نامه سمانه نوری به پدرش حمیدرضا نوری در کمپ آلبانی
سلام پدر عزیزتر از جانم که بدون گرمای دستانش زندگی معنایی ندارد. می خواهم برایت نامه بنویسم اما نمی دانم چه بگویم و چه بنویسم؟! چون از بچگی گرمای دستان پدر و مهر و محبت پدر را حس نکردم. پدر عزیزم من الان سی و سه سال دارم و دارای دو فرزند پسر هستم و […]
خاطراتم از شکنجه گر معروف محمد سادات دربندی – کاک عادل
زمانی که در جبهه جنگ اسیر فرقه رجوی شدم و من و ما بقی اسیران را به عراق منتقل کردند، ما را به اردوگاه فرقه رجوی بردند. مسئول اردوگاه محمد دربندی (کاک عادل) بود. عادل کسی بود که من و یک سری از اسیران را با وعده های دروغین به مناسبات فرقه برد. بعد از […]
پدر شکوه قاسمی: تا کی در حسرت دیدار دخترم بمانم؟
من یک پدرم. دختر من ، شکوه قاسمی را سازمان مجاهدین خلق ربوده و چندین سال است که او در اسارت این فرقه است. تا به حال چندین بار با سازمان های حقوق بشری نامه نگاری کردم اما جوابی به من داده نشده است. برای ارگانهایی که نام خود را حقوق بشر گذاشته اند متاسفم. […]
نامه شمس الله نوری به فرزندش حمید رضا نوری در کمپ آلبانی
سلام حمید رضاجان – پسرم چند نامه دیگر برای تو بنویسم که جواب مرا بدهی؟! خدا را خوش نمی آید این رفتار را با من می کنی. زمانی که پیش من بودی با خودم می گفتم دوران پیری پسرم حمید رضا عصای دستم می شود اما روزگار عکس آن را ثابت کرد و من الان […]
گفتگو با فواد بصری در رابطه با شهرام نصیری
فاضل فرهادی: با سلام خدمت آقای بصری. احوال شما؟ آقای بصری چند پیش سایت فرقه را نگاه می کردم عکس شهرام نصیری را دیدم که فرقه رجوی مقاله ای در رابطه با شهرام نصیری در سایتش درج کرده بود و او را مزدور خطاب کرده بود. نظر شما در این رابطه چیست ؟ فواد بصری […]
مروری بر رویکرد متناقض سران مجاهدین خلق در قبال امریکا از زبان فواد بصری
فواد بصری با اشاره به رویکردهای متناقض رهبران سازمان مجاهدین خلق در قبال امپریالیسم و امریکا در برهه های مختلف به برنامه های تلوزیونی فرقه اشاره می کند و می گوید پرچم امریکا در تلوزیون فرقه برافراشته است. بصری در این رابطه رو به مریم رجوی می گوید: خانم قجر گذشته خود را کمی مرور […]
خانواده ام را با بی احترامی از اشرف بیرون راندند
سایت فرقه رجوی عکس های کشته شدگان 21 بهمن 1391 را درج کرده است و در بین عکس ها مهدی عابدی را دیدم. مهدی عابدی از سران فرقه رجوی بود و در نشست ها اسیران پیوسته را آزار می داد و هر چه از دهانش در می آمد به اسیران پیوسته می گفت. سال 1382 […]
روزی که کتاب آرشیو را در کمد من پیدا کردند
یک سری کتاب هایی به اسم کتاب آرشیو در کتابخانه مجاهدین موجود بود که تمام جنایات آمریکاییها در کتابها ثبت شده بود و بایستی ما کتابهای آرشیو را مطالعه می کردیم و با جنایات آمریکایی ها در ویتنام و … آشنا می شدیم. زمانی که آمریکا صدام را سرنگون کرد و آمریکایی ها حفاظت پادگان […]
نامه مادر حسن رضایی اسیر فرقه رجوی در آلبانی
حسن سلام. حالت خوب است مادر؟ خیلی وقت است با من تماس نگرفتی و من نگرانت هستم. مشکلی برایت پیش آمده؟ اگر مشکلی نداری پس چرا تماست را قطع کردی؟ من چقدر بایستی دوری تو را تحمل کنم. من مادرت هستم و حق دارم نگرانت باشم. چرا این کار را با خودت کردی؟! سالها خودت […]
خاطرات محسن یونسی در کنار پادگان اشرف
پدرم را از کودکی ندیده ام. تا سالها گمان می کردم پدرم فوت کرده است. بی پدر بزرگ شدن، سخت بود و من با مشکلات فراوانی بزرگ شدم و قد کشیدم. دوست داشتم در مورد پدرم بیشتر بدانم ، اما کسی حرفی در این باره به من نمی زد. از فامیل پرس و جو می […]
خاطره ای از کریم علی یاری
در خبری خواندم کریم علی یاری در منزلش در هلند سکته قلبی کرده و فوت کرده است. قبل از هر چیز به خانواده کریم علی یاری تسلیت گفته و خود را در غم آنها شریک می دانم. کریم در پادگان اشرف در مقر ما بود. در ارکان و در آشپزخانه کار می کرد. در آن […]
نامه سید مجتبی حسینی به عمویش سید محمد حسینی در کمپ آلبانی
عمو جان سلام امیدوارم حال شما خوب باشد. خیلی وقت است از شما خبری نداریم و همه نگران شما هستند . نگرانی ما از بیماری شماست. الان نمی دانیم به لحاظ جسمی در چه وضعیتی هستید. خیلی دلمان می خواهد صدای شما به گوش ما برسد. عموهایم اززمانیکه فهمیدند شما مشکل جسمی دارید نگران شما […]