شنبه, ۶ دی , ۱۴۰۴
ماجرای یک فرار از کمپ اشرف 21 اردیبهشت 1401

ماجرای یک فرار از کمپ اشرف

رجوی و دار و دسته اش زمانی که در عراق بودند از فرار افراد وحشت داشتند. دورانی که در فرقه بودم در یک زمانی مقر ما برای مانور در محلی به نام عین لیله مستقر بود. اطراف محل ما با فاصله نه چندان دور چند روستا بود. ما در چادر استراحت می کردیم که یک […]

نامه به حسن نجفی در کمپ آلبانی مجاهدین خلق 20 اردیبهشت 1401

نامه به حسن نجفی در کمپ آلبانی مجاهدین خلق

حسن جان سلام سالها می گذرد و از شما خبری نیست. سالهاست که با خانواده ات تماسی نگرفته ای. برادر جان من از شما گله ندارم چون می دانم در کمپی بسته زندگی می کنی که ارتباطی با دنیای بیرون نداری. برادرجان آیا فکر می کنی برای آزادی در آن کمپ هستی؟! وقتی خودت آزادی […]

نامه ای برای پسر اسیرم محمد جعفر نجفی در آلبانی 19 اردیبهشت 1401

نامه ای برای پسر اسیرم محمد جعفر نجفی در آلبانی

محمد جعفر جان سلام در قوانین یک زندانی حق دارد با خانواده خود در ارتباط باشد، آیا تو از یک زندانی فراتری؟! چندین سال است تو را ندیده ام و تو یک تماس با من نگرفتی. نمی دانم در سلامت بسر می بری یا خیر! من مادرت هستم و به گردنت حق دارم. در جمع […]

سازمان مجاهدین خلق ۳۵ سال است پدر مرا ربوده است 18 اردیبهشت 1401

سازمان مجاهدین خلق ۳۵ سال است پدر مرا ربوده است

با سلام من سمانه نوری هستم. من از کودکی پدرم را ندیدم. می خواهم بگویم از کودکی محبت پدری را به چشم ندیده ام. پدر من یک فرد عادی جامعه بود و سیاسی نبود. سرباز بود و برای دفاع از وطنش به جبهه های جنگ رفته بود. پدرم اسیر عراق می شود و بعد از […]

نامه مصطفی تارخی به برادرش محمد تارخی در کمپ آلبانی مجاهدین خلق 07 اردیبهشت 1401

نامه مصطفی تارخی به برادرش محمد تارخی در کمپ آلبانی مجاهدین خلق

محمد سلام امیدوارم که حال شما خوب باشد. وارد سال جدید شدیم. هم می خواهم سال جدید را به شما تبریک بگویم و هم امیدوارم که امسال سالی باشد که خودت را از باتلاقی که چندین سال در آن افتاده ای نجات دهی. چندین سال راهی را انتخاب کردی و به هیچ کجا نرسیدی. رفتی […]

نامه خانواده های استان مرکزی به ایلیرمتا رئیس جمهور آلبانی 06 اردیبهشت 1401

نامه خانواده های استان مرکزی به ایلیرمتا رئیس جمهور آلبانی

عالیجناب ایلیر متا ؛ رئیس جمهور محترم کشور آلبانی با سلام ما خانواده هایی هستیم که چندین سال فرزندان خود را ندیده ایم. فرزندان ما در سازمان مجاهدین خلق در کشور شما آلبانی زندگی می کنند. ما قبلا با شما نامه نگاری کردیم و در نامه های قبلی قید کردیم که هیچ اطلاعی از وضعیت […]

برادر رضا بلالی: رضا جان اسارت در فرقه رجوی حق تو نیست 04 اردیبهشت 1401

برادر رضا بلالی: رضا جان اسارت در فرقه رجوی حق تو نیست

رضا جان سلام. احوال شما چطور است؟ در ابتدا سال نو را به شما تبریک می گویم. رضا جان چندین سال است ما را ول کردی و از خانواده ات دور شدی و تا همین الان تماسی با خانواده ات نگرفتی! خبر دارم که وضعیت جسمی ات خوب نیست. نمی دانم الان در چه وضعیتی […]

نامه ابوالفضل اشتری به برادرش حمید اشتری در کمپ آلبانی 31 فروردین 1401

نامه ابوالفضل اشتری به برادرش حمید اشتری در کمپ آلبانی

حمیدجان سلام . حالت چطور است؟ خیلی وقت است خبری از شما ندارم. چرا تماسی با خانواده ات نمی گیری؟ سال جدید را به شما تبریک می گویم. در سال جدید انتظار داشتیم تماسی با ما بگیری ولی خبری از شما نشد! اگر یادت باشد چقدر پدرمان با شما بحث می کرد و به شما […]

فواد بصری: رجوی از کدام ارتش صحبت میکند؟! 30 فروردین 1401

فواد بصری: رجوی از کدام ارتش صحبت میکند؟!

با سلام خدمت آقای بصری سال نو مبارک. سال خوبی داشته باشید و همچنین ماه رمضان مبارک. طبق معمول باز هم در سال نو مزاحم شما شدیم و می خواهیم با هم مختصر گفتگویی داشته باشیم. فاضل فرهادی: آقای بصری من تلویزیون فرقه را از شروع ماه رمضان هر شب مشاهده می کنم. تلویزیون فرقه […]

درخواست سمانه نوری از نخست وزیر آلبانی : مرا از وضعیت پدرم باخبر کنید 29 فروردین 1401

درخواست سمانه نوری از نخست وزیر آلبانی : مرا از وضعیت پدرم باخبر کنید

آقای ادی راما نخست وزیر محترم کشور آلبانی با احترام من سمانه نوری هستم. پدر من حمید رضا نوری چندین سال است در سازمان مجاهدین است. من از کودکی محبت پدری ندیدم . سازمان مجاهدین در کشور شما آلبانی سکونت دارد. پدر من در کمپ سازمان مجاهدین زندگی می کند. پدر من سرباز بود و […]

نامه مجتبی حسینی به عمویش سید محمد حسینی در کمپ آلبانی مجاهدین خلق 25 فروردین 1401

نامه مجتبی حسینی به عمویش سید محمد حسینی در کمپ آلبانی مجاهدین خلق

عمو جان سلام سال نو بر شما مبارک باشد. چندین سال گذشت و من و خانواده از شما خبری نداریم. نمی دانیم با مشکل جسمی که داری در کمپ مجاهدین خلق روزهایت به چه شکلی می گذرد؟! من و ما بقی عموهایم نگران شما هستیم. اگر تماسی با ما می گرفتی خیال ما از بابت […]

نامه مادر محمد رضا و محمد حسن باقرزاده اسیر در کمپ آلبانی مجاهدین 23 فروردین 1401

نامه مادر محمد رضا و محمد حسن باقرزاده اسیر در کمپ آلبانی مجاهدین

سلام سال نو بر شما مبارک. سال خوبی داشته باشید. جای شما سر سفره هفت سین خیلی خالی بود. دوری شما را چندین سال است تحمل می کنم. نمی دانم چه زمانی می توانم شما را ببینم!؟ تماسی هم با من نگرفتید! نمی دانم در محلی که زندگی می کنید اوضاع و احوال شما چگونه […]

blank
blank
blank