نامه سوزناک یک پیرمرد رنجکشیده شالیکاربه کمیسرحقوق بشرسازمان ملل متحد خانم ناوی پیلای
بارها خواب دیدم که پسرم از چنگال سازمان مخوف مجاهدین در کمپ اشرف ولیبرتی عراق به ایران باز گشته که با گریه از خواب بیدار و متوجه شدم که رویایی بیش نبود. سرکار خانم پیلای کمیسر محترم حقوق بشر، قطعاٌ شما نیز فرزند دارید ومیدانید که دوری و تصرف افکار ومحبت فرزند دلبند توسط افراد غیر چه رنج و اندوه سهمگینی به والدین تحمیل می کند. شما را به هر کسی و به هر چیزی که می پرستید سوگند میدهم و خواهشمندم و استدعای عاجزانه دارم ترتیبی اتخاذ فرمائید که فرزندم به ایران و به آغوش خانواده باز گردد.
رنج نامه به محمد قادری)گروگان فرقه رجوی(
برادر عزیزم نامه های متعددی برایت فرستادم و درآن از دوری دیدار شما و به درد دلهای خانواده مان اشاره کردم نمی دونم به دستت رسیده یا نه؟ محمد جان نمیدانم آیا تاکنون حتی یک ساعت از شبانه روز را به فکر عمیق رفتی و با خدای بزرگ راز و نیاز کردی که تصمیم به ترک آن اسارتگاه مخوف کنی یا نه؟ برادر خوبم قدری به درد دلهای برادران و خواهران و پدر پیر85 ساله مریضمان گوش کن و تجزیه و تحلیل کن که آیا آنانی که سالیان متمادی شما را در کمپ یا به اصطلاح قرارگاه اشرف اسیر تفکرآدمکشی خود داده
حضور مجدد رضا رجب زاده در جمع خانواده های چشم انتظار گیلک – قسمت دوم
ودراین خصوص چند دیداروملاقات با نمایندگان صلیب سرخ وکمیساریای عالی پناهندگان وهمچنین چند مصاحبه با رسانه ها انجام دادم تا بتوانم درقدم اول حداقل خودم را قانع وارضاء کنم که درجبران خطاهای پیشین خود کاری کرده باشم. ازجانب دولت عراق وکمیساریا چند گزینه پیش پایم گذاشتند ومن مخیرشدم که یا مجددا به نزد مجاهدین برگردم ویا برای شروع یک زندگی جدید به ایران ویا خارجه بروم که گزینه اول طبیعی است که خیلی مسخره می نمود ولذاازهمان ابتدا تاکید کردم که قصد بازگشت به وطن عزیزو نزد خانواده خصوصا فرزندانم را دارم.
پیام تسلیت انجمن نجات به خانواده زاهدی توچائی
روز گذشته خانم زاهدی همسر مرحوم و مادرچشم انتظار و رنجدیده ازظلم و جور رجوی ضمن مراجعه به دفترانجمن نجات ابرازداشتند:” همسرم دستکم از15 سال پیش ازناراحتی ریه بشدت رنج می برد ودکترها جوابش کرده بودند وما هم متاسفانه ازشفای ایشان ناامید شده بودیم ولیکن اطمینان خاطردارم که همسر مرحومم بخاطرچشم انتظاری ودرآرزوی دیدارجگرگوشه مان عبدالرضا نفسهای تازه درجانش دمیده شد و به حیات خود تا به الان ادامه داد تا اینکه با سکته مغزی به ابدیت پیوست و همه ما را داغدارکرد.”
حضور مجدد رضا رجب زاده درجمع خانواده های چشم انتظار گیلک – قسمت اول
بعدازمعارفه فی مابین آقا رضا وخانواده های حاضردرجلسه که اشک وشادی خانواده های دردمند ازظلم وجوررجوی درهم آمیخته بود ؛ یکایک حاضرین ازبابت جدایی آقا رضا ازفرقه بدنام رجوی وبازگشتش به نزد خانواده خود به ایشان تبریک گفتند وشجاعت ایشان را ستودند که برغم موانع فیزیکی دیوارقطورسیم خارداروخاکریزوکنترل فکروذهن افراد اسیردردستگاه مغزشویی سراپا دروغ ونیرنگ توانستند به سلامت ازآن جهنم فرارکرده وبرای همیشه نجات پیدا کنند.
حضور داعش در شمال عراق خاطرات تلخی را برایم زنده کرد
بخوبی بخاطردارم که چون فرمانده مستقیم خودم کریم گرگان نتوانست مرا متقاعد کند که با نیروها وامکانات مین مهندسی بخواهم حوزه استحفاظی مقرلشکر65 که ازقضا حوزه تردد اهالی کفری بود را مین کاری کنم ؛ اسفندیار(محمدعلی محتسبی) فرمانده لشکر65 مرا به سنگرحفاظت شده اش احضارکرد وبا عصبانیت تمام گفت” مواظب باش که داری درصحنه جنگ ازدستورسرپیچی میکنی! وبدان درصورت عدم اجرای ماموریت قیمتی را که خواهی داد سنگین است!” با این حال هرچند ته خط تنبیه تشکیلاتی را خوانده بودم ولیکن ازموضع عدم انجام ماموریت ضدانسانی مین کاری حوزه تردد اهالی تن به تمارض دادم و48 ساعت خود را درسنگرحبس نمودم.
بغلش کردم و بوسیدمش آن جانباز چشم انتظار را
آقا پرویزکه خود برادرش جمشید را دراسارت رجوی دارد از بدو تاسیس انجمن نجات گیلان مصرانه برآن بود که به اتفاق سایرخانواده های چشم انتظار برای رهایی برادرش وحداقل برقراری یک دیدار ولو چند دقیقه ای به عراق ناامن سفرکرده ودرمقابل اسارتگاه اشرف تحصن کند و اسم جمشیدعزیزش را فریاد کند شاید که این فریاد به ثمرنشسته وایشان بتواند گمشده اش را برای خانواده چشم انتظار و رنجکشیده گلیک خود به ارمغان بیاورد. حقیقت تنها موردی بود که شخصا با وجود عزم جزم وی با اعزامش به عراق ناامن ومشکلاتی که فرقه رجوی برای خانواده ها درپشت سیم خاردارها ایجاد میکند مخالفت کردم.
رجوی عمروجوانی برادرم را مفت گرفت
عضوجدید رها شده ازتشکیلات مافیایی رجوی درادامه گفتند:”من شکی ندارم که باهمت تحسین برانگیز شما وسایرخانواده های اعضای گرفتاردرفرقه رجوی برادرشما وسایراسرا انگیزه دوچندان برای گسستن ازجهنم رجوی را خواهند داشت وامیدوارم به زودی زود دوستان سابقم ازجمله داود بتوانند با تامل بیشتربرای همیشه خود را ازچنگال رجوی رهانیده وبه دنیای آزاد وکانون پرمهرخانواده که این روزها خودم دارم پس از27 اسارت شیرینی آنرا تجربه میکنم ؛ بازگردند.”
رجوی می خواهد فاجعه دهم شهریورماه ۱۳۹۲ تکرار شود
حال نگرانیم اینست که امثال برادرم بسا برای رجوی بی اهمیت هستند ودرشرایطی که رجوی احساس نیازبکند حتما به بهانه هایی آنان را قربانی خودش خواهد کرد وبه کشتن خواهد داد. شخصا سرموضعگیری مریم رجوی خیلی حساس شدم واحساس میکنم که برخلاف قبل که داعش را عشایرانقلابی قلمداد میکرد الان دارد علیه آنان شدیدا موضعگیری میکند تا آنان را تحریک وجری کند که به لیبرتی حمله کنند واعضای لیبرتی را کشتارکند وبعد همین مریم رجوی خوش گذران با به نمایش گذاشتن عکسهایشان درانظارجهانی مظلوم نمایی کند و بدنبال کسب وکار و تجارت خودش باشد
بیاد بیاور که آن روزها چه روزهای خوبی بود
خانواده این عضواسیربه سرپرستی خواهربزرگترخود بنام سکینه نیکزاد رودسری به مجرد اطلاع ازاسارت عزیزشان دراسارتگاه رجوی پی درپی وبا تمام قوا بدنبال رهایی اسماعیل قیمت میدهند وبارها بارها به عراق ناامن سفرمیکنند وبه کرات به سازمانهای حقوق بشری و وجدانهای آگاه نامه نوشته واستمداد می طلبند وهمچنین ازنامه نگاری به عزیزشان هم نمی گذرند.
استمداد شماری ازخانواده های چشم انتظار گیلک برای رهایی عزیزانشان از تشکیلات مافیایی رجوی
ما شماری ازخانواده های چشم انتظارگیلک که هریک عضوی ازخود دراسارتگاه فرقه رجوی داریم بخصوص با توجه به بحران عراق وشروع فعالیتهای تروریستی داعش نگران سلامت عزیزانمان درکمپ لیبرتی هستیم ودراین خصوص ازسازمان ملل ونماینده آن خانم ناوی پیلای درامورعراق خواستارانجام یک عمل خیرخواهانه و انساندوستانه جهت خروج اضطراری عزیزانمان ازعراق به دنیای آزاد هستیم.
حضور خانواده نیکزاد رودسری در انجمن نجات گیلان
این اواخریک دهه پیشتر که صدام سرنگون شد وشماری ازاعضای ناراضی از رجوی کنده شدند و به ایران بازگشتند ما توانستیم خوشبختانه با انجمن نجات آشنا شویم وبا این واسطه برایش نامه بنویسیم که بارها درسایت نجات هم اطلاع رسانی شده است وایضا توانستیم همچنانکه اشاره کردم چندباربه عراق مسافرت بکنیم ولیکن هربارازمجاهدین فحش می خوردیم وبا چشمانی اشکباربه ایران برمیگشتیم. پدرومادرمان که طاقت دوری اسماعیل را نداشتند وعمرخود را به شما دادند.