خواهرم ما منتظر رهایی تو از فرقه رجوی هستیم

نامه یک خواهر دل سوخته پس از سفر به پادگان اشرف
با سلام، خدمت خواهر عزیزم طیبه. خواهری که یادگارش نگار است نگاری که بوی تو را می دهد و صدایش تو را می خواهد در نبود تو بایستی اشک بریزد و دل پُر از دردش برای مادرش خون باشد. بچه های ایران زمین از لطف مهر و محبت مادری برخوردار هستند چرا بایستی نگار از مهر و محبت مادری محروم باشد به چه دلیل؟ من برای اولین بار با کلی مشکلات و سختی راه، به کشور عراق سفری داشتم به هر شکلی که بود خودم را به درب پادگان اشرف رساندم من کاری به سیاست ندارم فقط می خواستم تو را ملاقات کنم پشت سیم خاردار خیلی شما را صدا کردم ولی جوابی از شما نگرفتم. کم و بیش جریان زندگی کردن در پادگان اشرف را برایم شرح دادند و می دانم که توسط یک سری آدمهای سنگ دل اسیر شده ای. برای چه هدفی! چندین سال عمر خودت را در بیابانهای عراق به هدر دادی واقعا شما در پادگان اشرف آزاد هستید؟ این چه آزادی است که بعد از چند سال به شما اجازه نداده اند یک تماس تلفنی با پدر و مادرت داشته باشی که از احوال آنها جویا شوی. آزادی در منطق رهبران فرقه و سرانش یعنی این؟! و آن برخورد وحشیانه و عقب مانده ای که یک سری از عناصر فرقه با ما داشتند که از انسانیت بدور است. طیبه جان نگار چشم براه توست و همش سراغ تو را می گیرد به خودت بیا و خودت را از آن حصار بسته نجات بده و نگارت را خوشحال کن. ما همه نگران شما هستیم و از شما می خواهیم هر چه زود تر خودت را نجات دهی. در بیابان برهوت فقط داری عمرت را از دست می دهی. کسانی که خودشان را از پادگان اشرف نجات داده اند دارند زندگی خودشان را می کنند و تازه معنی و مفهوم آزادی را فهم کرده اند. من هم برای شما دعا می کنم که هر چه زود تر به کانون گرم خانواده برگردی به امید آن روز.
دوست دار شما، اعظم نوری


blank

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا