در یک مسافرت کوتاهی که به استان گیلان داشتم به دوستم آقا رضا رجب زاده نیز سر زدم چون متوجه شده بودم که عمل قلب باز کرده و مدت چند ماهی از کار و مسئولیت خود به دور بود. اگر که بدانید آقا رضا از جداشدگانی است که بعد از برگشت به ایران در جهت […]
در یک مسافرت کوتاهی که به استان گیلان داشتم به دوستم آقا رضا رجب زاده نیز سر زدم چون متوجه شده بودم که عمل قلب باز کرده و مدت چند ماهی از کار و مسئولیت خود به دور بود. اگر که بدانید آقا رضا از جداشدگانی است که بعد از برگشت به ایران در جهت افشای سیمای منحوس رجوی تلاش های فراوانی کرد و همچنان سرفراز و سربلند در این مسیر گام بر میدارد. همچنین او از دوستان بسیار قدیمی بنده است که هر بار که او را می بینم واقعا صفا میکنم. خوشبختانه وقتی به محل کار وی مراجعه کردم دیدم خودش حضور دارد که خیلی خوشحال شدم که وی توانسته بر بیماری خود غلبه کرده و سرپا شود.
بعد از دقایقی متوجه یک بنر بزرگی شدم که در جلوی مغازه آقا رضا نصب شده بود و خودنمایی میکرد، زیرا در بنر یک دختر خانمی نشان میداد که دو مدال طلای مسابقات ” روینگ ارگومتر داخل سالن ” را کسب کرده و باعث افتخار ایرانیان شده است. من این خبر را چند روز قبل دیده بودم و اتفاقا تحسین کردم که این دختر خانم قهرمان توانسته است برای ایران و ایرانی افتخار آمیز باشد، کنجکاوی کرده و از آقا رضا سوال کردم که موضوع این بنر چیست؟ ناگهان رضا گفت این دخترم است! در حقیقت دختر خوانده اش که او برایش پدری کرده بود.
من غرق حیرت شده بودم، واقعا نمی دانستم که دختر آقا رضا است. لذا وقتی رضا جان داشت ماجرای اعزام دخترش به مسابقات را تعریف میکرد اشک در چشمانش موج میزد که خیلی تحت تاثیر قرار گرفته بودم. در این دیدار همسرم و خواهرم مرا همراهی میکردند که آنان نیز خیلی به آقا رضا تبریک گفته و آرزوی موفقیت های هر چه بیشتر برای ایشان و دختر محترمشان کردند.
به نوبت خودم بار دیگر این افتخار بزرگ را به هانیه خانم و پدر و مادرش تبریک عرض میکنم و آرزومندم که در مسیر زندگی به موفقیت ها و افتخارات بیشتری نائل آیند.
بخشعلی علیزاده

