مصاحبه ای با آقای جمیل عبدالله زاده

دوست عزیزم با سلام خدمت شما از اینکه زحمت کشیده و از کنگان به بوشهر امدید و دعوت ما را قبول کردید فوق العاده سپاسگذارم. میدانم که در حال جبران چند سالی که در سازمان بوده اید میباشید و مشغول کار هستید تا بتوانید اینده خودتان را با رنج و تلاش خودتان رقم بزنید امیدوارم که دیگر اسیر این نوع سازمانها نشوید که زندگی و مال شما را به یغما ببرند.

سئوال اولم را اینطور شروع میکنم که شما که به تازگی به ایران برگشته اید لابد حقایقی را در رابطه با جامعه دیده اید من اصلا نظرم این نیست که درست یا غلط و یا خوب یا بد است من فقط به دنبال این هستم که آیا فضایی که سازمان از جو داخل ایران میداد چگونه بود و شما چه دیدید و آیا سنخیتی داشت؟

ج-فضایی که سازمان میداد این بود که مردم فقط منتظرند که ارتش بیاید و برای ما جانشان را میدهند. وقتی من امدم مردم و اهالی محل میپرسیدند که کجا بودی وقتی میگفتم اصلا سازمان را نمی شناختند. آنها یی که حتی سازمان را نمی شناسند چطور منتظر آمدن انها باید باشند در هر جامعه ایی نا رضایتی هست اما این منجر به شورش و انقلاب نخواهد شد الان مثل سالهای اوائل انقلاب نیست به هر حال مشکلاتی کم و بیش هست هیچکس نمی تواند منکر این شود اما نه اینکه هر کس سلاح بردارد و بجنگد من در طی این 7 یا 8 ماه این را نگرفتم.

مثلا سازمان از سرکوب زنان صحبت میکرد که میریزند و میگیرند اما من چنین فضایی ندیدم که به خانمی در خیابان گیر دهند که چرا حجابت اینطوری است سازمان مواردی را به لحاظ سیاسی بزرگ میکند.

س- سازمان تا به حال در طی این چند سال برای مردم چه مبارزه ای کرده و چه ارمغانی داشته است؟

ج- تنها کاری که کرده با مردم ایران مبارزه کرده تنها یک قلم خانواده ها را از فرزندانشان بی خبر نگاه داشته و خون به دل مادرانمان کرده و همه را در نگرانی باقی گذاشته این مبارزه علیه مردم است حال اینکه ما بجز تروریسم بی حاصل و کور و بی هدف در طی این سالها چیزی ندیدیم.

س-در طی این مدتی که نبودید خانواده شما چه فشارهایی را متحمل شده است؟

ج- من پسر بزرگ و نان آور خانواده بودم من برای کار و تامین معاش خانواده ام به خارج آمدم اما سازمان با حقه و کلک من را به عراق برد در این میان من و خانواده ام ضرر های بسیاری را متحمل شدیم. پدر و مادرم سن زیادی ندارند اما به دلیل دوری من سالها پیر شده اند.

س- به نظر شما سازمان اگر واقعا میخواست مبارزه ای را برای رسیدن به جامعه بی طبقه توحیدی کند چه کاری باید میکرد؟

اول اینکه از ایران خارج نمی شد و دوم اینکه با حکومت به توافق میرسید نه با سلاح سوم اینکه برای عراق جاسوسی نمیکرد و علیه سربازان ایرانی در جبهه های جنگ نمی جنگید در واقع اگر که میخواست راه درست را در پیش کیرد باید با مردم حرکت میکرد ایا مردم میخواستند که سازمان علیه دولت دست به سلاح ببرد یا این خواسته سازمان و در راس ان شخص رجوی خود محور بود؟ چگونه با جنگ میتوان به جامعه ای عاری از طبقات رسید در حالی که سازمان درون مناسبات خودش از حد اقل دموکراسی برخوردار نیست

س- آیا تلاش سازمان برای این بود که مردم به حکومت برسند یا خودشان؟

ج- البته که خودشان آنها دلشان به حال ما نمیسوخت چه برسد به مردم.

س- از زمانی که رجوی رفته به نظر شما وضعیت سازمان چگونه است؟

ج- به نظرم فضای یاس و ناامیدی حاکم بر آن بسیار بیشتر شده و بیشتر میخواهند به نزد خانواده شان برگردند یا به خارجه بروند.

س- آیا شما به عنوان یک جوان ایرانی مناسبات درون سازمان را برای جوانان هم سن و سالتان چگونه میبینید؟

ج- من به عنوان یک جوان میخواهم ازاد باشم تفریح کنم با خانواده ام باشم تحصیل کنم کار کنم و از مزایای زندگی بهره مند شوم نه اینکه در یک محیط بسته قفل شوم سازمان فقط طبق گفته های خودش عمل میکرد و کاری به خواست ما نداشت و با ما همخوانی نداشت او می خواست به صورت دیکته شده خط خود را به پیش ببرد.

س- در سازمان چند درصد از جوانها مثل شما فکر میکردند؟

ج- همه. و میخواستند هر چه زود تر از انجا خلاص شوند انها میخواستند محدود نباشند اما سازمان انها را محدود کرده و انرژی های انها را قفل کرده و هرز میداد چون نمی توانست از انها استفاده کند. چرا باید یاسر اکبری نصب. مرجان اکبریان. و… جوانهای دیگر چنین سرنوشت فجیعی داشته باشند جواب اینها را کدام رهبری فراری خواهد داد آیا اینها دلیل بر فشار موجود روی جوانان در سازمان نیست سازمانی که به اصطلاح خود را طراز مکتب و پیشرو و پیشتاز میداند چرا باید جوانان در ان سر به نیست شوند.

-بله واقعا نکته درستی را اشاره کردید من هم به فکر الان محمدی، سعید نوروزی و مرجان اکبریان و یاسر و کریم پدرام وکامران بیاتی و… افتادم راستی به چه دلیل این جوانان بایستی از بین بروند تا کی باید این موارد را در جمع یک مجموعه 3000 نفری شاهد بود اینها دلایلی قوی و غیر قابل انکار هستند به هر حال من امیدوارم که مراجعات خانواده ها به مجامع حقوقی و بین المللی بی پاسخ نماند.

س- آیا به نظر شما در این عصر میتوان جامعه را با جنگ و ترور و زد و خورد مسلحانه تغییر داد؟

ج- مسلما خیر و در اینجا استراتژی سازمان شکست خورده اما جرات گفتنش را ندارد به نظرم داشتن انعطاف و دست برداشتن از یک چیز غلط جرات میخواهد که سازمان ندارد زیرا خواسته های انها با خواسته های جامعه همخوانی ندارد اگر اینها درد خلق را داشتند چرا نرفتند در روستاها مدرسه بسازند واقعا در این صورت چه کسی جلو انها را میگرفت.

انجمن نجات مرکز بوشهر

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا