای غافل و نگون بخت خود را متقاعد بکند که دم درب، خانواده های شما نیستند بلکه اکیپ وزارت اطلاعات هستند

بیانیه خانواده های آذربایجان غربی نسبت به برخورد دوگانه غرب در برابر مجاهدین 29 تیر 1389

بیانیه خانواده های آذربایجان غربی نسبت به برخورد دوگانه غرب در برابر مجاهدین

ما اعضای خانواده ها که فرزندان و بستگانمان خود قربانی تروریسم و تحت شرایط بازدارنده و آزار دهنده ی قرار دارند و از امکان تماس با دنیای خارج از اسارتگاه اشرف محـروم هستند، از مقامـات سیاسی دولت های اروپایی و امریکایی مصرانه می خواهیم تا با تحت فشار قرار دادن سران فرقه مجاهدین، امکان و شرایط مطلوب دیدار و تماس خانواده ها را با عزیزانشان در اشرف فراهم سازند.

خانواده های گیلانی به منظور دیدار با عزیزانشان راهی عراق شدند 23 تیر 1389

خانواده های گیلانی به منظور دیدار با عزیزانشان راهی عراق شدند

عطف به بیانیه های خانواده های چشم انتظار گیلانی در تواریخ اسفند ماه سال گذشته و همچنین در اردیبهشت ماه سال جاری در حمایت ازخانواده های متحصن مقابل پادگان اشرف که درسایت نجات نیزاطلاع رسانی شد، گروهی ازهمین خانواده ها بدنبال درخواست مصرانه خویش برای دیدار و رهایی عزیزانشان از اسارتگاه اشرف راهی عراق شدند تا بتوانند به سایر خانواده های متحصن در مقابل پادگان اشرف بپیوندند.

دار و دسته ی رجوی بازی را باخته اند 16 تیر 1389

دار و دسته ی رجوی بازی را باخته اند

سالهاست سران فرقه ی مجاهدین در سیمای آزادی و از طریق سایت های وابسته بدون رعایت پرنسیب های اخلاقی و معیارهای انسانی بر علیه انجمن نجات لجن پراکنی می کنند. آنان با طرح مسائل غیر واقعی و نادرست سعی کردند تا ماهیت انجمن نجات و فلسفه وجودی آن را انکار کنند. حال پرسش این است که آیا سران مجاهدین پس از سالها لجن پراکنی و فریبکاری توانستند ذهنیت خانواده ها را نسبت به انجمن نجات مخدوش کنند؟

همایش انجمن نجات گیلان با حضورخانواده های چشم انتظارآستانه اشرفیه – قسمت هشتم 27 خرداد 1389

همایش انجمن نجات گیلان با حضورخانواده های چشم انتظارآستانه اشرفیه – قسمت هشتم

شاید شما بپرسید چه محدودیتهایی اعمال میکردند ببینید تلویزیون نداشتیم اگرهم بود مداربسته بود ومواضع سازمان را صرفا منعکس میکرد. رادیوی فردی نداشتیم و وسلیه ارتباطی مثل تلفن و یا موبایل نداشتیم که خارج ازکانال تعریف شده سازمان کسب خبربکنیم. چه تصویری شما میتوانید داشته باشید ازحداقل امکانات رفاهی وصنفی برخوردار نبودیم. دونفرکه محلی بودیم حق نداشتیم با هم خلوت بکنیم وحتی دلمان بخواهد با هم به زبان مادری مان صحبت بکنیم! نیم ساعت اجازه نداشتیم

در خواست کمک خانواده زاداسماعیلی از صلیب سرخ جهانی 23 خرداد 1389

در خواست کمک خانواده زاداسماعیلی از صلیب سرخ جهانی

اینجانب هوشنگ زاد اسماعیلی اهل گیلان از شهرستان تالش اسالم پلا ک 28 هستم. فرزندم داوود زاد اسماعیلی فرشمی بمدت 10 سال است که جذب سازمان تروریستی مجاهدین درعراق شده است. فرزندم برای اشتغال به آلمان رفته بود که توسط عوامل سازمان به بهانه دادن شغل مناسب با امکانات بسیار به عراق کشانده میشود که ازآن اطلاع دقیق نداریم.با شروع درگیریها که با تحریک سازمان به وقوع پیوسته است نگران وضعیت و سلامت فرزندم هستم

همایش انجمن نجات گیلان با حضور خانواده های چشم انتظار آستانه اشرفیه – قسمت هفتم 19 خرداد 1389

همایش انجمن نجات گیلان با حضور خانواده های چشم انتظار آستانه اشرفیه – قسمت هفتم

ازآموزش های صرف نظامی که بگذریم اندک آموزش های آشپزی و یا باغبانی و رانندگی و حتی کامپیوترکه داشتیم تماما در چاچوب بسته اشرف مصرف داشت ودرجامعه هیچ اعتباری ندارد فی المثل خودم راننده خودروهای سبک وسنگین بودم ودرداخل قرارگاه رانندگی میکردم ولیکن وقتی به ایران بازگشتم دیدم بایستی دوباره مطابق با قوانین راهنمایی و رانندگی بین المللی آموزش ببینم تا بتوانم درخیابانهای شهر به رانندگی بپردازم

اسماعیل پور حسن به شانه هایت احتیاج دارم تا دلتنگی هایم را برآنها فرو ریزم 18 خرداد 1389

اسماعیل پور حسن به شانه هایت احتیاج دارم تا دلتنگی هایم را برآنها فرو ریزم

برادرم به من نگاه کن. دلت تنگ نیست؟ دلت برای محله ات تنگ نیست؟ چطوردلت برای برادرزاده های کوچکت که حالا مردی شده اند وهریک برای خود خانواده تشکیل داده اند وفرزندانی دارند، تنگ نمی شود. گریه میکنی! نه گریه نکن، یکباربرای همیشه به خودت بیا. ازخدا بخواه تورا به جایی که تعلق داری برگردند، به شهرت، به محله ات، به کوچه وپس کوچه هایت، دلت را به دریا بزن وبیا. همه چیزاینجا برای رفاه تو محیاست. باورکن.

blank
blank
blank