به بهانه چهل و ششمین سالگرد تاسیس سازمان مجاهدین

46 سال از تاسیس سازمان مجاهدین خلق می گذرد، سازمانی که بنیانگذاران آن با شعار ریشه کنی فقر و محرومیت و استثمار آنرا پی ریزی کردند و قصد داشتند با پیروی از اصول تشکیلاتی تدوین شده این آرمان ها را به تحقق برسانند.
با دستگیری رهبران و بنیانگذاران و تیرباران آنها توسط نظام شاهنشاهی و بدلیل نوپایی سازمان و فرصت طلبی گروهی از اعضا , در اندک زمان ضربات سنگینی را متحمل شد و در معرض نابودی و انشعاب قرار گرفت و بخش اعظمی از نیروهای سازمان به گروه انشعابی که ایدئولوژی مارکسیستی داشتند پیوسته و به سازمان پیکار تبدیل شدند.
اما فرصت طلبی به نام مسعود رجوی که از همان بدو ورود به سازمان درصدد از دور خارج نمودن رقبای تشکیلاتی و مسئولین سازمان بود که با لو دادن بنیانگذاران و کادرهای دیگر و نهایتا تیرباران آنها سکان سازمان را بدست گرفت و با تدوین خط و خطوط جدید تلاش نمود تا هژمونی سازمان مجاهدین را بدست بیاورد و به همین منظور با افکار بسیار پیچیده و خزنده، موذیانه درصدد کمرنگ کردن و زیر پا گذاشتن اصول تشکیلاتی سازمان شد که البته انقلاب مردم بر علیه نظام شاهنشاهی و شکستن اختناق حاکم بر جامعه و آزادی های اجتماعی فرصت دیگری را برای رجوی بوجود آورد تا نسل جوانی را که جویا و خواهان برپایی جامعه ای عاری از ظلم و استثمار بودند با شعارهای کاذب بدور خود جمع نماید.
رجوی که سازمان مجاهدین و انبوه اعضای آن را فقط برای بدست آوردن آمال و آرزوهای قدرت طلبانه خود می خواست از حول قدرت به ته دیگ جنگ مسلحانه افتاد و با رویارویی با انقلاب نوپا و مردم و رهبریش مسیر حرکت سازمان مجاهدین خلق را تغییر داد.
بعد از شکست استراتژی جنگ مسلحانه عقده قدرت طلبی او بجایی رسید که در ادامه زیر پا گذاشتن اصول سازمانی همچون انتقاد و انتقاد از خود و به جای جمع بندی شکست های سازمان در شورای مرکزی , دست به دامن دشمنان مردم ایران گشته و با فرو بردن کلیت سازمان در جاسوسی و خیانت در جبهه جنگ صدام علیه مردم ایران لعن تاریخ را برای خود و سازمان خرید.
البته منیت و خود بزرگ بینی او در خیانت و وطن فروشی خلاصه نشد بلکه مرز دنائت و پستی و رذالت را در زمینه های اخلاقی به انتها رسانده است و با سوء استفاده از اعتقادات مذهبی اعضاء، آئین من در آوردی و دجال گونه ای تحت عنوان انقلاب ایدئولوژیک (انقلاب طلاق)، حرمسرای تشکیلاتی و سازمانی در پیرامون خود بوجود آورده که حتی شنیدن شرح آن نیاز به کفاره دارد.
بی ریشگی افکار فرقه ای رجوی در سرفصل دیگر تاریخی مشخص تر شد و با سرنگونی اربابش صدام و حضور نیروهای آمریکایی در عراق او از همه شعارهای فریبنده و دروغ خود که حتی برای انگیزه دادن و نگهداری اعضای خود بکار می برد عقب نشست و از هرگونه شعار ضد امپریالیستی و ضد آمریکایی خود دست کشید و پرچم سپید ایدئولوژیکی بالا برد و با اعلام « خط موازی » با آمریکا رسما در کنار نظام امپریالیستی قرار گرفت و استراتژی جدید جاسوسی و وطن فروشی را برای سازمان تعیین نمود. از آن پس دستگاه سیاسی فرقه بدون هیچ ابایی افتخار دارد که اولین جریانی بودند که اطلاعات هسته ای ایران را در اختیار سرویس های جاسوسی غربی و اسرائیل قرار دادند. البته کفگیر پستی و خیانت رجوی برای غربی ها و بخصوص آمریکایی ها هم به ته دیگ خورده است و خوب فهمیده اند که بیشتر از این نمی توان از این پوشک خیس استفاده بیشتر نمود و به همین دلیل آن را در بیابان های عراق انداخته و رفته اند.
هر چند مسعود و مریم همه راه های ممکن برای ادامه حیات خود و فرقه تروریستی شان اعم از ترور، آدم کشی، خیانت، جاسوسی، وطن فروشی را رفته اند و همه مرزهای اعمال کثیف و شنیع را در نوردیدند ولی بایستی باور داشت که جنون قدرت طلبی رجوی و مغبونیت او از حاکمیت نهایتا منجر به مرگ جمعی باقیمانده اعضا و افراد اسیر سازمان مجاهدین در عراق خواهد شد.
به همین دلیل بعنوان عضو سابق سازمان مجاهدین خلق از مجامع بین المللی، خانواده هایی که عزیزانی در اشرف دارند و حتی دولت عراق و سایر دوستان جدا شده درخواست دارم که تمامی هم خود را برای رهایی و نجات آنان بکار گیرند تا پایان فرقه تروریستی رجوی پایان عمر باقیمانده اعضای گرفتار در قرارگاه اشرف نشود. صمد نظری

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا