چراغ‌های بروکسل، زنجیرهای اشرف

در ششم سپتامبر، صحنه‌ای رنگارنگ در قلب بروکسل برپا خواهد شد؛ پرچم‌ها در اهتزاز، نورافکن‌ها روشن، و شعارهایی که قرار است «آزادی» را تداعی کنند. اما هر کس پرده را کمی کنار بزند، تصویر دیگری می‌بیند: نه آزادی، بلکه زندان. نه شادی، بلکه اجبار. نه جمعیت، بلکه سیاهی‌لشکر فروخته‌شده. پشت صحنه جشن اعضای گرفتار، سال‌هاست […]

در ششم سپتامبر، صحنه‌ای رنگارنگ در قلب بروکسل برپا خواهد شد؛ پرچم‌ها در اهتزاز، نورافکن‌ها روشن، و شعارهایی که قرار است «آزادی» را تداعی کنند. اما هر کس پرده را کمی کنار بزند، تصویر دیگری می‌بیند:

نه آزادی، بلکه زندان.
نه شادی، بلکه اجبار.
نه جمعیت، بلکه سیاهی‌لشکر فروخته‌شده.

پشت صحنه جشن

اعضای گرفتار، سال‌هاست که حتی یک تماس تلفنی آزاد با خانواده‌هایشان نداشته‌اند. مادرانی در ایران و عراق پیر شدند و مردند، بی‌آنکه فرزند خود را ببینند. آنچه رجوی «جشن» می‌نامد، برای این خانواده‌ها چیزی جز نمک بر زخم نیست.

تماشاگرانی با بلیطِ اجاره

سالن‌های فرقه پر می‌شوند، اما نه با مردم، بلکه با کسانی که یا مجبور به حضورند یا با پول کرایه شده‌اند. این همان «ملت جعلی» است که جلوی دوربین به نمایش گذاشته می‌شود تا وانمود شود «ایرانیان حمایت می‌کنند».

سیاستمداران با فیش پرداخت

در صحنه، نوبت به سخنرانان خارجی می‌رسد. چهره‌های شناخته‌شده در بازار لابی‌گری، با دست‌نوشته‌ای از قبل آماده، چند دقیقه درباره «آزادی» حرف می‌زنند و بعد صحنه را ترک می‌کنند. دستمزدشان کلان است، اما وجدانشان صفر.

شادی مصنوعی، فریادهای اجباری

داخل سالن، اعضا مجبورند با کف‌زدن و فریاد شعار، تصویر «شادی» بسازند. اما در چهره‌شان جز خستگی و یأس چیزی نیست. دوربین که خاموش شود، همان سکوت سنگین و همان زندان ادامه دارد

اما
طلاق‌های اجباری که خانواده‌ها را متلاشی کرد،
زندان‌های داخلی برای هر صدای مخالف،
سال‌ها مزدوری برای صدام حسین در جنگ با ایران،
و انبوه پرونده‌های پولشویی و قاچاق انسان و. نقض حقوق بشر. را نمی‌توان در زیر جشن و سالگرد خاک نمود
این لکه‌ها با هیچ پرچمی شسته نمی‌شوند

یک چیز روشن است:
ملت ایران هرگز فریب چراغ‌های رنگین را نخواهد خورد.
مادرانی که سال‌ها چشم‌انتظارند، اسیر هیچ نمایشی نمی‌شوند. این مادران و خانواده‌های چشم انتظار را پشت هیچ جشن و سالگردی نمی‌توان پنهان کرد.