تبعیض بین اعضای خانواده رجوی و مریم قجر با بقیه نیروهای فرقه – قسمت پایانی
در فرقه مجاهدین علاوه بر رجوی و مریم قجر که همه چیز در اختیارشان بود، بین اعضای خانواده آنها نیز با بقیه نفرات تفاوت فاحشی وجود داشت. این افراد تنها به این دلیل که با رجوی یا مریم قجر نسبتی داشتند از امکانات و موقعیتی برخوردار بودند که یا برای بقیه وجود نداشت یا آن […]
از دوران کودکی تا سقوط در ورطه سازمان مجاهدین خلق – قسمت دوم
در قسمت قبل روند آشناییم با مسائل سیاسی را بیان کردم و توضیح دادم که چگونه من و اسماعیل در جستجوی راهی برای برقراری ارتباط با سازمان مجاهدین خلق بودیم. در شرایطی که ارتباطی نداشتیم سعی می کردیم با اسماعیل و فریدون سه نفره با اکیپ های چند نفره به کوه های شهسوار مانند دو هزار […]
از دوران کودکی تا سقوط در ورطه سازمان مجاهدین خلق – قسمت اول
من این خاطرات را به این خاطر به رشته تحریر در می آورم تا به دوست خوبم اسماعیل رجایی بگویم جایی که شما قرار دارید اصلا جایگاه خوبی نیست و هم چنان بر طبل توخالی دروغ های رجوی می کوبید. البته شما را مقصر نمی دانم چون می دانم که رجوی به شما و بقیه […]
تبعیض بین اعضای خانواده رجوی و مریم رجوی با بقیه نیروهای فرقه – قسمت اول
در فرقه مجاهدین علاوه بر رجوی و مریم قجر که همه چیز در اختیارشان بود، بین اعضای خانواده آنها نیز با بقیه نفرات تفاوت فاحشی وجود داشت. این افراد تنها به این دلیل که با رجوی یا مریم قجر نسبتی داشتند از امکانات و موقعیتی برخوردار بودند که یا برای بقیه وجود نداشت یا آن […]
نامه هادی شبانی به اسماعیل رجایی در کمپ آلبانی مجاهدین خلق
در سایت های فرقه رجوی نامه ات در مورد خودم را دیدم و مطالعه کردم. وقتی عکست را دیدم ابتدا تو را نشناختم چون بسیار پیر شدی و به رجوی لعنت فرستادم که با تو و امثال تو چه کرده است. اسماعیل جان، من باور دارم چیزی هایی که درباره ام نوشتی، نظر خودت نیست. […]
مسعود رجوی از نیروهای خودش می ترسید
در اواخر زمستان 1365 برخی از نیروهای مجاهدین از داخل خاک عراق برای انجام عملیات اقدام به نفوذ به خاک ایران در مناطق مرزی مریوان، بانه و سردشت کردند. کمتر از یک هفته به نوروز 1366 مانده بود که گفتند باید سوله هایی که از آنها به عنوان سالن غذاخوری عمومی در قرارگاه اشرف استفاده […]
خاطره ای از اسماعیل رجایی، اسیر در بند فرقه رجوی
اخیراً مطلبی را سایت فرقه مطلبی به نام اسماعیل رجایی درج شده که خاطره ای را به یاد من آورد: در سال 1373 برادر اسماعیل رجایی به نام یحیی رجایی به سازمان پیوسته بود. من آن موقع در ستاد تشکیلات کار می کردم و در قرارگاه اشرف قسمت ضلع شرقی که به اسکان معروف است […]
خاطره ای از عملیات مروارید – قسمت پایانی
در قسمت قبل از فریب مجاهدین گفتم که با دروغ و فریب نیروها را وارد جنگی کردند که هیچ ربطی به سازمان نداشت. بعد از اینکه اوضاع عراق با همت رجوی ثبات پیدا کرد و صدام توانست در آن شرایط کنترل کشور را به دست بگیرد، ماموریت مجاهدین هم به اتمام رسید. نیروهای سازمان به […]
رجوی؛ حلزونی که خودش را شاخدار جا می زند
وقتی کسی جایگاه خودش را خیلی اشتباه می گیرد و تلاش می کند موقعیت پست خود را بسیار عالی نشان دهد، در کنایه به او می گویند که “حلزون هم خودش را قاطی شاخدارها کرده است.” این مثال حکایت این روزهای رجوی است. او سالیان طولانی است که طعم شکست ها و تحقیرهای پی در […]
نمونه هایی از مرگ های مشکوک در فرقه مجاهدین
رضا اسدی یکی از اعضای جداشده از فرقه رجوی است. وی از زمان پهلوی عضو نیروی هوایی بود و بعد از انقلاب جذب فرقه مجاهدین می شود. اسدی سال 1361 به قصد پیوستن به مجاهدین به همراه خانواده اش از ایران خارج شد. فرقه رجوی در آن زمان به بهره برداری تبلیغاتی و سیاسی از […]
مشاهداتم از جذب کودک سرباز در اردوگاه رمادی عراق
در مورد جذب کودک سرباز توسط سازمان مجاهدین خلق مقالات متفاوتی نوشته و نفراتی در این باره اظهار نظر کردند. نفراتی که در متن این کار سازمان بودند دست به افشاگری زدند. اما در مورد جذب کودک سرباز در اردوگاه رمادی عراق کمتر پرداخته شده است. یکی از شیوه های جذب نیرو و کودک سرباز […]
چرا برخی نفرات جدا شده لب به سخن باز نمی کنند – قسمت دوم
در قسمت قبل توضیح دادم که چرا نفرات جدا شده دست به افشاگری علیه سازمان مجاهدین نمی زنند و به محورهایی اشاره کردم. اکنون قصد دارم به موارد دیگری بپردازم تا مشخص شود دلیل سکوت جدا شدگان چیست. چرا دست سازمان در کشورهای اروپایی باز است؟! این نکته مهمی است چون سازمان یک گروهی است […]