شنبه, ۶ دی , ۱۴۰۴
نامه سمانه نوری به پدرش حمیدرضا نوری در کمپ آلبانی 07 اسفند 1400

نامه سمانه نوری به پدرش حمیدرضا نوری در کمپ آلبانی

سلام پدر عزیزتر از جانم که بدون گرمای دستانش زندگی معنایی ندارد. می خواهم برایت نامه بنویسم اما نمی دانم چه بگویم و چه بنویسم؟! چون از بچگی گرمای دستان پدر و مهر و محبت پدر را حس نکردم. پدر عزیزم من الان سی و سه سال دارم و دارای دو فرزند پسر هستم و […]

خاطراتم از شکنجه گر معروف محمد سادات دربندی – کاک عادل 03 اسفند 1400

خاطراتم از شکنجه گر معروف محمد سادات دربندی – کاک عادل

زمانی که در جبهه جنگ اسیر فرقه رجوی شدم و من و ما بقی اسیران را به عراق منتقل کردند، ما را به اردوگاه فرقه رجوی بردند. مسئول اردوگاه محمد دربندی (کاک عادل) بود. عادل کسی بود که من و یک سری از اسیران را با وعده های دروغین به مناسبات فرقه برد. بعد از […]

پدر شکوه قاسمی: تا کی در حسرت دیدار دخترم بمانم؟ 02 اسفند 1400

پدر شکوه قاسمی: تا کی در حسرت دیدار دخترم بمانم؟

من یک پدرم. دختر من ، شکوه قاسمی را سازمان مجاهدین خلق ربوده و چندین سال است که او در اسارت این فرقه است. تا به حال چندین بار با سازمان های حقوق بشری نامه نگاری کردم اما جوابی به من داده نشده است. برای ارگانهایی که نام خود را حقوق بشر گذاشته اند متاسفم. […]

نامه شمس الله نوری به فرزندش حمید رضا نوری در کمپ آلبانی 02 اسفند 1400

نامه شمس الله نوری به فرزندش حمید رضا نوری در کمپ آلبانی

سلام حمید رضاجان – پسرم چند نامه دیگر برای تو بنویسم که جواب مرا بدهی؟! خدا را خوش نمی آید این رفتار را با من می کنی. زمانی که پیش من بودی با خودم می گفتم دوران پیری پسرم حمید رضا عصای دستم می شود اما روزگار عکس آن را ثابت کرد و من الان […]

گفتگو با فواد بصری در رابطه با شهرام نصیری 28 بهمن 1400

گفتگو با فواد بصری در رابطه با شهرام نصیری

فاضل فرهادی: با سلام خدمت آقای بصری. احوال شما؟ آقای بصری چند پیش سایت فرقه را نگاه می کردم عکس شهرام نصیری را دیدم که فرقه رجوی مقاله ای در رابطه با شهرام نصیری در سایتش درج کرده بود و او را مزدور خطاب کرده بود. نظر شما در این رابطه چیست ؟ فواد بصری […]

مروری بر رویکرد متناقض سران مجاهدین خلق در قبال امریکا از زبان فواد بصری 27 بهمن 1400

مروری بر رویکرد متناقض سران مجاهدین خلق در قبال امریکا از زبان فواد بصری

فواد بصری با اشاره به رویکردهای متناقض رهبران سازمان مجاهدین خلق در قبال امپریالیسم و امریکا در برهه های مختلف به برنامه های تلوزیونی فرقه اشاره می کند و می گوید پرچم امریکا در تلوزیون فرقه برافراشته است. بصری در این رابطه رو به مریم رجوی می گوید: خانم قجر گذشته خود را کمی مرور […]

خانواده ام را با بی احترامی از اشرف بیرون راندند 24 بهمن 1400

خانواده ام را با بی احترامی از اشرف بیرون راندند

سایت فرقه رجوی عکس های کشته شدگان 21 بهمن 1391 را درج کرده است و در بین عکس ها مهدی عابدی را دیدم. مهدی عابدی از سران فرقه رجوی بود و در نشست ها اسیران پیوسته را آزار می داد و هر چه از دهانش در می آمد به اسیران پیوسته می گفت. سال 1382 […]

روزی که کتاب آرشیو را در کمد من پیدا کردند 23 بهمن 1400

روزی که کتاب آرشیو را در کمد من پیدا کردند

یک سری کتاب هایی به اسم کتاب آرشیو در کتابخانه مجاهدین موجود بود که تمام جنایات آمریکاییها در کتابها ثبت شده بود و بایستی ما کتابهای آرشیو را مطالعه می کردیم و با جنایات آمریکایی ها در ویتنام و … آشنا می شدیم. زمانی که آمریکا صدام را سرنگون کرد و آمریکایی ها حفاظت پادگان […]

نامه مادر حسن رضایی اسیر فرقه رجوی در آلبانی 21 بهمن 1400

نامه مادر حسن رضایی اسیر فرقه رجوی در آلبانی

حسن سلام. حالت خوب است مادر؟ خیلی وقت است با من تماس نگرفتی و من نگرانت هستم. مشکلی برایت پیش آمده؟ اگر مشکلی نداری پس چرا تماست را قطع کردی؟ من چقدر بایستی دوری تو را تحمل کنم. من مادرت هستم و حق دارم نگرانت باشم. چرا این کار را با خودت کردی؟! سالها خودت […]

خاطرات محسن یونسی در کنار پادگان اشرف 20 بهمن 1400

خاطرات محسن یونسی در کنار پادگان اشرف

پدرم را از کودکی ندیده ام. تا سالها گمان می کردم پدرم فوت کرده است. بی پدر بزرگ شدن، سخت بود و من با مشکلات فراوانی بزرگ شدم و قد کشیدم. دوست داشتم در مورد پدرم بیشتر بدانم ، اما کسی حرفی در این باره به من نمی زد. از فامیل پرس و جو می […]

خاطره ای از کریم علی یاری 17 بهمن 1400

خاطره ای از کریم علی یاری

در خبری خواندم کریم علی یاری در منزلش در هلند سکته قلبی کرده و فوت کرده است. قبل از هر چیز به خانواده کریم علی یاری تسلیت گفته و خود را در غم آنها شریک می دانم. کریم در پادگان اشرف در مقر ما بود. در ارکان و در آشپزخانه کار می کرد. در آن […]

نامه سید مجتبی حسینی به عمویش سید محمد حسینی در کمپ آلبانی 16 بهمن 1400

نامه سید مجتبی حسینی به عمویش سید محمد حسینی در کمپ آلبانی

عمو جان سلام امیدوارم حال شما خوب باشد. خیلی وقت است از شما خبری نداریم و همه نگران شما هستند . نگرانی ما از بیماری شماست. الان نمی دانیم به لحاظ جسمی در چه وضعیتی هستید. خیلی دلمان می خواهد صدای شما به گوش ما برسد. عموهایم اززمانیکه فهمیدند شما مشکل جسمی دارید نگران شما […]

blank
blank
blank