در دستگاه رجوی چگونه یک عنصر پیشتاز به ربات تبدیل می شود؟

سازمان مجاهدین خلق (فرقه رجوی) مدعی بود که تمام عناصر و اعضایش پیشتاز و روشنگر و ستارگانی بی بدیل و نوید دهندگان آزادی و رهایی هستند. سازمان این شعار را در بدو تشکیلش در دهه چهل با ایده سرلوحه مجاهدین “فدا و صداقت” است بیرونی کرده است. این سازمان آنچنان خالص بودن و انقلابی بودن […]

سازمان مجاهدین خلق (فرقه رجوی) مدعی بود که تمام عناصر و اعضایش پیشتاز و روشنگر و ستارگانی بی بدیل و نوید دهندگان آزادی و رهایی هستند.

سازمان این شعار را در بدو تشکیلش در دهه چهل با ایده سرلوحه مجاهدین “فدا و صداقت” است بیرونی کرده است. این سازمان آنچنان خالص بودن و انقلابی بودن اعضا وکادرهای خود تبلیغ می کرد به گونه ای که در بین مردم و سایر گروه های سیاسی آن زمان ویژه و دست نیافتنی به نظر می رسید.

مرور زمان و طی طریق در دهه های متوالی ثابت کرد که همین عناصر و اعضای فرقه تبدیل شدند به ترسو ترین، ربات ترین، ظلم پذیر ترین و ظالم ترین. خلاصه این گوهران و ستارگان بی بدیل چه شدند و چگونه به این وادی افتادند و چه شد که ناآگاه ترین و چشم و گوش بسته ترین انسان های روی زمین شدند؟ چرا اسیر یک فرد شدند؟ به گونه ای که آنها را مثل گوسفند گله ای نگهداری می کند و از آنها مانند ابزاری ساده بهره برداری می کند؟

شاید تجربه کوتاه و فاکت ها و نمونه های پیش آمده برای یک فرد که پروسه ای در آن فرقه به سر برده گوشه ای از ایدئولوژی ربات سازی انسان های گرفتار در فرقه رجوی را به اثبات برساند.

شرطی سازی کلید اول تا آخر و راز و رمز برده سازی و ربات سازی در تشکیلات فرقه است. آنچه در طول روز با شرطی شدن آن مغز و روح یک انسان را کنترل و خط دهی می کند دریک زمانبندی به قوانین خدشه ناپذیر در مغز انسان تبدیل می شود.

مثلا :
1-انسان ها را در وعده های غذایی با پخش مارش و موزیک شرطی می کنند. اگر ساعت ها از وعده غذایی می گذشت ولی مارش و آهنگ مربوطه پخش نمی شد مجموعه اعضا که در هرجایی باشند چه در حال کار و چه درحال استراحت مغز به آنها فرمان نمی دهد که به سمت صرف نهار یا شام بروند. اضافه بر این شرطی شدن آنها طوری برنامه ریزی شده و شرطی هستند که مارش رفتن به سمت سالن غذاخوری را بصورت قانون می شناسند و باهر فرمان و مارش دیگری نمی روند.

قابل توجه است که برای رفتن به ورزش با یک مارش خاص شرطی هستند. برای رفتن به تجمع و قرائت پیام رهبر یک مارش خاص و برای تجمع کار یک مارش و برای صبحگاه و شامگاه و هر نوع کار و برنامه ای یک نوع مارش و آهنگ در مغز حک شده و حتی یک مورد نقض نمی شود.

انسان ها شرطی و مجاب می شوند مطلقأ بدون اطلاع و هماهنگی و دستور مسئول مستقیم و تشکیلاتی خود هیچ کار خودبخودی نکنند، حتی اگر به قیمت جانشان تمام شود. بطور مثال یک عضوی با پخش مارش حمله هوایی به کنار سنگر رفته و ایستاده و یکی به سنگر پریده. مسئول مستقیم فردی که بدون اجازه وی به سنگر رفته را بیرون می کشد و او را تحت فشار قرار داده که چرا بدون فرمان مسئول مستقیم که من هستم به داخل سنگر رفته ای! فرد تازه وارد می گوید من راکت هواپیما را دیدم داره به زمین می آید بصورت غریضی به داخل سنگر پریدم اما آن مسئول می گوید حتی اگر کشته شدی بایستی منتظر فرمان مسئول مستقیم می ماندی. فرد علت را سئوال کرده آن مسئول می گوید اگر این نافرمانی پذیرفته شود هر لایه به لایه بالاتر نافرمانی کرده و تا رهبری ادامه پیدا می کند و در آنصورت انسجام تشکیلاتی (دیکتاتوری) سوراخ شده و همه چیز فرو می ریزد.

2-بطور مثال انسان ها در فرقه رجوی مجبورند همه مثل هم و به تبعیت از یک فرمان فرقه ای اصلاح سر و صورت و سبیل را عینأ مثل هم انجام دهند بطوری که در یک یگان یا قسمت اداری یک نفر به عنوان بانی این کار مامور شده و توجیه می شود که همه را مجاب به زمانبندی خاص کند و دستور می گیرد بدون ذره ای دخالت شخص همان اصلاحی را بکند که دستور گرفته . مثلا اگر یک فرد ذره ای با بقیه تفاوت کند هم آرایشگر و هم فرد مورد نظر تحت برخورد قرار می گیرند. هیچ کس حق ندارد اصلاح را غیر از فرد مشخص شده به کس دلخواهی بسپارد حتی اگر یک متر موهایش بلند شود.

3-رجوی رهبری فرقه حتی مرگ را در مناسبات انتخاب و شرطی کرده بود. او گفت مرگ سراغ همه ما میاید . مثلا رجوی در نشست تخصصی و آموزشی یک بار به همه گفت چشم خود را ببندید وبه انواع مرگ هایی که ممکن است برای انسان پیش بیاید فکر کنید و سپس خودش گفت مرگ های راحت و یا زجر آور وجود دارد . ممکن است یکی زنده به گور شود یکی زیر آوار بماند و بعد از مدتها جان بدهد و یکی در آتش ذره ذره با زجر جان دهد و یکی هم در هواپیما پرت شود با مرگ وحشتناک و یکی هم در سقوط از ساختمان چندین طبقه بر روی انواع اشیاء تیز و برنده سقوط کند و خلاصه رجوی مرگ های زجر آور را ردیف کرد و گفت حالا هرکس راحت ترین مرگ را برای خودش انتخاب کند و از ته دل برای رهایی از مرگ های زجر آور دعا کند. وقتی همه ذهن ها را درگیر کرد و به سمت انتخاب مرگ برد خودش مرگ راحت را برای همه عملیات انتحاری در چند ثانیه مطرح کرد.

رجوی می گوید با فشار یک دکمه و یا کشیدن یک ضامن افتخار آمیز عملیات انتحاری انجام می دهید و مرگ در تقدیر را هم خودتان رقم می زنید و نه اینکه منتظر مرگی زجر آور بنشینید . اینگونه هم افتخار انتحاری در راه خلق کسب کرده اید و هم خود را از مرگی در تقدیر همان مرگ زجر آور رها ساخته اید.

در واقع رجوی انسان ها را در سرنوشت و انتخاب و حال و آینده و فلسفه وجودی خود گم می کند و آنچنان بلایی بر سر اعضای فرقه می آورد که در مقابل یک سرنوشتی پوچ و واهی قرار می گیرند و به عنصری شرطی و تحت امر مطلق یک فرد تبدیل می شوند و از انسانیت خارج و به رباط و ابزاری تحت کنترل رئیس فرقه تبدیل شده اند.

این سئوال پیش می آید آیا فرار و جدا شدن از این ایدئولوژی راحت است؟ وآیا آنان که از این تار عنکبوت فرقه ای رهایی یافته اند کار کمی است؟

عباس کرمی