سه شنبه, ۲ دی , ۱۴۰۴
خاطرات سیاه، محمدرضا مبین – قسمت یازدهم 03 اردیبهشت 1398

خاطرات سیاه، محمدرضا مبین – قسمت یازدهم

زندان مجاهدین، مرا بیدار کرد … صبح روز بعد، اولین روزم را در زندان مجاهدین، آغاز کردم. هنوز از شوک بازجوئی دیشب در نیامده بودم. به سمت در رفته و تلاش کردم در را بازکنم که یادم افتاد دیشب درب را قفل کردند و رفتند. پنجره با آهن های ضخیمی، نرده کشی شده بود. سکوت […]

باند رجوی به نشخوار اخبار صهیونیست ها افتخار میکند 02 اردیبهشت 1398

باند رجوی به نشخوار اخبار صهیونیست ها افتخار میکند

برای گرمتر نگه داشتن تنوری که سران آمریکا برعلیه مردم ایران روشن کرده اند، باند رجوی با تمام نیرو هیزم بیار معرکه شده وعلاوه برنشر اخبار متعدد، کنفرانس هایی هم برای محکم کاری و ابراز عبودیت در برابر این سلطه گر اعظم جهانی – که ظاهرا مهارش دردست صهیونیست ها- نه یهودیان است- ترتیب میدهد. […]

اربابان رجوی صلاحیت متهم کردن را ندارند 31 فروردین 1398

اربابان رجوی صلاحیت متهم کردن را ندارند

باند رجوی سرمست از دشمنی سخت جنگ طلبان ایرانی، بازهم نوشته است: “نامگذاری سپاه پاسداران در لیست گروه‌های تروریستی، اذعان به این واقعیت است که رژیم آخوندها بزرگترین حامی تروریسم دولتی در جهان و عامل اصلی گسترش تروریسم، نه تنها در خاورمیانه بلکه در سراسر جهان است”. این نامگذاری ازطرف جنگ طلبان آمریکائی که روسای […]

خاطرات سیاه، محمدرضا مبین – قسمت دهم 31 فروردین 1398

خاطرات سیاه، محمدرضا مبین – قسمت دهم

چهره کریه مجاهدین را در زندانهایشان دیدم… نورچشمی ها و آقا زاده ها، اکثریت جمعی را تشکیل می دادند که از پذیرش به ارتش رفتند، عده ای دیگرهم بصورت فله ای در زندان های انفرادی اشرف، به بند کشیده شدند. اگر تا آنروزدر مورد بعضی از موارد، ذره ای شک داشتم، در اوائل مهرماه 1376، […]

خاطرات سیاه، محمدرضا مبین – قسمت نهم 28 فروردین 1398

خاطرات سیاه، محمدرضا مبین – قسمت نهم

محمد رجوی و میلیشیاها آمدند … در مناسبات اشرف، به بچه های سازمانی، میلیشا می گفتند. سازمان به دستور مسعود رجوی، در یک اقدام هماهنگ و گسترده، میلیشیاهائی (میلیشیا قبلابه شبه نظامیانی اطلاق می شد که در فاز سیاسی در تهران از نیروهای جوان سازمان تشکیل می یافتند) را که در جریان جنگ کویت به […]

یاوه گویی ازاین خنده دارتر را سراغ دارید؟! 28 فروردین 1398

یاوه گویی ازاین خنده دارتر را سراغ دارید؟!

امیر کارگر نامی از مریدان رجوی، درنوشته ای با نام “پس از سیل، برنامۀ بعدی آخوندها چیست”، چنین مینویسد:” با دقت بیشتری به یک جمله از پیام شماره ۱۲ آقای مسعود رجوی، می توان بهتر به هدف این حکومت، از بدو اشغال ایران تا همین امروز پی برد:” سردمداران ولایت به عمد از دادن امکانات […]

خاطرات شهرود بهادری – قسمت ۷ و پایانی 28 فروردین 1398

خاطرات شهرود بهادری – قسمت ۷ و پایانی

بعد از چند روز دیگر تمام افراد قرارگاه فهمیده بودند که مرا بخاطر موضوعی هر روز برای نشست می برند. از آن قرارگاه 11 به قرارگاه 15 نیز تغییر سازماندهی کردند و در قرارگاه 15 نیز همیشه زیر نظر بودم و حتی شبها فقط با اف جی ها برای نگهبانی می فرستادند. تا اینکه موفق […]

خاطرات سیاه، محمدرضا مبین – قسمت هشتم 27 فروردین 1398

خاطرات سیاه، محمدرضا مبین – قسمت هشتم

مرا انقلاباندند… پذیرش ارتش اسارت بخش رجوی، محلی برای انقلاباندن اعضای جدید الورود بود، ابر و باد و مه و خورشید و فلک، در پذیرش در کار بودند تا همه نیروهای جدید، از بحث های انقلاب و بندهای انقلاب عبور کنند. سازمان سعی کرده بود بهترین و زبده ترین نیروهای خود که در فریب و […]

اگر قرار بر اخراج باشد، خود مریم رجوی مستحق تر است 27 فروردین 1398

اگر قرار بر اخراج باشد، خود مریم رجوی مستحق تر است

رسانه های باند رجوی، خبر کوتاهی را درمورد درخواست مریم ازدنیای سلطه گر غرب که ناظر برتنبیه ایران است، بشکل زیر منتشر کرده است: ” تلویزیون فاکس نیوز طی گزارشی از نامگذاری سپاه پاسداران در لیست گروه‌های تروریست خارجی وزارتخارجه آمریکا به مصاحبه خود با مریم رجوی اشاره کرد و گفت: اریک شاون از فاکس […]

خاطرات شهرود بهادری – قسمت ۶ 27 فروردین 1398

خاطرات شهرود بهادری – قسمت ۶

من هم چون چند بار کتبا و شفاها به مسئولین گفته بودم که در اینجا نمی مانم. یا مرا به خارج بفرستید مثل بچه های خودتان که شبانه از لیبرتی خارج می کنید. ولی دیگران را برای کشته شدن در لیبرتی نگه می دارید و من نمی خواهم در اینجا بمیرم. پس بگذارید دنبال زندگی […]

پیام برادر حمید طاهری 26 فروردین 1398

پیام برادر حمید طاهری

حمید جان (حمید طاهری)، سلام عرض می کنم، امیدوارم که حالت خوب باشد، از خدا می خواهم که سلامت باشی، امیدوارم که بزودی راهی پیدا کنی وبرگردی، هیچ وقت فکر نکن که ما، تو را فراموش کردیم، همیشه به یاد تو هستیم، همه جا صحبت از تو است، جای تو همه جا خالی است، ما […]

خاطرات سیاه، محمدرضا مبین – قسمت هفتم 25 فروردین 1398

خاطرات سیاه، محمدرضا مبین – قسمت هفتم

اولین روزهای من در اشرف، دیار بی قراران … این اندازه از محبت در استقبالی گرم و پرشور تقریبا مرا به این نقطه رساند که انتخاب خوبی داشتم و به بهترین جای ممکن آمده ام، این دقیقا همان مقصودی بود که فرقه و مسئولینش سعی می کردند هر فرد جدید الورودی را به این نقطه […]

blank
blank
blank