چرا سران فرقه مجاهدین از جابجایی به کمپ ترانزیت موقت سرپیچی می کنند؟

بیگمان و بدون شک باید گفت که توبه گرگ مرگ است سران فرقه که در قلعه بدنام اشرف دورهم گرد امده اند باز طرحی شیطانی در سر دارند بدون شک باید از این موضوع دو تحلیل داشت وغیر از این نیست، یعنی دوتابلو: تابلو اول. رجوی میخواهد جنایاتش بازگو نشود تابلو دوم. خود جلاد یعنی مسعود در اشرف است اگر تابلو اول را بررسی کنیم میبینیم که از ترور شخصیتها، کشتن اسیران ناراضی، زندان وشکنجه، تجاوز به زنان، کشتن کردها، عملیاتهایی که مردم بیگناه دران بخون غلطیدند، همدستی با صدام حسین، شورش علیه دولت عراق و هزاران جنایات دیگر پشت ان خوابیده است و شخص مسعود و مریم از این سخت نگران هستند که با خروج این افراد همه چیز برملا خواهد شد زیرا اینهایی که در اشرف مانده اند حامل بالاترین اطلاعات هستند. او میخواهد کاری کند که این راز بزرگ همچنان در گلو خاموش بماند به این طریق میخواهد با وادار کردن دولت عراق برای حمله ای مجدد وقتل وعام ساکنان اشرف بخصوص فرماندهان بالای سازمان و به قول خود مسعود کاری کند که پرونده سازمان بخوبی خوب بسته شود که این ملزم به این است همه باید از زیر تیغ رد شوند وکسی برای بازگو کردن جنایات باقی نماند این خواسته اول و آخر مسعود ومریم رجوی است والا لزومی ندارد تمام بدنه سازمان درلیبرتی باشد و سره سازمان در قلعه اشرف. این از روز اول مرز سرخ این فرقه بود که دشمن میخواهد سر را از بدنه جدا کند پس چرا الان خودشان سر را از بدنه جدا کرده اند این دقیقا یعنی همان خواسته رجوی که ترس ولرزش از فاش شدن جنایاتش است. اما اگر بخواهیم تابلو دوم را در نظر بگیریم یعنی خود مسعود رجوی در قلعه جاسازی شده ومیخواهند در فرصت مناسب اورا خارج کنند که البته این هم بعید نیست والا لزومی ندارد سر خودش با دست خودش از بدنه جداکند البته ناگفته نماند خیلیها بر این نظرند که مسعود بخاطر رد گم کنی اورا در قلعه جاسازی کرده اند ویا شاید بخیال خام خودشان دولت عراق با ماندن این تعداد موافقت کند خلاصه در هرحالت یا به دنبال فرصت فرار رجوی هستند یا میخواهند با لباس دشداشه عربی در یک فرصت مناسب اورا به بیرون منتقل کنند. حال به نظر خودم هیچ تابلوی دیگری وجود ندارد. اما یک نکته هم در رابطه با لیبرتی هست راستی مگر لیبرتی محل استقرار همیشگی است که به دنبال فضای سبز و باغچه و تولید کار پوشال برای افراد هستید؟ باز اینهم از همان درسهای شیادی خود مسعود رجوی است در یکی از همین مقالات سازمان خواندم دیدم نوشته بود ما نیاز به خودرو برای حمل مجروحان به سالن غذاخوری داریم شاید باور نکنید این برام مثل یکی از جوک های جدید بود از بس که خندیدم شما کسانی را که مجروح بودند به زور مشت ولگد ساعت 5 صبح از خواب بیدارمیکردید برود سره کار الان چی شده که غمخوار اینها شده اید؟ مگر همین آقای کریم غلامی نبود که سالیان درد میکشید، اما یک صندلی چرخدار که بتواند با آن حرکت بکند به وینمی دادید؟ ایا هزاران کریم دیگر که حتی به زور میتوانست نفس بکشند را به بیمارستان برده ویکبار احوال انهارا پرسیده بودین حال فصای سبز، فضای سبز میکند. انگار که کسی نمیفهمد طراح این شیاد بازی چه کسی است؟ نه اقا جون اون دوران گذشت شما همه رفتنی هستید، خودتان را اذیت نکنید که دیگر حنای شما برای هیچکس رنگی ندارد. همایون کهزادی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا