رجوی پدرم را دق مرگ کرد، خدا او را لعنت کند

همه اعضای خانواده حیدرزاده که در دسترس بودند در خانه آقای حیدرزاده جمع شدند تا با مهمانان شان که اعضای جدا شده از فرقه و دوستان قدیم پرویز حیدرزاده بودند ملاقات کنند و با شنیدن خبری از او، کمی به دردهای خود التیام بدهند. خانواده حیدرزاده با گرمی از ما در خانه خود استقبال کرد و به گپ و گفت صمیمی با ما نشست.

خانم حیدرزاده (خواهر پرویز) می گفت « پدرم سه سال پیش آرزو به دل مُرد، رجوی پدرم را دق مرگ کرد. ما دست از تلاش نمی کشیم تا مادرمان، برادرم را ببیند، مادرمان مریض است و ما نگران هستیم».
خانم حیدرزاده از ما درخواست داشت که حتما به ملاقات مادرش برویم چرا که او بدلیل بیماری نتوانست از ییلاق به شهر بیاید و می گفت او منتظر دیدار با شماست و می خواهد از زبان شما و خصوصا آقای شعبانی که اخیرا از جهنم اشرف فرار کرده درباره برادرمان حرفی بشنود. آقای حیدرزاده (برادر پرویز) می گفت « در کجای دنیا چنین ظلمی دیده شده که اعضای درجه یک خانواده نتوانند با هم ارتباط داشته باشند. سال هاست از برادرم خبری نداریم و این باعث شده که حتی ما شک کنیم که آیا او زنده است یا نه؟ خدا رجوی را لعنت کند.»
در این ملاقات اعضای جدا شده نیز ضمن همدردی با خانواده حیدرزاده، به آنها اطمینان دادند که دست از تلاش برای افشای چهره واقعی رجوی ها و آنچه در اشرف بر سر اسیران آنجا گذشته نخواهند کشید و هر کمکی هم در راه آزادی دوستان سابق شان از دست شان برآید انجام خواهند داد. همچنین برای خانواده توضیح دادند که تخلیه اشرف گام بزرگی برای آزادی افراد اسیر و ایجاد شرایط برای تصمیم گیری آزادانه است، اگرچه هنوز نیمی از راه باقیمانده و باید تا رسیدن به هدف نهایی که نجات افراد از سیطره فرقه است، به تلاش ادامه داد.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا