وعده های سرنگونی مسعود رجوی پیش زمینه جلب اعتماد سرویس های خارجی
هدف رجوی از این وعده ها از سویی امید بخشیدن به اعضاء دربندش و از سویی بیگاری و استفاده ابزاری از آن ها بود تا بتواند وقت بیشتری برای بقاء اش کسب کند و الا خودش هم می دانست راه به جایی نمی برد، از طرفی هم با برگرداندن انگشت تقصیر به سمت اعضاء آن ها را مقصر عدم تحقق سرنگونی معرفی می کرد فلذا اعضاء ملزم به تلاش بیشتر می شدند.
مصاحبه با آقای جمشید دهمرده
این یک واقعیت بود که سازمان همه را مجبور کرد همسران خود را طلاق بدهند، حتی به امثال من که مجرد بودیم می گفتند شرایط برای شما شدید تر است و شما باید فکر ازدواج را طلاق بدهید وابستگی به خانواده و نزدیکان را طلاق بدهید و نتیجه این شد که خیلی ها مجبور به طلاق شوند و تعداد زیادی از فرزندان اعضاء به خارج از اشرف منتقل شدند.
بازگشت ملک جمشید ده مرده به میهن
روز سه شنبه 14 بهمن ماه 1393، آقای ملک جمشید ده مرده، پس از گذشت 27 سال اسارت با گسستن بندهای ذهنی فرقه رجوی توانست به آغوش میهن و خانواده بازگردد. ایشان در سال 66 و در جریان جنگ تحمیلی در عملیات مجاهدین موسوم به حنیف که بر علیه رزمندگان جمهوری اسلامی ایران شکل گرفته بود اسیر این فرقه گردید.
انجمن سیستان و بلوچستان در گذشت آقای صمد نظری را تسلیت می گوید
انجمن سیستان و بلوچستان در گذشت آقای صمد نظری را به خانواده ایشان، همکارانشان در انجمن نجات تسلیت می گوید
رجوی خائن، چه بر سر بچه هایمان آورده ای؟
در آخر از همه مجامع بین المللی می خواهیم به شکایات ما خانواده ها رسیدگی کند چرا که رجوی با سوء استفاده از بچه هایمان دارد جنایتی علیه انسانیت انجام می دهد و با دجالگری تمام بچه هایمان را از حقوق اولیه بشری محروم کرده و از همه انسانهای شریف می خواهیم بدون در نظر گرفتن مسائل و اختلافات چند سوال اساسی را از مسعود و مریم بپرسند و آنهم اینکه چرا با بچه های ما این رفتارها را می کنند چرا به بچه هایمان اجازه تماس و اجازه دیدار نمی دهد چرا بچه های مسلمان ما را از دین خدا خارج کردند؟
آرزوهای ما وقتی که در اسارت فرقه بودیم
صبحانه آن چیزی بخوریم که خودمان میل داریم نه آن چیزی که در برنامه فرقه بود برنامه روزمان را خودمان تنظیم کنیم نه آن چیزی که در فرقه دستور داده می شد و بایستی آن را مو به مو اجرا کنیم در مراسم صبح گاه هر روز شرکت نکنیم و هر روز سرودهای توخالی فرقه را نشنویم و برای بیگاری روزانه نرویم و هر کاری که خودمان دوست داریم انجام بدهیم
در درون فرقه رجوی چه میگذرد؟؟؟
رجوی به هر قیمت فقط به فکر رسیدن به قدرت است و می داند بین مردم ایران منفور است چرا که بسیاری از مردم خانواده هایی که رجوی آنها را از هم پاشیده را می بینند و همینطور جنایاتی که کرده را دیده و شنیده اند. رجوی فقط و فقط برای حفظ موقعیت تخیلی خودش افراد را به کشتن داد و آنها را مجبور به طلاق اجباری و حضور در نشستهای طولانی مدت کرد و عمرشان را در اشرف و الان در لیبرتی تلف می کند.
مرز سرخ رجوی در تماشای برنامه های تلویزیونی داخل ایران
در نهایت هم طوری فوتبال پخش میکردند که کمتر کسی حاضر میشد آن را نگاه کند چون برنامه صبح را فشرده میکردند و مجبور بودیم صبح، سر زمان بندی بیدار باشیم و برای خیلی ها سوال میشد که چرا فوتبال، حتی جام جهانی یا فوتبال باشگاههای اروپا را نمیگذارند از شبکه ایران ببینیم، البته خیلی واضح بود چون رجوی میخواست نیروهایش کاملا از وضعیت ایران و بطور خاص وضعیت کنونی ایران ناآگاه باشند چون باعث میشد که همه نقشه ها و حرفهایش با دیدن یک تصویر و یا یک حرف از داخل ایران برهم بریزد.
خیانت های مقدس در فرقه رجوی
بعد از اینکه در ذهن افراد جا انداختند که دشمن ما نظام جمهوری اسلامی ایران است این حرف و این اعتقادی که برای فرد قالب میکنند پایه ای میشود برای حرفها و جا انداختن افکار بعدی شان. دیگر بعد از این همه چیز را که عوض میکنند ما برای جنگ با ایران ساخته شده ایم و هدف جمع شدنمان کنار هم این است که برای جنگ آمده ایم، تبدیل به ابزاری برای همه فشارها روی فرد میشود. دیگر بعد از این تماس با خانواده میشود تماس با دشمن چرا که دشمن به خانواده ما نفوذ دارد و هر تماسی با خانواده تماس با دشمن است و فکر کردن به خانواده هم میشود فکر کردن به دشمن
شلوغکاری مجاهدین در تیر و مرداد ۸۸
با برنامه ریزی از قبل که ما هم از آن اطلاعی نداشتیم به ما گفته شد که جلوی آنها بایستید و ما هم جلوی درب ایستاده بودیم که ناگهان مجدد صدای نکره معصومه به گوش رسید که گفت میکشم میکشم آنکه برادرم را کشت که گویا در محل دیگری در همان زمان درگیری شده بود که ما از آن اطلاع نداشتیم که به معصومه اطلاع داده بودند و اون هم همه ما نفرات را هیستریک کرد که باعث بهم زدن اوضاع شد و سربازان عراقی هم شروع به آبپاشی کردند وتعدادی هم که زیاد شلوغ کردند را دستگیر کردند و بعد از اینکه دیدند که جلوی درب شلوغ شده نفراتی را که دستگیر کردند با خود برده بودند و جالب هم این بود با اینکه میگفتند که خبری نیست
رجوی با دیدن این عکسها سکته می کند
در بضعی از سایتها عکسهای از چند تا از دوستانم که در اشرف با هم بودیم و آنها را به اصطلاح میلیشیا میگفتند یا همان بچه های سازمان را دیدم و درجا ناخود آگاه داد زدم رجوی بدبخت با دیدن این عکسها سکته میکنه چون سالیان سال به اینها هم خیانت کرد و در این سالها نتوانستند فرم مو و ریش و سبیلی که دوست دارند را داشته باشند بچه های که نه ایران را دیده بودند و نه از ایران خبری دارند و با همین سازمان بزرگ شدند و همه خاطراتشان هم مربوط به همین فرقه است و همه اطلاعاتشان هم از ایران آن چیزی است که در این سالیان در سازمان به دروغ به همه میگفتند
کسی که جان آدمها برایش هیچ ارزشی ندارد و برای انسانیت هیچ ارزشی قائل نیست
جان انسانها همیشه با ارزش ترین چیز بوده و هست ولی به نظر من در کمتر جایی جان انسانها از جان دادنشان جلوی دوربینها ارزش کمتری دارد اما این را من خودم به عینه دیده و لمس کردم و در جایی از این کره خاکی و در همین سالهای اخیر که البته هم اکنون هم ادامه دارد جایی را تجربه کردم که جان انسانها فقط این ارزش را داشتند که جلوی دوربینها کشته و نفله شوند و از صحنه جان دادنها فیلمی گرفته شود که ارزشی بالاتر از جان خود آدم ها داشته باشد