خاطرات دوران اسارت در کمپ امریکایی ها – قسمت دوازدهم

شب هنگام سرهنگ Woodside نفراتی را که خانواده درجه یک یا پاسپورت خارجی داشتند را صدا کرد وی اظهار خشوندی کرد که کار این نفرات روبراه می شود. مترجم وی زنی ایرانی است به نام عسل که مثل خواهران شورای رهبری تمایل زیادی به اعمال هژمونی دارد و گفته که بحث سیاسی در کمپ ممنوع است.

توضیح کانون آوا:

تاریخ معاصر ایران حوادث تلخ و ناگواری را تجربه کرده است یکی از این حوادث بسا آموزنده سرنوشت کسانی است که برای آزادی و سرفرازی مردم ایران خود اسیر مناسبات غیر انسانی سازمان مجاهدین شدند.

این فرقه سیاسی که با شعار " مرگ بر آمریکا" و " برای آمریکا ویتنام دیگری خواهیم ساخت" جوانان زیادی را به دام خود کشید، اکنون اعضای خود را به کمپ های آمریکاییان که هیچ کمتر از زندان نیست در خاک عراق منتقل می نماید.و خود نیز تحت حمایت و حفاظت ارتش امریکا می باشد.

سلسله خاطرات زیر که توسط کانون آوا تدوین و منتشر میگردد با همکاری یکی از اعضای جدا شده از فرقه رجوی می باشد که بعد از اعلام جدایی از سازمان مجاهدین در سال 2003 به کمپ امریکائی ها در مجاورت قرارگاه اشرف (واقع در شمال بغداد) منتقل شد و به مدت 5 سال در زیر چادر بسر برده است.

نویسنده خاطرات مزبور " امید پارس " که با آرزوی سرافرازی و آزادی مردم ایران مدت 16 سال از عمر خود را در سراب فرقه مجاهدین در عراق گذرانده است، بعد از این مدت جهت نجات از چنگال این فرقه مجبور به قبول اسارت جدیدی در کمپ امریکائی ها شد و خاطرات تلخ خود را به رشته تحریر در آورده است که اکنون جهت اطلاع هموطنان عزیز کانون آوا در انتشار و تدوین آن خود را مسئول می داند.

مطالعه این روزشمار بخوبی نشان میدهد هرکسی که به شعارهای توخالی رجوی اعتماد نموده در نهایت برای خلاصی از این مناسبات ننگین دوران سختی را پیش رو خواهد داشت که که هرگز تصور آن را نمی کرده است.

کانون آوا برای نویسنده این خاطرات که خوشبختانه در حال حاضر در دنیای آزاد و بدور از القائات فرقه رجوی زندگی میکند آرزوی موفقیت و سلامتی دارد.

*******************************

کمپ اشرف در مقطع سرنگونی صدام حسین

2 Juni 2005

امروز روز حقوق دهی بود. معمولا امروز نفرات خوشحال هستند حقوق خوبی دادند. خیلی ها بالای 300 دلار گرفته اند. تمام کمبود پولهای دفعه قبل را هم پرداخت کردند بچه هایی که هم کار می کنند و هم بلوک لیدر هستند بالای 600 دلارگرفتند.

3 Juni

امروز کار نوسازی بلوک 5 جدید تمام شد و نفرات سابق بلوک 5 تا نیمه های شب کار جابجایی و انتقال داشتند هر چند نفر با هم یک تیم سه نفرتشکیل دادند که در یک چادر زندگی کنند. کولرهایشان هم نو است.

4 Juni

امروز یکی از نفرات لایه Mنفراتی را که خانواده درجه یک یا پاسپورت خارجی داشتند را صدا کرد وی اظهار خشوندی کرد که کار این نفرات روبراه می شود. مترجم وی زنی ایرانی است به نام عسل که مثل خواهران شورای رهبری تمایل زیادی به اعمال هژمونی دارد و گفته که بحث سیاسی در کمپ ممنوع است.

7 Juni

امروز دو نفر Mمی گویند. کارهایی از قبیل چادر زدن و چادر جمع کردن و دیوارهای حفاظتی درست می کنند و خودشان ازکارشان راضی هستند چون هم در رابطه با سربازان زبان یاد می گیرند و هم این که کلی جنس برای خودشان می آوردند، اعم از مواد غذایی، پوشاک، وسایل برقی و الکتریکی.

22 Juni

امروز من و دونفر دیگر هم برای کار با سارجنت جونز به FOBرفتیم. دوتا سرباز سیاهپوست از ما کمک گرفتند که محل استقرارشان را راه اندازی کنیم.

در عرض چند دقیقه انبوهی نوشابه، خوراکی، شیرینی و تنقلات آوردند. آنها می گفتند: شما تروریست های خوبی هستید و ما به شما اعتماد داریم. می دانیم که به خاطر بازی سیاسی شما را اینجا نگه داشته اند. موقع برگشت هم یکی از آنها ما را با ماشین به کمپ آورد و در مسیر برگشت ما را به یک چادری برد که پر از وسایل الکتریکی بود،و دستگاههای برقی مثل کتری برقی، دوربین عکاسی با فیلم، بلند گو یا انبوهی – player CD

  • برچسب ها

    ما نه مأموریم و نه عامل دولت ها!

    هدف اصلی حمله به انجمن نجات و جدا شده ها ما نه مأموریم و نه عامل دولت ها!

    پیام غلامعلی میرزایی به دوستش نجف کمالی

    ماجرای فرار عابدین جانباز را به خاطر داری؟ پیام غلامعلی میرزایی به دوستش نجف کمالی

    ما نه مأموریم و نه عامل دولت ها! 15 آذر 1404
    هدف اصلی حمله به انجمن نجات و جدا شده ها

    ما نه مأموریم و نه عامل دولت ها!

    به‌عنوان کسی که سال‌ها در درون تشکیلات مجاهدین زندگی کرده‌ام و امروز آزادانه در کنار انجمن نجات آلبانی فعالیت می‌کنم، لازم می‌دانم به سلسله‌ مطالبی که سایت‌های وابسته به فرقه طی روزهای اخیر علیه انجمن منتشر کرده‌اند پاسخ بدهم. آنچه منتشر می‌کنند نه افشاگری است، نه تحلیل امنیتی، این مطالب فقط نشان‌دهنده هراس و سردرگمی […]

    خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت شصت و دوم 12 آذر 1404
    بازجویی نرم مادرانه

    خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت شصت و دوم

    گفت‌وگوی نه‌چندان بی‌خطر با پروین چند روز بعد از نشست معروف “پاسدار فتحی”، من را صدا زدند. به جای اتاق جلسات، این‌بار رفتم به ساختمان غذاخوری، جایی که برای ملاقات‌های خاص سفره پهن می‌کردند. غذا آماده بود. بشقاب برنج با زرشک و تکه‌ای مرغ که نشانه‌ای روشن بود: اینجا قرار است کسی را “باز” کنند، […]

    پیام غلامعلی میرزایی به دوستش نجف کمالی 10 آذر 1404
    ماجرای فرار عابدین جانباز را به خاطر داری؟

    پیام غلامعلی میرزایی به دوستش نجف کمالی

    با سلامی گرم و آرزوی سلامتی برای شما که خاطرات ایام گذشته موجب می شود شما همیشه در ذهن و یاد من آمده و مسرور از دوستی با شما باشم . نجف جان نمیدانم یادت می آید شبی که عابدین جانباز فرار کرد و فرار وی بنام پرش شیر معروف شد و همان شب برای […]

    ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.