بنظر باند رجوی، حق همیشه با جنگ طلبان آمریکائی ست
بدنبال زورگویی های هر روزه ی آمریکا، سرانجام رئیس جمهور ایران قصد دولتش را برای کنار نهادن تعهد هایی که ایران داوطلبانه آنها را قبول کرده بود، اعلام نمود و این موضوع را باند رجوی با شاخ وبرگ زیاد، مربوط به لاحقی ایران دانست! از رسانه های خودشان بخوانیم: ” دو تعهدی که آخوند روحانی […]
خاطرات علی امانی (جدا شده از فرقه ی رجوی) – قسمت پنجم
خودکشی ها(مرگ های مشکوک) از روزی که من این سازمان را شناختم، مرگ های مشکوک زیادی درآن دیدم. وقتی دروغ ها و وعده و وعیدهای الکی این سازمان برای همه رو شد و اعتراض های مبنی بر قصد جدا شدن از این فرقه شروع شد، سازمان دست به چنین کارهایی زد. مواردی که من نمی […]
خاطرات سیاه، محمدرضا مبین – قسمت هیجدهم
در آن شبیخون ممتد متجاوز خونریز، شبهائی که خورشید، چشمانش خون می شد!!! بازجوئی های شبانه شروع شد، دیگر وقت و بی وقت، نصفه های شب درب سلول باز شده و به اتاق بازجوئی برده می شدم. هر شب که بازجوئی برده می شدم، همه کاخ های آرزویم که از سازمان و شخص رجوی ساخته […]
ازنظر این مریده ی رجوی، بادخالت های آمریکا نباید مخالفت کرد
این خانم، سهیلا دشتی نام دارد و تلاش مضاعفی برای نشان دادن ارادت خود به مریم رجوی ومخالفت با منافع مردم ایران انجام میدهد! او در رسانه های رجوی نوشته است: ” روی سخنم با کسانی است که یا در ایران هستند و در پوشهای مختلف به عنوان مخالف و یا منقد به کار مشغول […]
خاطرات سیاه، محمدرضا مبین – قسمت هفدهم
آیا من در زندان مخفی مجاهدین بودم؟ ابوالحسن مجتهدزاده با اسم مستعار نبی، از فرماندهان دسته های مجاهدین در پذیرش و اهل شهرستان مراغه بود، نبی در خانواده ای بزرگ شده بود که نامادری و برادر ناتنی هم داشت و به لحاظ عاطفی ضربه خورده بود، این فرد را که ما به او” برادر نبی” […]
خاطرات علی امانی (جدا شده از فرقه ی رجوی) – قسمت چهارم
نشست طعمه یا همان حوض وقتی نشست های طعمه شروع شد نفرات زیادی بودند که اعتراض می کردند و نمی خواستند در سازمان بمانند هر چند این سازمان با تمام نیرو این موارد را پنهان می کرد و نمی گفت چه کسی جدا شده. درمواردی هم که آدم می پرسید فلانی کجا است می گفتند […]
پس چرا مسعود رجوی به توصیه های شهید شریف واقعی عمل نکرد؟
نوشته ای بی نام و نشان ازیکی از عمله های رجوی که توفیق؟! حضور در کمپ اشرف در سال 87 را داشته واین دقیقا زمانی بود که قلم پاهای خانواده های مظلوم را بخاطر درخواست ملاقاتی ساده بافرزندانشان دردرب ورودی اشرف را میشکستند، دررسانه های رجوی منتشر شده است. نویسنده ی مجهول الهویه ومجهول المکان […]
تیتر و متن نوشته ی باند رجوی، متناقض است
سخن روز یا سرمقاله ی وبسایت اصلی فرقه ی رجوی،”در نظام،همه چیز به هم ریخته است” نام گرفته وسپس درادامه ی مطلب بطور عجیبی گفته شده که امکان فروپاشی وجود ندارد! باهم بخوانیم:” در مورد این رژیم هرگز نباید انتظار داشت که فروپاشی اتفاق بیفتد. فروپاشی متصور نیست. این رژیم دیکتاتوری تنها با قهر و […]
خاطرات سیاه، محمدرضا مبین – قسمت شانزدهم
قورمه سبزی با چاشنی اشک چشم در زندان … در زندان های مجاهدین، همیشه غذا کم بود، ملی هم نداشت (ملی، اصطلاحی از زندان در ایران بود که کسانی که محکومیت آنها، تمام شده و هنوز در زندان مانده بودند، را می گفتند که ملی کشی می کنند یعنی در حال حبس کشی اضافی هستند، […]
دیروز من، امروز شیوا، محسن، حمید، علی و… فردا شاید شما…
من فرید هستم، 45 ساله، 10 سال از بهترین سال های عمرم را درعراق و در فرقه مسعود رجوی تلف کردم! من شیوا هستم، 37 ساله، مجرد، با مادرم زندگی میکنم، تحصیلاتم را تا دیپلم ادامه دادم، شعر مینویسم، نقاشی میکنم و از اینجور کارها، اما کاری که منبع درآمد مشخص و ثابتی داشته باشد، […]
پیام خانواده محمد چرتاب قدیمی
به نام خدا من صمد چرتاب قدیمی برادر محمد چرتاب قدیمی هستم. از همه دوستان محمد هم می خواهم که اگر این پیام من را دیدند و شنیدند به محمد برسانند، که ما شدیدا مشتاق دیدار با محمد هستیم.لااقل یک تماس با ما بگیرد. در ضمن خواهش می کنیم هر طور می توانی از فرقه […]
خاطرات سیاه محمد رضا مبین – قسمت پانزده
سلول انفرادی به عنوان شکنجه ثبت شده است! سلول انفرادی شکنجه است! برای اینکه اولین کاری که انجام میدهد این است که شما را از کنترلی که به روی زندگی خودتان دارید منع و محروم میکند و تمام کنترل بر روی زندگی خودتان را از شما سلب میکند. در انزوا نگه داشتن زندانی به وسیله […]