مقدمه مریم رجوی سرکرده کنونی سازمان تروریستی مجاهدین در سخنرانی اخیر خود، بار دیگر به “برنامه ۱۰ مادهای” و به ویژه ماده ۸ با عنوان فرصتهای شغلی و کسب و کار و آزادی برای جوانان در ایران آینده اشاره کرده و همزمان از عدالت و آزادی سخن گفته است. اما سابقه عملی سازمان مجاهدین خلق […]
مقدمه
مریم رجوی سرکرده کنونی سازمان تروریستی مجاهدین در سخنرانی اخیر خود، بار دیگر به “برنامه ۱۰ مادهای” و به ویژه ماده ۸ با عنوان فرصتهای شغلی و کسب و کار و آزادی برای جوانان در ایران آینده اشاره کرده و همزمان از عدالت و آزادی سخن گفته است. اما سابقه عملی سازمان مجاهدین خلق چیزی جز سوءاستفاده از همین شعارها برای فریب جوانان نبوده است. کسی که در گذشته فرصت شغلی را بهانهای برای کشاندن جوانان به اسارتگاه فرقهای کرده، امروز چگونه میتواند مدعی ایجاد فضای آزاد کسب و کار، عدالت و آزادی در ایران فردا باشد؟
سابقه فریب با شعار “کار و رفاه”
این سازمان تروریستی سالهاست با ترفندهای مختلف، بهویژه سوءاستفاده از نام آزادی، رفاه و اشتغال، جوانان ایرانی را هدف قرار داده است. تجربه تاریخی نشان داده که این جریان، نه تنها هرگز برای منافع جوانان گامی برنداشته، بلکه با دروغ و فریب آنان را به دام انداخته و به قرارگاه اشرف در عراق کشانده است؛ جایی که آزادیهای فردی سلب شد، مغزشویی سیستماتیک اعمال گردید و هزاران جوان از مسیر طبیعی زندگی، تحصیل و کار محروم شدند.
عدالت و آزادی در شعار؛ اسارت و تبعیض در عمل
رجوی امروز در اروپا آزادانه زندگی میکند، از امکانات پیشرفته ارتباطی، رسانهای و رفاهی بهرهمند است و با سفرها و نشستهای سیاسی، خود را بهعنوان “مدافع آزادی” معرفی میکند. اما در همان زمان، اعضای گرفتار در کمپ مانز آلبانی از سادهترین امکانات رفاهی و حتی ارتباطی محروماند.
این تضاد آشکار نشان میدهد که شعار عدالت و آزادی در قاموس این فرقه چیزی جز ابزار تبلیغاتی برای فریب افکار عمومی نیست. چگونه ممکن است کسی که برای خود آزادی کامل قائل است، در عین حال اعضای تشکیلاتش را در شرایطی شبیه به زندان نگاه دارد؟
ماهیت بیگاری به جای اشتغال
یکی از اصلیترین ابزارهای این گروه، وعدههای کاریابی و ایجاد فرصتهای شغلی در اروپا یا کشورهای همسایه بود. بسیاری از جوانان ایرانی به امید آیندهای بهتر جذب این وعدهها شدند. اما در عمل، در ساختار فرقهای قرارگاه اشرف گرفتار آمدند. آنچه به نام «اشتغال» معرفی میشد، در واقع بیگاری و اسارت بود؛ کاری اجباری در خدمت تشکیلاتی که حیات خود را مدیون فریب نیروهای تازهوارد میدانست.
عدم پایگاه اجتماعی در ایران
نکتهای که هرگز نباید از نظر دور داشت، این است که مجاهدین هیچگونه پایگاه اجتماعی و مردمی در ایران ندارند. آنان حتی در میان نسل جدید نیز بهعنوان نیرویی منفور و بیاعتبار شناخته میشوند. تاریخچه همکاری آنان با رژیم بعث عراق و نقش در جنگ تحمیلی، لکه ننگی است که هرگز پاک نخواهد شد. بنابراین ادعای آنان مبنی بر دستیابی به قدرت سیاسی در ایران، چیزی جز یک توهم نیست.
نتیجهگیری
فراخوان اخیر مریم رجوی برای اشتغال، عدالت و آزادی در “ایران آینده”، در واقع تکرار همان سناریوی قدیمی فریب است. واقعیت آن است که این گروه نه اعتقادی به آزادی فردی دارد و نه توانایی ایجاد عدالت و اشتغال. بلکه تاریخ نشان داده، هر جا شعار دادهاند، در عمل جوانان را به دام انداخته و به مسلخ فرستادهاند.
نسل جوان ایران باید بداند که آینده کشور با تلاش خود ملت ساخته خواهد شد، نه با وعدههای توخالی یک فرقه بیپایگاه که رهبرش در رفاه اروپا زندگی میکند و پیروانش را در اسارت نگاه میدارد.
فریدون ابراهیمی

