در دل جنگلهای هیرکانی نشست اعضای انجمن نجات مازندران – قسمت اول
نشستی به رنگ پاییز دل انگیز دورهمی اعضای انجمن نجات استان مازندران
اعضای تشکیلات رجوی از تلفن و موبایل محروم هستند! ملاقات اعضای انجمن نجات مازندران با برادر راضیه احمدیان
ملاقات خانواده های انجمن نجات با جمعی از نفرات بازگشتی مازندران – قسمت اول
در تاریخ 3/8/1388 تعدادی از خانواده ها با حضور در دفتر انجمن و ملاقات با جمعی از نفرات بازگشته جلسه ای تشکیل دادند تا ضمن بررسی عملکرد رذیلانه رجوی ها در وقایع اخیر که منجر به کشته و زخمی شدن تعدادی از فرزندان شان شده است به راه کارها و راه حل هایی برسند تا هر چه زودتر بتوانند عزیزان شان را از چنگال تشکیلات جهنمی خارج نموده و مانع سوء استفاده ابزاری بیشتر رجوی ها از این افراد اسیر شوند.
دیدار انجمن نجات مازندران با خانواده شعبان ایزکیان
این مادر که با دیدن ما (افراد بازگشته) کمی دگرگون و جای خالی موسی را در منزلش احساس می نمود با لعنت فرستادن بر رجوی که موجب جدایی فرزندش شده بود از بلایایی که رجوی بر سر دوستان و همسایگان دیگرش آورده بود نیز سخن به میان آورد و ادامه داد:«رجوی در این محل خیلی ها را بیچاره و آواره کرد، در همین محله افرادی همچون کامران خلعتبری و ایرج طالشی در اشرف اسیرند و حمیده کوزه گر که در اشرف اسیر بود بر اثر بیماری سرطان در همانجا درگذشت و آنجا دفن شد. خانه پشتی خانه پدر حمیده است.»
ملاقات انجمن نجات مازندران با خانواده جنت صادقی
آقای صادقی که 3 برادرش سالهاست اسیر این فرقه تروریستی در عراق هستند و سالیان درازی است که مسئوولیت نگه داری پدر پیر و مادرش را نیز به عهده دارد ضمن درد و دل اظهار داشت که عامل همه بلاکشی های خانواده و از جمله خودم را رجوی می دانم. او با فریب و دروغ، برادرانم را یکی پس از دیگری به عراق کشانده و امروز در بن بست مطلق سیاسی آنان را آواره دیار غریب و بیابان های عراق نموده و نمی دانم که چرا هنوز اصرار بر ماندن در آنجا را دارد؟
گرد همایی جدا شده گان از مجاهدین در مازندران – قسمت پایان
مسئوولین سازمان مجاهدین با فریب و نیرنگ و با شعار درب ورود به سازمان همیشه باز نمی باشد و درب خروجی برای همیشه برای همه کس باز است افراد زیادی را اسیر خود کردند ولی واقعیت موجود عکس است ورود همه افراد مانند جانی و معتاد و فراری و بیکار و… آزاد است ولی خروج آن هرگز امکان پذیر نیست که نمونه هایش را دوستانم توضیح دادند که حداقل با کتک و زندان طولانی خواهد بود.
گرد همایی جدا شده گان از مجاهدین در مازندران – قسمت پنجم
رجوی در انقلاب طلاق (موسوم به انقلاب ایدئولوژیک) شخصا همه گونه ارتباط عاطفی فرد با دنیای بیرون را حرام اعلام کرد و هیچ فردی حق نداشت هیچ احساس و عاطفه ای نسبت به پدر، مادر، زن، فرزند و سایر بستگان داشته باشد، بقول مریم قجر همه عاطفه و علاقه و عشق افراد بایستی از آن رهبری عقیدتی یعنی رجوی باشد و هیچ کس چه در خفا و چه در آشکار حق هیچ کاری به منظور برقراری ارتباطات عاطفی با دنیای بیرون را نداشت
اشرف: شهر، پادگان یا زندان – قسمت چهارم
همه ما در مقاطع مختلف و برای سال های متمادی در قرارگاه اشرف بودیم و کما بیش سیستم های حفاظتی و کنترل فیزیکی افراد را دیده ایم و با آن آشنایی داریم که بخش هایی از آن را بیان کردید ولی رجوی جدا از کنترل فیزیکی و سیستماتیک افراد، شیوه های دیگری را نیز اعمال می کرد که نهایتا منجر به مغزشویی و کنترل اذهان می شد. یکی از شیوه هایی که رجوی سال ها افراد را با آن تحت کنترل داشت، اعمال موضوع «بیگاری» بود که در سازمان بعنوان «کار جمعی» مطرح می شد.
اشرف: شهر، پادگان یا زندان – قسمت سوم
نفرات می بایست روزها تا آخرین ساعت کاری کار می کردند تا کاملا خسته شده و شب را بخوابند و به این ترتیب احتمال فرار در شب را کم می کردند، ولی فشارهای روحی و روانی و ماندن اجباری در اشرف مانع خواب آنان می شد به همین دلیل مسئولین سازمان مجاهدین قانونی وضع کردند که از ساعت 11 شب به بعد کسی حق بی خوابی را نداشت…
اشرف: شهر، پادگان یا زندان – قسمت دوم
در اشرف مناسبات عادی و آنچه که در جوامع شهری و مدنی وجود دارد حاکم نیست. در آنجا اصلا خانواده معنی ندارد تا جامعه شهری معنی داشته باشد. وقتی خانواده از طرف رجوی لانه فساد لقب می گیرد و تمامی مناسبات خانواده گی بهم می خورد،طبعا دیگر سایر الزامات و امکانات و… لزومی نخواهد داشت.
اشرف: شهر، پادگان یا زندان – قسمت اول
آنان که خود در اشرف بودند یا حتی گذری کوتاه به آنجا داشته اند خوب می دانند آنچه که اشرف بیشتر به آن شباهت دارد یک اردوگاه کار اجباری و یا زندان اسرای جنگی است، تا شهر. برای شناخت بیشتر این مکان مجهول الهویه!! با جمعی از جدا شدگان فرقه تروریستی رجوی استان مازندران که سالیان طولانی در اشرف مقر اصلی رجوی در عراق بودند به بررسی و کم و کیف مناسبات این مکان می پردازیم تا برای همگان روشن شود که اشرف چگونه جایی است، شهر، پادگان یا زندان!!!؟
زندگی جدید بدور از چشم مسئولین فرقه رجوی
بدور از چشم مسئولین تشکیلات فرقه رجوی و بدون اجازه و ویزای خروج و برگه تردد به همراه تعدادی از دوستان و همراهان سابق جدا شده از فرقه رجوی جهت تلطیف روحیه و استفاده از نعمات خدایی و فضای سبز به دل جنگل های مازندران زدیم. آنان که سالیانی مجاز به کپ و گفتگوی دو نفره نبودند امروز چندین نفره محفل زده و با کباب و نان و دوغی به خاطرات تلخ گذشته و شیرین حال پرداختند و ساعت ها بدور از چشمان مهوش سپهری و مهدی ابریشم چی و بتول رجایی به کار غیر تشکیلاتی پرداختند.
در تبلیغات خانواده! در ملاقات مزدوران! – قسمت سوم
همانطوری که رجوی در 7 بهمن 87 خودش گفته بود و خط کلی را به نفرات داده بود و برای فشارهای سیاسی به دولت عراق و جلب توجه مجامع بین المللی دست به اعتصاب غذای نامحدود و یا حتی خودسوزی جمعی بزنند، ولی به نظرم این شیوه دیگر هم در دنیا سوخته و لو رفته است و جواب نخواهند داشت مثلا در جریان دستگیری مریم آنها تعداد ی افراد بی گناه را به آتش کشیدند و قصد داشتند این عمل شنیع را ادامه دهند ولی بازتاب منفی آن در افکار عمومی کشورهای اروپایی و… باعث شد که از ادامه کار جلوگیری کنند
در تبلیغات خانواده! در ملاقات مزدوران! – قسمت دوم
سال هاست که افکار فرقه ای پیاده شده رجوی در اشرف باعث شده است که آنان کلیه مناسبات خانوادگی را برای همیشه قطع کنند بعنوان نمونه د ر سال 1369 تاکنون هیچ فرزندی در سازمان متولد نشده است و هرگونه پیوند عاطفی و خانوادگی در مناسبات به منزله خوره تشکیلاتی و ایدئولوژیک هر فرد با رهبری خاص الخاص است. حالا باید از مریم و مسعود رجوی پرسید شما که به این صراحت در پیام ایدئولوژیکی تان به رزمندگان اشرف بالکل خانواده را نفی می کنید چطور امروز برای دستیابی به منافع فرقه ای و یا دفع تاثیرات مراجعات هیئت های خانوادگی به درب اشرف سینه چاک ملاقات اسیران در بند خود با خانواده می شوید؟!!..

