رجوی عمروجوانی برادرم را مفت گرفت
عضوجدید رها شده ازتشکیلات مافیایی رجوی درادامه گفتند:”من شکی ندارم که باهمت تحسین برانگیز شما وسایرخانواده های اعضای گرفتاردرفرقه رجوی برادرشما وسایراسرا انگیزه دوچندان برای گسستن ازجهنم رجوی را خواهند داشت وامیدوارم به زودی زود دوستان سابقم ازجمله داود بتوانند با تامل بیشتربرای همیشه خود را ازچنگال رجوی رهانیده وبه دنیای آزاد وکانون پرمهرخانواده که این روزها خودم دارم پس از27 اسارت شیرینی آنرا تجربه میکنم ؛ بازگردند.”
رجوی می خواهد فاجعه دهم شهریورماه ۱۳۹۲ تکرار شود
حال نگرانیم اینست که امثال برادرم بسا برای رجوی بی اهمیت هستند ودرشرایطی که رجوی احساس نیازبکند حتما به بهانه هایی آنان را قربانی خودش خواهد کرد وبه کشتن خواهد داد. شخصا سرموضعگیری مریم رجوی خیلی حساس شدم واحساس میکنم که برخلاف قبل که داعش را عشایرانقلابی قلمداد میکرد الان دارد علیه آنان شدیدا موضعگیری میکند تا آنان را تحریک وجری کند که به لیبرتی حمله کنند واعضای لیبرتی را کشتارکند وبعد همین مریم رجوی خوش گذران با به نمایش گذاشتن عکسهایشان درانظارجهانی مظلوم نمایی کند و بدنبال کسب وکار و تجارت خودش باشد
بیاد بیاور که آن روزها چه روزهای خوبی بود
خانواده این عضواسیربه سرپرستی خواهربزرگترخود بنام سکینه نیکزاد رودسری به مجرد اطلاع ازاسارت عزیزشان دراسارتگاه رجوی پی درپی وبا تمام قوا بدنبال رهایی اسماعیل قیمت میدهند وبارها بارها به عراق ناامن سفرمیکنند وبه کرات به سازمانهای حقوق بشری و وجدانهای آگاه نامه نوشته واستمداد می طلبند وهمچنین ازنامه نگاری به عزیزشان هم نمی گذرند.
استمداد شماری ازخانواده های چشم انتظار گیلک برای رهایی عزیزانشان از تشکیلات مافیایی رجوی
ما شماری ازخانواده های چشم انتظارگیلک که هریک عضوی ازخود دراسارتگاه فرقه رجوی داریم بخصوص با توجه به بحران عراق وشروع فعالیتهای تروریستی داعش نگران سلامت عزیزانمان درکمپ لیبرتی هستیم ودراین خصوص ازسازمان ملل ونماینده آن خانم ناوی پیلای درامورعراق خواستارانجام یک عمل خیرخواهانه و انساندوستانه جهت خروج اضطراری عزیزانمان ازعراق به دنیای آزاد هستیم.
حضور خانواده نیکزاد رودسری در انجمن نجات گیلان
این اواخریک دهه پیشتر که صدام سرنگون شد وشماری ازاعضای ناراضی از رجوی کنده شدند و به ایران بازگشتند ما توانستیم خوشبختانه با انجمن نجات آشنا شویم وبا این واسطه برایش نامه بنویسیم که بارها درسایت نجات هم اطلاع رسانی شده است وایضا توانستیم همچنانکه اشاره کردم چندباربه عراق مسافرت بکنیم ولیکن هربارازمجاهدین فحش می خوردیم وبا چشمانی اشکباربه ایران برمیگشتیم. پدرومادرمان که طاقت دوری اسماعیل را نداشتند وعمرخود را به شما دادند.
امروزبه انجمن نجات آمدم و حامل چندنامه هستم
امروز به انجمن نجات آمدم و حامل چند نامه به فرزندانم وایضا خانم ناوی پیلای کمیسرعالی حقوق بشرسازمان ملل متحد هستم و از شما عضوجدید انجمن نجات میخواهم که عین نامه هایم درسایت نجات اطلاع رسانی شود وهمچنین یک نسخه ازآن به دست مخاطبان نامه ام برسد. من دیگرتاب وتوان وانرژی ندارم هرچه بوده این رجوی لعنتی ازمن گرفته
یک فرزندم را درراه خدا دادم ولی فرزند دیگرم را ازاسارت رجوی خواهم گرفت
پسرم من مادرشهیدم ویک فرزندم را که دردفاع از وطن خود عازم جبهه های جنگ شده بود را درراه خدا دادم وعمیقا بدان افتخارهم میکنم ولی دیگرفرزندم نیزکه عظیم باشد اوهم برای وطنش درمقابل صدام متجاوز بسا گردن فرازی کرد وبه اسارتش درآمد ودریک معامله ننگین به رجوی وطن فروش تحویل داده شد وازچاله به چاه عمیق رجوی افتاد وبیش ازربع قرن است که اغفال شده وراه برون رفتی برای خودش نمی بیند ولیکن عزم جزم دارم که جگرگوشه ام را ازاسارت رجوی برهانم البته اگرخدا بخواهد وعمرم کفاف بدهد.
۲۵ سال از برادرم بی خبر بودیم
خانم حسن پور که گویی حامل کوله باری ازغم و اندوه بودند با کشیدن آهی بلند گفتند:” خدمتتان عرض کردم به مجرد اینکه نامه فرامرز با درخواست واصرارخودشان درسایت نجات اطلاع رسانی شد انگار که به خال خورده باشد رجوی وسران جماعتش سراسیمه فرهاد را به تلویزیون کشاندند وبرایش دیکته کردند که به خانواده اش اهانت کند و بد و بیراه بگوید وتاکید کند که اصلا نامه ای ازجانب خانواده اش نوشته نشده است بلکه اصل نامه را آقای پوراحمد نوشتند وعرض کردم همچنانکه مشخص بود فرهاد خیلی با فشارصحبت میکرد
واویلا وقتی جماعت رجوی از نوعدوستی و عواطف انسانی دم میزنند!؟
وقتی خانواده های اعضای گرفتار در فرقه رجوی با تحمل بسا درد و رنج و ناملایمات سفرخود را به عراق ناامن میرسانند و از رجوی درخواست میکنند که میخواهند ولو دقایقی فرزندان اسیرشان را ببینند و ملاقات کنند نه تنها پاسخ مثبت نمی گیرند و درعوض به توسط شاید همان فرزندان اغفال شده شان افترا و تهمت بشنوند و با سنگ و چماق پذیرایی شوند ؛ تکاندهنده نیست!؟
ایکاش منصورم نیز به ایران می آمد
مادرمنصور رهدارخطاب به آقا رضا گفت” ایکاش منصورم نیزبه ایران می آمد. ما با هم همسایه هستیم خدا پدرومادرت را بیامرزد که درچشم انتظاری در آغوش کشیدنت بدرود حیات گفتند. فرزندم قصد خدمت به ایران را داشت ودردفع متجاوزبرای انجام وظیفه سربازی رفت واصلا گروههایی مثل مجاهدین را نمی شناخت ولی نمیدانم چطورشد که طعمه رجوی شد
تنها آرزویم در آغوش کشیدن جگر گوشه ام امین است
مادر امین اسدان ازاین دیدارآنقدرهیجان زده شد که درهمان بدو ملاقات با چشمانی اشکبارگفت” خوش آمدی فرزندم. مبارک باشد. مبارک خانواده ات باشد. توبوی جگرگوشه ام امین را برایم آوردی…” همسرم پس ازمسافرت ناموفق به اشرف که برای دیدارامین رفته بودیم عمرش را به شما داد و درحسرت دیدن امین ازمیان ما رفت. حال من ماندم فقط با یک آرزوکه بتوانم قبل ازمرگم جگرگوشه ام را درآغوش بگیرم.
رضا رجب زاده درجمع خانواده های چشم انتظارگیلک – قسمت پنجم
روزگذشته سومین جلسه دیدار شماری دیگرازخانواده های گیلک با آقارضا دردفترانجمن نجات گیلان دریک فضای کاملا دوستانه وصمیمی به وقوع پیوست وطی آن خانواده های اعضای اسیر و گرفتاردرقلعه الموت رجوی ازجمله داود (فرامرز) مرادخانی ؛ جبارصبایی ؛ اسماعیل پورمحمدعلی بازکیایی ؛ علی اصغرحاتم واسماعیل نیکزاد به استعداد 13 نفردردیداربا آقارضا به تبادل نظر پرداختند.