در دل جنگلهای هیرکانی نشست اعضای انجمن نجات مازندران – قسمت اول
نشستی به رنگ پاییز دل انگیز دورهمی اعضای انجمن نجات استان مازندران
اعضای تشکیلات رجوی از تلفن و موبایل محروم هستند! ملاقات اعضای انجمن نجات مازندران با برادر راضیه احمدیان
نشست مشترک خانواده ها با بازگشتی ها – قسمت اول
آقای مجید محمدی با شرح کلی از مناسبات فرقه و تلاش رجوی برای ابقای اشرف که منجر به کشته شدن تعدادی از بچه ها شد برای خانواده های حاضر بیان داشت: از سال 88 که مسئله اخراج مجاهدین از اشرف از طرف دولت عراق جدی شد و برای کنترل آنان دولت عراق سعی در ایجاد پاسگاه پلیس در اشرف نمود، رجوی مذبوحانه تلاش کرد تا با ناموس خواندن اشرف، این انگیزه را در افراد و اعضا ایجاد نماید تا در مقابل نیروهای عراقی بایستاند و سعی داشت با به کشتن دادن اعضا در اشرف و جنجال سیاسی به خیال خام خود اشرف را ابقا کند.
خروج از لیست تروریستی آمریکا پیروزی یا شکست رجوی ها – قسمت دوم
از همان ابتدای ورود اولین سری به لیبرتی، مسئولین فرقه همچون رحمان (عباس داوری) و صدیقه حسینی نشست گذاشتند و گفتند شما باید مصاحبه با کمیساریای عالی پناهندگی برای ثبت نام پناهندگی را کش بدهید تا مسئله ما بزودی حل نشود و به خارج نرویم. آنها معتقد بودند که دولت مالکی سقوط خواهد کرد و آن وقت مسئله عوض خواهد شد و اوضاع به نفع فرقه خواهد چرخید و آنها مثل گذشته در عراق خواهند ماند.
خروج از لیست تروریستی آمریکا پیروزی یا شکست رجوی ها – قسمت اول
رهبران فرقه که از قبل خروج از لیست آمریکا با هیاهو دستاوردهای پیروزی آن را به رخ هواداران خود می کشیدند و مریم قجر آن را تغییر موازنه قدرت در ایران می نامند! مطمئنا می بایست در مقابل افکار عمومی و حتی اعضای خود به این سئوالات پاسخ مشخص دهند که با خارج شدن از لیست وزارت خارجه چه تغییر مشخصی در سازمان بوجود خواهد آمد؟ آیا هیاهوی رهبران فرقه و ادعای پیروزی برای خروج از لیست واقعی است؟
در میان اشک و شوق خانواده ها – قسمت سوم
وقتی در سال 82 پدرم برای ملاقات به اشرف آمد حتی دوستانم باورشان نمی شد که پدرم زنده است و وقتی به رقیه عباسی یکی از مسئولین زن فرقه که همسر پسر عموی پدرم نیز می باشد اعتراض کردم که چرا این خبر را به من دادید گفت خبر ناقصی در این ارتباط داشتیم که مجبور شدیم به شما هم بگوئیم و… و اینگونه افراد را با فریب و نیرنگ در آنجا نگه می دارند و پل پشت سرشان را خراب می کنند.
تسلیت به هموطنان آذری
با کمال تاسف زلزله در استان آذربایجان شرقی باعث صدها کشته و زخمی شده است که دل همه ما را به درد آورده است. انجمن نجات مازندران با ابراز همدردی با عزیزان و هموطنان آذری، خود را در غم آنها شریک دانسته و از خدای مهربان خواهان آمرزش همه جان باختگان و شفای مجروحین و صبر و پایداری بازماندگان هستیم.
نامه خواهری دل سوخته خطاب به زهرا گنجشکی اسیر فرقه رجوی
جعفر و مرضیه خواهر کوچک و زیبای ما که تو مادرش بودی و سالها در نبود تو عذاب کشید تا توانست مرا تحمل کند هر دوی آنها منتظر تو هستند و لحظه شماری می کنند تا پیش آنها بروی و اقلا باقی عمرت را در آرامش و به عنوان یک انسان معمولی که راحت بتواند هر جا که دلش بخواهد برود سینما و پارک یا آزادانه در خیابان راه بروی و زندگی کنی. مرضیه برایت اتاق آماده کرده و امید دارد روزی پیش او بروی.
خانواده های قربانی شده سازمان از بی پایگاهی رجوی در داخل می گویند – قسمت دوم
98 درصد از افرادی که قبلا گول شعارهای سازمان را خوردند و نسبت به او سمپاتی پیدا کردند بعد از کش و قوس های مختلف پی به ماهیت سازمان و رجوی بردند و دنبال زندگی خود رفتند و اگر چه ممکن است که با نظام همراه نباشند اما تنفر شدید نسبت به سازمان دارند آدم هایی را در شهر خود می شناسم که قبلا با سازمان کار می کردند ولی بعدها به ماهیت سازمان پی بردند و با ادامه تحصیل در حال حاضر جز مسئولین بالای ادارات و بانک ها می باشند که نمی خواهم نامی از آنها برده شود.
نامه ای از آقای حسین شعبانپور به برادرش حسن شعبانپور اسیر فرقه رجوی
نامه ای از آقای حسین شعبانپور به برادرش حسن شعبانپور اسیر فرقه رجوی
خانواده های قربانی شده سازمان از بی پایگاهی رجوی در داخل می گویند – قسمت اول
از خاطرات تکان دهنده این سازمان در قائم شهرکه مرا تکان داد، یکی ترور تعدادی اهالی روستای قادیکلا و ترور جمعی تعدادی از افراد در ساختمان بسیج قائم شهر بود.برایم بسیار عجیب بود که آنها جلوی یک مینی بوس را گرفته و تعدادی از معلمین و مردم عادی بدون سلاح را از ماشین پیاده کرده و به رگبار بستند و بعدا طی اطلاعیه ای آن را اعدام انقلابی اعلام کردند.
نامه آقای میلاد طوسی بخش به پدر اسیرش در قرارگاه اشرف
من از داشتن بابایی به مهربانی و خوبی تو محروم هستم در حالی که تو زنده ای. بابا آشنایان و دوستانت هر وقت من را می بینند می گویند حیف شد مسعود اسیر شد و آن ها هم جویای این هستند که تو کی می توانی بر گردی. بابا، بزرگ شدن ما را که ندیدی و از لذت بودن در کنار خانواده ات برای 23 سال محروم بودی، نگذار این محرومیت بیشتر ادامه پیدا کند.
نامه به ایوب آستا از اسیران فرقه رجوی
ایوب جان اینجا چشم انتظار شما زیاد هستند که مهمتر از همه مادر است که برگردن همه ما حق دارد چون سختی زیادی را متحمل شده است با آن همه مشکلات ما را بزرگ کرده و آرزو زیاد داشته که در موقع پیری بتوانیم عصای دستش باشیم و کمک حالش باشیم. خودت هم خوب می دانی که چقدر شما را دوست داشت با رفتن شما همه آرزو هایش بر باد رفته الان پیر شده و خوب نمی تواند ببیند و تنها آرزویش دیدن شما است امیدواریم که این آرزویش را برآورده بکنید
َتلنگری بر باقیمانده اراده مسخ نشده اسیران اشرف
هنوز خانواده های اعضاء را وادار به طلاق اجباری نکرده و مسعود زن های سازمان را به عقد خود در نیاورده بود.هنوز اجازه ی تماس تلفنی و نوشتن نامه از طرف شما به خانواده را می دادند , نه این که به طرف آنها سنگ بیندازند و مادر و پدرِ پیر ِخود را مزدور خطاب کنند.حالا, بجای سر کوچه کمینه, مدح و ثنای آنها را می گویند.

