تاریخچه ای که مجاهدین تلاش می کند پاک کند.چرا و چگونه؟!

وحشت سازمان مجاهدین خلق از تاریخچه خود و تلاش برای پاک کردن آن

برای فهم این سوال که چرا سازمان مجاهدین خلق از تاریخچه خود وحشت دارد ، باید کمی به گذشته دور مراجعه کنیم ، یعنی درست از زمانی که این سازمان تاسیس شده است و بازیگران اصلی این داستان که خود آنها نیز به مرور زمان از تاریخچه این سازمان حذف شده اند .

مهمترین نمونه از پاک کردن حافظه تاریخ را میتوان در حذف رهبر این جریان مسعود رجوی بعنوان سمبل این سازمان دانست. آنها و بطور خاص مسعود رجوی به خوبی می دانند که رهبری سازمان مجاهدین خلق جایگزین ندارد و نمی تواند داشته باشد و به نوعی سازمان مجاهدین خلق ابتر است. اما با این وجود وعلیرغم اهمیت وجود مسعود رجوی بعنوان رهبر این سازمان که جایگزین ندارد، آنرا حذف کرده و از دیده ها پنهان نگاه داشته اند تا به زعم خود اصلی ترین صورت مسئله تاریخچه سازمان مجاهدین خلق را پاک کنند.

کمی به عقب برگردیم. درسال 1344 وقتی سازمان مجاهدین خلق شکل گرفت ایدئولوژی حاکم بر این سازمان ملغمه ای از اسلام سنتی و ایدئولوژی مارکسیستی بود. اما برای گریز و لاپوشانی آن خود را مسلمان معرفی کردند و نیروهای وارد شده به این سازمان نیز با همین الگو شکل گرفتند. بنائی که از همان ابتدا کج بود و تناقضی که زمان آنرا به اثبات رساند. دستگیری و بعد اعدام کادرهای اصلی سازمان این درهم ریختگی را فزونتر کرده وعناصر باقیمانده تبدیل به عناصر چند هویتی شدند و همین مسئله منجر به سر برآوردن یک سازمان مارکسیستی از درون همین سازمان ظاهرا مذهبی شد. به تبع این اتفاقات ترورهای درون سازمانی شکل گرفت و رسما توسط تقی شهرام که سکاندار سازمان مجاهدین خلق شده بود این سازمان بعنوان یک سازمان مارکسیستی اعلام ظهور می کند وبدنبال آن تصفیه های درونی شکل می گیرد که تعدادی از اعضای سازمان توسط اعضای دیگر به قتل میرسند. توضیحات کامل در حوصله این نوشتار نیست .

تا اینجا پروسه این سازمان از سال 1344 تا سال 1357 چیزی جز شش سال مطالعه و هفت سال کشتن نزدیکترین یارانشان و تصفیه های درونی ثمره دیگری نداشته .

از سال 1357 نیز که همزمان است با پیروزی انقلاب ایران با سربرآوردن موجودی بغایت خطرناکتراز تقی شهرام مواجهیم. او نامش مسعود رجویست. یک بیمار روانی و صد بار خطرناکتر از تقی شهرام وهزار بار خطرناکتر از تمام کسانی که جویای نام وقدرت هستند. کسی که تا امروز مسئول مستقیم 17000 ترور وقتل در ایران بوده. کسی که هزاران نفر از نیروهای خودش را به قربانگاه فرستاده. کسی که فرمان عملیات انتحاری به سبک داعش را به دختران 14 ساله آنهم در چهل سال پیش قبل از اینکه تروریستهای داعش ظهور کنند صادر کرده است. کسی که با دشمن خارجی که درجنگ با کشورش بوده همدست شده تا مردم ایران را در جنگ به قتل برساند. کسی که در تمام عملیات تروریستی دشمنان متخاصم با ایران آنها را همراهی کرده است و بصورت مستقیم یا بصورت غیرمستقیم به آنها یاری رسانده است و صدها نمونه دیگر که مجال پرداختن به آن نیست.

در یک کلام و یک جمله می توان گفت تاریخچه قبل ازپیروزی انقلاب این سازمان که سراسر است از قتل و آدمکشی و همرزم کشی یکطرف و تاریخچه سراسر نکبت، خیانت، جنایت و وطن فروشی این سازمان پس از پیروزی انقلاب ایران یکطرف دیگر. همه این تاریخچه با مسعود رجوی گره خورده است. همه آنچه که تابحال برشمردیم بخش کوچکی از جرم و جنایت وخیانت این شارلاطان است که در کسوت سازمان مجاهدین خلق انجام داده است. تاریخ هیچگاه پاک نمی شود اما متاسفانه می توان تاریخ را گول زد و فریب داد وبه نوعی آنرا به فراموش خانه ذهن منتقل کرد تا بتوان دو باره با رنگ و لعابی دیگر همان کارها را به پیش برد. این یادآوری بر آن است که تاکید کنیم سازمان مجاهدین خلق امروز با مریم رجوی همان سازمان مجاهدین مسعود رجویست و هیچ چیز تغییر نکرده است جز رنگ و لعاب. و در ماهیت یک سازمان مافیائی تروریستی است که از خون ارتزاق می کند.

نزدیک به هیجده سال پیش پس از سرنگونی پدر معنوی سازمان مجاهدین خلق یعنی صدام حسین به یکباره مسعود رجوی گم میشود. رمز و راز این گم شدن چیست ؟ مگر مسعود رجوی رهبر بلامنازع این سازمان نیست که حتی جانشین هم ندارد؟ چرا او به یکباره گم شد یا به تعبیری چرا او را گم وگور کردند؟

جواب این سوال را باید در دو عنصر و شاید چند عنصر خلاصه کرد که من به دو عنصر اصلی می پردازم. که یکی از دلایل داخلی است و دیگری خارجی که النهایه هر دو به یک موضوع ختم می شود. دشمنان متخاصم با کشور ما ایران به خوبی می دانند سازمان مجاهدین خلق بطور بی سابقه ای نزد مردم ایران منفور است و بطور خاص که همه این منفوریت را در شخص مسعود رجوی می بینند. در نتیجه بهترین گزینه برای آنها حذف مسعود رجویست تا بدین ترتیب سر تاریخچه سیاه و نکبت بار فرقه رجوی را به زیر آب کنند و تا بخشی از تاریخ را به فراموشخانه بسپارند و از طرفی خود سازمان مجاهدین خلق و شخص مسعود رجوی هم می دانند که چه گند آبی به پا کرده اند و در نتیجه اینها هم به همان نتیجه ای که دشمنان متخاصم با مردم ایران رسیده اند می رسند. به گونه ای که ترکی فیصل مسئول سازمان جاسوسی واطلاعاتی سعودی می آید و خبر رسمی مرگ رجوی را اعلام میکند ، طرح و نقشه آنها در حقیقت با هم یکی است. آنها می خواهند تاریخچه سیاه و ننگین این سازمان مافیائی را به فراموشی بسپارند تا مردم از یاد ببرند که این سازمان مجاهدین خلق همانیست که به صدام حسین در حمله وجنگ علیه کشور ما ایران همکاری کرده است. این همان سازمانیست که هزاران نفر را در ایران ترور کرده است و دستش به خون مردم ایران آغشته است.

کیست که نداند سازمان مجاهدین خلق با مسعود رجوی یا بدون مسعود رجوی همان است که بود ، سازمانی که تبدیل به یک فرقه و باند مافیائی شده است ، و پس از غیبت مسعود رجوی همچنان در همدستی با دشمنان مردم ایران همراه هستند و بخشی از سناریوی دشمنان متخاصم با کشورما هستند. یار و یاور جنایتکاران جنگی در تحریم غذائی و داروئی ضعیف ترین طبقه وقشر از مردم ایران بوده اند و مسئول و مصب بسیاری از ویرانی هائی که در اثر تحریم داروئی به مردم ایران وارد شده است خصوصا پس از گسترش اپیدمی کرونا. در حقیقت دست مجاهدین خلق به خون ضعیف ترین اقشار مردم ایران نیز آغشته است.

به باور من این فرقه به پایان راهش رسیده است و دیر یا زود به تاریخ خواهد پیوست اما فراموش نکنیم و از یاد نبریم برای جلوگیری از تکرار تاریخ و اینکه دیگر در کشورمان شاهد ظهور فرقه هائی همچون مجاهدین خلق نشویم باید مردم ایران را واکسینه کنیم و این واکسیناسیون فقط از طریق اگاهی بخشی به نسل های جوان امکان پذیر است. شخصا نمیدانم در کتابهای درسی مدارس ایران و دانشگاههای ایران چه متون تاریخی تدریس می شود اما آنچه مسلم است پاد زهر فرقه ها در آگاهی بخشی نسل های جوان نهفته است تا بدین وسیله ریشه ایدئولوژیکی و سیاسی و نیروئی این فرقه ها را خشکاند. امروزه سازمان مجاهدین خلق در ایران به عنوان لکه ننگ و خیانت و جنایت شناخته می شود اما وظیفه ماست تا کشورمان را برای نسل های آینده واکسینه کنیم و با روشنگری از آنچه دیده ایم از ظهور موجوداتی همچون فرقه رجوی جلوگیری کنیم .

فرقه رجوی می خواهد با گم و گور کردن مسعود رجوی ، تاریخچه سیاهش را پاک کند ، وظیفه ماست تا نگذاریم تاریخ به فراموشخانه ها سپرده شود ، باید آنقدر بگوئیم آنقدر روشنگری کنیم تا هرگز یک بیمار روانی دیگر همچون مسعود رجوی نتواند در کشور ما رشد و نمو کند و چند نسل را قربانی کند. فرقه ها همیشه یک تهدید هستند و تنها راه مقابله با آن آگاهی بخشی به نسل جوان است. در مدارس و دانشگاه ها باید تاریخ را به روز کرد تا بدین ترتیب نسل جوان را در برابر ویروس فرقه ها محافظت کرد.

منصور نظری

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا