بازجویی نرم مادرانه خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت شصت و دوم
ماجرای فرار عابدین جانباز را به خاطر داری؟ پیام غلامعلی میرزایی به دوستش نجف کمالی
می دانم نامه ات دیکته شده از سمت سران مجاهدین بوده سخنی با حیدر پیرزادی ساکن در کمپ آلبانی
۱۱ سپتامبر، شادی تروریست ها در قرارگاه اشرف – قسمت ششم
کم کم نیت آقا مسعود رو می شد با قیافه ای ژست وار و دست به کمر رو به نیروها که بله عملکرد اسلام ارتجاعی را دیدید وای به روزی که اسلام انقلابی وارد میدان شود خانم رجوی نیز لحظه را غنیمت شمرده و از اهمیت رهبری عقیدتی می گفت و جالب اینکه مریم از ما می خواست برای مسعود یک چنین نیروهایی باشیم
چرا رجوی برای ایرانیان و پناهندگان مقیم خارج خط و نشان می کشد
دوم اینکه در چنین شرایطی اگر کسی قصد خروج داشت مسلما زن و فرزند و بستگان خودش را تحت تاثیر می گذاشت و آنها هم به همراه او می رفتند در چنین فضای رجوی برای جلوگیری از ریزش احتمالی نیرو بحث طلاق را مطرح کرد و در وحله اول همه زن و مردها را سه طلاقه کرد حتی برای ماهائیکه زن و فرزندانمان در داخل کشور بودند چنین مطرح می کردندکه شما هم باید زن و فرزندان خود را از ذهن بدور کنید و در واقع آنان را سه طلاقه کنید.
خاطرات مسعود بهشتی – قسمت اول
پس از چند ماه تصمیم گرفتیم که مراسم عقد را برگزار کنیم. از آن جا که رسم و رسوم ازدواج با توجه به فرهنگ مردم از تنوع و تفاوت برخوردار است، در شهر ما هم هر آن چه را که در بین مردم از رسومات ازدواج و عقد کنان بود به جا آوریم، پس از تهیه لوازم مورد نیاز جشن عقدکنان برپا شد و به خوبی و خوشی پایان یافت
۱۱ سپتامبر، شادی تروریست ها در قرارگاه اشرف – قسمت پنجم
اگر در این لحظات به چهره مسعود و مریم نگاه میکردید، میدیدید که خوشحالی عجیبی در چهره آنها پیداست. درحالیکه مردم دنیا بخاطر هزاران آدم بیگناهی که در آنجا کشته می شدند ناراحت بودند، ولی این دو نفر و طرفدارانشان غرق در شادی و پایکوبی بودند
شاهد دیگری بر کردکشی مجاهدین در عراق
بلافاصله مرا خلع سلاح کرده و توسط چهار نفر چشم بسته مرا به یکی از ساختمانهای پیش ساخته خود که معروف به عارفی یا زندان عارفی بود بردند. در آنجا متوجه شدم که نفرات زیادی مثل من سلاح را به زمین گذاشته و حاضر به جنگیدن با اکراد نشدند و مسئولین همه را بدون کمترین امکانات که حتی بعضا زخمی نیز که خواهان جدائی بودند بدون در مان در آنجا رها کردند.
صدای الهه اولین صدای زنان در رادیو ایران بعد از بیست و هفت سال
الهه سالها قبل برای اولین بار تصنیف را در برنامه گلهای رادیو ایران معرفی کرد. این شکستن دگم ها همیشه شاخصی از شجاعت بی مانند زنی بود که هیچ گاه قدمی بر خلاف اصولش بر نداشت و عاقبت نیز با همه دشواری های راه در کنار مردم کشورش باقی ماند و با تاثیرات عمیق و گرمی که بر فرهنگ مردم ایران باقی گذاشت در خاطره ها جاودانه شد.
تاملی بر خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت ششم
عید سال 77 که به آن (آ 77) می گفتند مرا به گروه طبل (موزیک) نیز منتقل دادند. روز عید در روی سن که جشن می خواست برگزار شود من در حالی که لباس آبی طبل پوشیده بودم و در کنار کسانی که قرار بود طبل بنوازند ایستاده بودم، ناگاه همسرم آرام را دیدم که لباس معمول بازیگری نمایش پوشیده و به من خیره شده است.
اسیر بیدادگر – قسمت سیزدهم
من یک دفعه سیستم بدنم بهم ریخت و یاد روزهای قبل افتادم. خیلی سخت بود در مقابل کسی بایستی که عامل این همه بد بختی باشد و بتوانی خودت را کنترل کنی. دست و پاهایم داشت میلرزید. بدنم سرد شده بود و صدایم به زور در می آمد. اما دوست داشتم حرفهایم را بهش بزنم.
اسیر بیدادگر – قسمت دوازدهم
جواب من مشخص بود هر چند که صد در صد میدانستم درخواست من درخواستی است که آنان هرگز آنرا قبول نخواهند کرد اما بار دیگر درخواست خروج از تشکیلات فرقه را نوشتم و تحویل مسئولین دادم. من از مسئولین خواسته بودم که این بار با درخواست خروج من از فرقه موافقت کنند به این دلیل که من تصمیم دارم به زندگی عادی خویش بازگردم.
خودکشی مجتبی میرمیران یکی دیگر از دستاورد انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین
شاهسوندی خودکشی میرمیران را ناشی از اعتراض وی به مناسبات و مشخصا اعلام انقلاب ایدئولوژیک دانست و تاکید کرد میرمیران با انتخاب اینگونه مرگ خود جلو اتهاماتی از قبیل ترس و روزمرگی و… توسط مجاهدین را بسته است و با این شیوه خودکشی اعتراض خود را نسبت به مناسباتی که حداقل حقوق انسانی در آن نقض شده را مورد تاکید قرار داده است.
۱۱ سپتامبر، شادی تروریست ها در قرارگاه اشرف
بسیاری از اعضای سازمان مجاهدین خلق که در آن اجتماع حضور داشتند در خصوص وقایع آن روز و آن اجتماع زمانی که از گروه جدا شدند شهادت داده اند. زمانی که نیروهای آمریکایی قرارگاه اشرف (قرارگاه اصلی مجاهدین خلق در عراق) را اشغال نمودند، آنها با بسیاری از اعضای جدا شده مصاحبه کرده و همگی آنها داستانی که در فوق آمده است را تشریح کرده اند
تخریب پل های پشت سر
علیرغم اشک تمساح ریختن و جیغ و داد بین المللی سازمان درجهت دستگیری این افراد، مسئولین وبویژه شخص رجوی خوشحال از این اتفاقات بود، تا دستگیر شدگان را از هواداران سازمان و یا اعضای فعال در داخل کشور وانمود کند.

