مروری بر خاطرات یک رها شده از اسارت رجوی
یک مورد دیگر وقتی که پلیس عراق می خواست در اشرف مقر پلیس ایجاد کند مسئولین برای ما نشست گذاشتند و گفتند به خواست خدا جنگ از تهران به اشرف کشیده شده و شما قبلا نگران بودید و می گفتید ای کاش ما در تهران بودیم و با بسیجی ها درگیر می شدیم (چون صحنه های تظاهرات را هرروز برای ما پخش می کردند) و در نشست ها مسئولین با ناراحتی صحبت می کردند و می گفتند جای ماها در تهران خالی است. اما حالا خداوند شما ها را دوست دارد و جنگ را به اشرف کشانده است و شماها دیگر نگران نباشید
در پادگان اشرف دلمان خوش بود رهبری داشتیم
مواقعی که نشست عمومی برگزار می کردند به چهره های مریم و مسعود نگاه می کردیم می گفتیم آنقدر رئوف و پاک هستند که نمی شود ذهن را در رابطه با آنها باز کرد ولی در واقع کثیف ترین آدمهایی هستند که روی کره زمین زندگی می کنند زباله دان تاریخ هم آنها را نمی پذیرد.
تلاش برای نجات جان علیرضا میرباقری
علیرضا که بشدت فردی عاطفی است تحت تاثیر خواهرانش مجددا به اشرف بازگشت. حتی در صحبتی که بعد از بازگشتنش با او داشتم میگفت بین زمین و اسمان مانده ام که چکار کنم؟ از طرفی عمر و زندگی خودم تباه شده است و از طرفی نمیتوانم سه خواهرم را در بیابانهای عراق بامان خدا ول کنم و پی زندگی خودم بروم! علیرضا از سالهای خیلی قبل تر از 82 هم تشکیلات سازمان را بمانند اکثریت نفرات دیگر بناچار تحمل میکرد و مترصد فرصتی بود که خودش را از اشرف نجات دهد.
مصاحبه آقای میلاد آریایی با خانم نسرین ابراهیمی
من فکر می کنم که مجاهدین دوتا هدف از این کارشان دارند یک هدف این هست که خوب مجاهدین همیشه برخلاف حرفهای رجوی همیشه تکیه شان به قدرتهای خارجی هست اینها دلشان را صابون زدند برای اینکه آمریکا شاید اینها را علیه رژیم ایران استفاده بکند و بعد جاهای دیگر و انقلابهای دیگر را دیدند و دنبال همین هستند و دنبال این هستند که فرض کنید مثل کشور لیبی اینها استفاده بکند و مثل کشورهایی که اتفاق افتاد اینها که بعنوان یک آدمی که یک جا جمع شده اند یک جا را داشته باشند و خلاصه آن کشور مثلا آمریکا روی اینها حسابی باز کند
روش های فریبکارانه رجوی برای به اسارت نگهداشتن افراد
نزدیک ظهر بود که نزد رقیه عباسی رفتم و دیدم دو عدد شمع یک جلد قرآن مجید و یک سینی حلوا در اتاق اوست تعجب کردم پرسیدم موضوع چیست؟ او در جوابم گفت خبر آمد پدر و مادرت را رژیم در زندان اوین اعدام کرده است و برادر و خواهر بزرگت ناپدید شدند و خواهر و برادر کوچکترت در یتیم خانه نگهداری می شوند با بغض پرسیدم چرا؟ پدرم بسیجی بود و اسم و رسم در نظام داشت مادرم چه گناهی کرده است؟
مصاحبه با خانم نسرین ابراهیمی عضو سابق مجاهدین ـ قسمت چهارم
حقیقت این بود که مجاهدین می دانستند گناهی ندارم و فقط می خواستند مدتی آزارم بدهند به قول خودشان حالم را بگیرند که یاد بگیرم رجوی هر چقدر هم بگوید ازانتقاد استقبال می کند ولی حق انتقاد را نخواهم داشت و چند تا اعتراف اجباری را باید که حالا توضیحش را خواهم داد، بگیرند و حسابی بترسم. بعد هم من را برگردانند به داخل قرارگاه. کتکم نمی زدند ولی شکنجه روحی را به خوبی اجرا می کردند. از داد و بیداد کردن گرفته تا تهدید کردنم به انتقال به زندان استخبارات عراق
مصاحبه با خانم نسرین ابراهیمی عضو سابق مجاهدین خلق ـ قسمت دوم
در اشرف همه می دانیم که یک بحثی وجود داشت که زنان همگی درحریم رجوی قرار دارند و به این دلیل کسی حق نگاه کردن و فکر کردن به این زنان را نداشت و یا همگی از مسعود گردنبندهایی را گرفتیم که معنی آن وصل به رهبری بود بعد هم پله به پله جلوتر که می رفتیم بحثهای جدیدتری می شنیدیم مثلا بعد از گرفتن این گردنبندها بحث چهار دیواری با ما شد و اینکه ما درحقیقت صاحبی داریم به نام مسعود رجوی
مصاحبه با خانم نسرین ابراهیمی عضو سابق مجاهدین خلق ـ قسمت اول
البته این شعار برابری زن و مرد هم واقعی نبود این بار همه مردها زیر دست زنان قرار گرفتند. توجیه سازمان این بود که تا حالا مردها همه کاره و مسئول بوده اند وحالا نمی شود زنها در کنار مردها قرار بگیرند و کار کنند چون مردان نمی توانند به زنان برابر با مردان نگاه کنند پس می بایست مردان مدتی زیر دست زنان کار کنند تا بتوانند برابری واقعی زن و مرد را بپذیرند!
قتل ها و مرگهای مشکوک تشکیلاتی در فرقه رجوی – قسمت اول
اخیرأ در یکی از سایت های روشنگری مربوط به جداشدگان از فرقه ی تروریستی رجوی ها مطلبی را خواندم. این مطلب از طرف جدا شده ای بنام خانم بتول سلطانی است. نامبرده در این مطلب افشاگرانه در خصوص فوت شده ای بنام معصومه غیبی پور نوشته. او اشاره کرده که معصومه دارای دوفرزند بوده که فرزندانش بلاجبار توسط رجوی به اروپا اعزام و خودش هم برخلاف خواسته اش در قبرستان مردگان اشرف محصور شده
ناگفته های عبدالحمید رئوفیان از فرقه رجوی
آقای رئوفیان در مورد چگونگی سپری کردن اوقات در داخل فرقه رجوی چنین می گوید که در آنجا ما را مجبور کردند تا به آموزشهای نظامی از جمله آموزش دیده بانی در برجک و رانندگی تانک و نیز کالکاوی و ابزاری که فقط برای حمله های نظامی بدرد می خورد و نیز اموزش سلاحها و خمپاره ها و 106 م.م همچنین کارهای جاری مانند ساختن بنگال و غیره وادار می کردند بطوریکه در مدت شبانه روز آنچنان مشغول بودیم که حتی فرصت فکر کردن به خودمان را نیز نداشتیم.
مصاحبه سایت زنان ایران با خانم زهرا السادات میرباقری
من دقیقا از خانمی که این عمل زنان روی وی انجام شده بود سوال کردم که چی شده که تو این عمل را انجام دادی؟ وی گفت تا توی اتاق عمل من بی اطلاع بودم که می خواهند این عمل را انجام بدهند. این عمل با حیله های مختلف ومغزشویی انجام می شد حیله های مختلف مثلا چی بود اینکه شما کم خون هستید برای عمل سنگ کلیه باید عمل زنان انجام دهید،وقتی خانم جوانی که قبلا با سازمان مشکل داشت او را فریب دادند و به بهانه درمان سنگ کلیه اش عمل زنان را روی وی انجام دادند
فرقه رجوی و نقض حقوق مسئله داران یا ناراضیان
گرفتن نامه از مسئله داران و یا نوشتن نامه ی جعلی از سوی آنها برای خانواده و ارسال به ایران بطوریکه به آدرس سیستم های امنیتی ایران برسد و در آن نامه طوری طراحی شده بود که خانواده ی مسئله دار هم خطرافتد تا مسئله دار جرات برگشت به داخل خانواده اش را نداشته باشد.اینها تنها گوشه ای از شکنجه و نقض حقوق ناراضیان و مسئله داران در سازمان پر افتخار رجوی ها بود در قسمت های بعدی به بخش های دیگری از سوابق و کارنامه ی سیاه و پیچیده ی فرقه خواهیم پرداخت.