نامه خواهری منتظر به نخست وزیر عراق
قطعا شما هم در جریان هستید که خانواده ها با هزاران مشقت به کشور عراق می آمدند تا با عزیزانشان که دربند فرقه رجوی هستند در اشرف ملاقات کنند اما سران این فرقه مانع می شدند و اجازه ندادند و با توهین و فحاشی به خانواده ها، خانواده را دشمن فرزندان خود وانمود می کردند. از یک جنبه درست است حضور خانواده ها در مقابل اشرف مخالف عقاید این تشکیلات پوشالی و کذایی بود زیرا حضور خانواده ها سبب می شد احساسات افراد که اسیر در فرقه رجوی هستند برانگیخته شود و افراد به فکر فرو روند و بفهمند خانواده ای دارند که منتظر آنهاست و خود آنها متعلق به کشور ایران هستند و نه وابسته به فرقه رجوی.
رجوی بازنده میدان؟!
براستی مسعود با تمام ادعاهای کذائی که داشت چه کرد آخر سر، سر در سوراخی نهاد و به فکر حفظ جان ناچیز خودش چند سالی است دیگر ژست و لاف و لوف در کار نیست. باید گفت گر مرد رهی، میان خون باید رفت. ظاهرا تو راه را بیراهه انتخاب کردی و واژه درست کلمه رجوی باختی و بازنده میدان شدی. این روزها اتفاقا بهتر می شود فهمید وقتی آدمها را وادار می کردی شعار بردن مریم به تهران را سر دهند او بهانه بود در واقع خودت می خواستی بروی ولی چه باید همیشه روزگار آهنگی که تو بخواهی برایت نمی نوازد.
آنجا که رجوی توپ را در زمین نیروهایش می اندازد؟!
باید به رجوی گوشزد کرد تو داری افراد را به خاطر زیاده طلبی و غرور احمقانه ات به کشتن میدهی در صورتی که افراد اسیر در لیبرتی می توانند هر کدام زندگی عادی خود را داشته باشند. و تیغی بر بالای گردنشان نیست یکی از خیانت هائی که تو انجام دادی همین بحث است که ادعای اسلام داری، تازه از نوع نوین و اسلام انقلابی آن و بیچاره افراد ساده لوحی که فریب این دجالگری تو را خوردند.
مریم خانم قجر و مبارزه با بنیاد گرائی تا تحقق آن
در این چند سال چقدر پیشرفت داشتید و چه حرف جدیدی داشتید غیر از اینکه فقط نشستید تا ببینید ایران هر کاری که می کند شما نسبت به ان موضع گیری و اطلاعیه صادر کنید. شما ایران را پدر خوانده تروریسم می دانید حال اینکه شما خود تروریست هستید با آن کارنامه درخشانتان که دیگر یاد اوری نمی کنم و خودتان بهتر می دانید.
اندر حکایت رجوی؟!
رجوی سالیان است که سرک کشیدن و مسائل را وارونه کردن انجام داده چرا که این مردک همان مزخرفاتی که در مناسبات به خورد افراد می داد و باور می کردند همان را هم دارد با جوامع بیرون انجام می دهد و سالیان آب در هاون بیگانگان می ریزد. اما چه عایدش شده است جز بی آبروئی و خواری. حکایت رجوی مثال همان زنبوری است که فقط وز وز می کند. شیادی و غلو کردن شگرد وی است و نان را تا امروز به همین بها خورده است. آلت دست شدن. در دنیای مردانگی یعنی کارها یعنی بی شرمی و دریوزگی. و باید به این آقای رجوی گفت تا حال چی گیرت آمد که از این به بعد آید.
شورا نگو، سازمان رجوی در شکل و رنگ دیگر
تا همین جا هم رجوی تا الان هم فقط وقت کشی کرده است و الا چه شورائی. رجوی همان ضوابطی را که در تشکیلات خودش بنا کرده بود دگم و خشک و با اعتقاد بر اینکه فرامین فقط باید از بالا به پائین و بدون چون و چرا آدمها مثال گوسفند قبول داشته باشند و هر گونه نظر مخالف و یا انتقادی بشدت سرکوب و توهین به آقا مسعود بود و این را در اذهان جا انداخته بودن در بهترین شکل افراد 2 درصد بیشتر حرف مسعود را نمی فهمند و وی تحقیر و توهین سایرین برایش عادی شده بود و تمام افکار ابلهانه خودش را در این جمع مثلا شورا هم به اجرا در می آورد.
نامه یک جداشده به خانم ناوی پیلای کمیسر عالی حقوق بشر
من به عنوان فردی که سالیان سال از عمرم را در این تشکیلات مخوف و فرقه ای گذراندم از شما به عنوان یک مسئول که جان انسانها برایتان ارزش دارد می خواهم به کمک افراد در لیبرتی بیائید و نگذارید دیگر افراد قربانی جاه طلبی شخص رجوی شوند و برای انتقال آنها به کشور ثالث مجموعه اقدامات لازم را انجام دهید و نگذارید بیش از این دوستانمان در لیبرتی قربانی خودخواهی ها و خودکامگی مسعود رجوی شوند و با ترتیب دادن مصاحبه خصوصی با افراد سازمان و ملاقات افراد با خانواده هایشان که سالیان طولانی است در دوری و جدایی از عزیزانشان چشم براه هستند آنها را یاری دهید.
زندگی رجوی، سراسر پرواز تاریخ ساز است؟!
واقعیت این پروازهای به اصطلاح تاریخ ساز چیست؟ آنچه ما در این سالیان به عنوان افرادی که در مناسبات رجوی حضور داشتیم و از نزدیک شاهد بودیم، فرار رجوی از حقیقت و ترس از جان بی ارزشش بوده که رجوی این ترس و فرار را ریسک بزرگ و پرواز تاریخ ساز نامیده است، البته بازی با کلمات نیز نوعی هنر است که رجوی آنرا داراست؟! البته بطور معمول او این نسخه را فقط برای خودش می پیچد و فرار از مهلکه برای خود تجویز می کرد و برای بقیه افراد و اعضا از جمله امثال ماها که در مناسبات بودیم نسخه ماندن در موقعیت قبلی و فدا شدن برای آنکه رجوی به مقصودش برسد را تجویز می کرد ؟!
شوخی مضحک و توهم آلود رجوی، این بار با سازمان ملل؟!
علی رغم تکرار 30 ساله رجوی مبنی بر اختصاص جایگاه ایران در سازمان ملل به فرقه رجوی، چرا کسی به این گفته کمترین توجهی نمی کند و آن را به حساب نمی آورد؟! دلیل آن معلوم است و نیازی به تشریح بیشتر نیست. آخر هر گردی گردو نیست که شما می خواهید به راحتی صاحبش شوید.
حمایت از گروه های تروریستی تا به کی؟!
رجوی با سرک کشیدن در مسائل کشورهای منطقه، فقط به دنبال حفظ خودش و در پی جایگاهی برای خودش می گردد. سابقه او نشان می دهد که همواره در حاشیه می نشیند و برای خودش افاضه کرده و حرف های بلند پروازنه و تحلیل های تخیلی می کند و به دنبال فرصت می گردد، اما آن روز دیر نخواهد بود که پرده های جرم و جنایت کنار رود و حامیان این گروههای وحشی، رسوا و خوار شوند.
رجوی هم فتوا می دهد؟!
رجوی در بحث های خود از اسلام راستین دم می زد و ادای مسلمان بودن را زیاد در می آورد، اما خوب است بدانیم همین آدم در ماه رمضان چند سال پیش اعلام کرد امسال را به دلایلی همچون گرمی هوا و… روزه نمی گیریم و جای آن ماهی را روزه می گیریم که با کارمان بهتر جور درآید. وی با خود اجتهادی این فرمان را داد و نفرات هم با سر سپاری مطلق و کورکورانه آن را پذیرفتند.
فروغ جاویدان یا مرصاد یادآور روزگار تلخ و تلف شدن ۱۵سال از بهترین دوران من؟!
رجوی بدون نقشه و طرح از پیش تعیین شده، نیروها و تجهیزات را در مسیری مستقیم وارد ایران کرد اما خودش وارد درگیری نشد، به همین خاطر افراد پس از درگیری با نیروهای ایران غافلگیر و پس از کشته و زخمی دادن، رجوی پس از سه روز دستور عقب نشینی داد و نیروها عقب نشستند و از مرز ایران مجددا وارد عراق شدند. متاسفانه رجوی به تنها چیزی که فکر می کرد تهران بود نه جان افراد.