مصاحبه با محمدرضا شمسی از متحصنین جلوی درب اشرف – قسمت اول

با سلام و خوش آمد به جنابعالی و خسته نباشید بخاطر حضور یکماهه تان در جمع خانواده های متحصن جلوی درب اصلی اشرف. با توجه به اینکه این دومین عزیمت داوطلبانه شما برای حمایت از خانواده های حاضر در آنجا و علی الخصوص تلاش برای نجات چند همشهری خودتان بود، این دفعه چه تمایز و فرقی را در خصوص وضعیت سازمان مجاهدین به چشم دیدید؟
ج: این دفعه ما از چند تن از بچه های فرار کرده اخیر که به جمع ما پیوستند مستقیما شنیدیم که بچه ها در داخل تشکیلات متناقض هستند و اکثرا قصد فرار دارند و براحتی مشاهده می کردیم که نگهبانان که تا چند ماه پیش دو نفری بودند حالا هشت نفری شده اند. و همه شان نیز از کادر های قدیمی بودند و اعضای جدید را برای پست نگهبانی نمی آورند معلوم بود که بچه ها به لحاظ فکری در داخل قرارگاه داغون هستند. بنظر میرسد اغلب به این نتیجه رسیده اند که ماندن در کمپ اشرف ارزشی ندارد. و اصلا روحیه افراد برای مبارزه با دولت ایران احساس هم نمی شود بلکه بخاطر خودخواهی سران سازمان افراد علاف شده اند.
س: در خصوص هشت نفری شدن تعداد نفرات نگهبانی افراد سازمان شما در چه ضلع هایی این موارد را مشاهده نمودید؟
ج: من در سری قبل عزیمت ام به اشرف طی بیست روز بطور متناوب هر چند روز را در مقابل هریک از اضلاع نگهبانی بودم ولی فقط بیست و پنج روز را در ضلع شرق برای نجات دوستانم بودم. وقتی ما در جمع خانواده و همگی با مهربانی با آنان و یا عزیزان خودمان در آنسوی قرارگاه با بلندگو صحبت می کردیم بعضی از عناصر نگهبانی مبادرت به سنگ پرانی و یا پرتاب دم قیچی میلگرد یا ورق های فلز بطرف مردان و زنان و یا حتی کودکان می کردند. این سری اینطوری نبود. و فرماندهان بسیار بالای سازمان پشت سیاج و روبه ما حاضرشده و به کمک سیستم کمپرسوری که درست کرده بودند بطرف ما همه چیز پرتاب می کردند. و در این مقطع شبانه روز سنگ پرانی می کردند که اصابت و نفوذ آنان در بدنه کانتینر فلزی را، ما بلافاصله افشاگری کردیم. و چون از بچه های فرارکرده یکماه پیش شنیده بودیم همه تا ساعت 12 شب بنوعی تلاش دارند صدای خانواده ها را با بلندگو بشنوند ما نیز در این زمینه با احساس وظیفه و با اشتیاق مادران و پدران مظلوم و چشم انتظار کار می کردیم. و بازعناصر سازمان فحش و بدبیراه می گفتند و از هیچ حمله بی ادبانه ای مضایقه نمی کردند چند بچه میلیشیا آمده از اروپا راهم دیدیم که بنظر میرسید موقع بد و بیراه گفتن نمی توانند فارسی حرف بزنند.
س: منظور سازمان از سنگ پرانی چه می تواند باشد چون خود فرماندهان می بینند که همان سنگها به بدن و سر و صورت همانهایی اصابت می کند که آنسوی سیاج عزیزی را دارند؟
ج: رجوی اگر قرار باشد به این اقدامات پست جواب گوید باید قبلا به موارد مهم تری پاسخ دهد. چنانچه می دانیم سازمان از زمان استقراراش در عراق نزدیک به 200 تن را سربه نیست کرده است. رجوی باید به اینها پاسخ دهد. از سویی وی در این هفت سال فرارش، جراتی برای سخنرانی رو در رو ندارد چرا که در داخل تشکیلات دستش برای افراد سازمان رو شده است. در مواردی من دیدم که فرد نگهبان وقتی پدر و مادرش را دید با اشاره و کد به آنان فهماند که من وضعیت ام این هست و مجبورم و کمی بلافاصله بعدش دیدیم که مسئولین اش چون وی سنگ پرانی ننمود او را برداشته و از آنجا بردند.
س: گفتید که سازمان قریب به 200 تن را تاکنون سربه نیست کرده آیا جداشدگان فریاد خون ریخته شده آنان را تاکنون به مجامع حقوق بشری منتقل کرده اند؟
ج: با اطلاعی که من دارم بعضی از جداشدگان با زحمت های زیاد خودشان را به اروپا رسانده و اساسی موی دماغ تشکیلات رجوی شده اند.
مطابق اظهارات سه تن از فرارکردگان اخیر همه جا محفل سیاسی علیه رجوی زده میشود و در بین نفرات خاطرات چگونگی کشته شدگان سال 1373 و مقاطع زمانی بعد که توسط سازمان اتفاق افتاد یاد آوری میشود.
ادامه دارد…

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا