پیام علیرضا نصراللهی به دوستانش در کمپ لیبرتی

به شما ای دوستان اسیر در کمپ لیبرتی پیام میدهم. اگر مجاهدین بگذارند که پیامم به شما برسد؟!؟! در این روزها که از شما و وضعیت دردآور شما بر هیچ کس ابهامی نیست و شما که دربند و گرفتار چنگال آهنین سازمان درمانده اید و چشم امید به آینده ای آزاد و رها دوخته اید، نوید روزهای نو و روشن می دهم. قطعاً شما دوستان که سالها در بدترین شرایط در عراق عمر خودتان را برای هدفتان دادید، چون فکر میکردید که واقعأ برای هدف پاکی قدم در این آزمایش سخت و طاقت فرسا نهاده اید، بیش از هر کس دیگری سازمان را می شناسید. بیش از آنهایی که خودشان را هوادار و یا اعضای خارجه نشین سازمان میدانند. من هم با شما موافق بودم. چون وقتی ما در جایی بودیم که فقط اطلاعات را از رسانه فیلترشده سازمان میگرفتیم وبرای شما هنوز هم ادامه دارد، نتیجه آن همانی میشود که الان داریم میبینم. شما در کمپ اسیر هستید. اسیر هوس بازیهای رجوی، اسیر قدرت طلبی ها، اسیر خیانتها و اسیر… واقعأ شما چه تصوری در مورد آقای رجوی دارید؟ به قول خودش که در نشست میگفت: ” من امام حسینم ویا امام زمانم همه گناهای شما برای من” نه دوستان به خدا که چنین نبوده و چنین هم نخواهد بود. فقط سر من و شما رو کلاه میگذاشتند و بس. خودشان سرشان مشغول حرمسراهایشان در عراق بود و اطلاع رسانی به صدام برای گرفتن حق الزحمه (دلار) سئوال من از شما قدیمی ترها این است: شما میدانید که درگذشته بنیان گذاران سازمان مجاهدین، سازمان را بر چه پایه ای بنا کردند؟ و در این راه در زمان شاه جان خودشان را هم فدا کردند؟ تنها کسی که از این میدان جان سالم به در برد مسعود رجوی بود که آن هم بر هیچ کس پوشیده نیست که چرا ایشان زنده ماند؟!؟ به قول خودش ” کسی که از زندان بیرون بیاید حتمأ همکاری کرده “، ما باز هم قبول میکنیم که سازمان در آن شرایط به این جمع بندی رسیده که ایشان زنده بماند تا خط مشی سازمان را پیش ببرد. وقتی انقلاب شد ایشان از زندان بیرون آمد که آرمان های سازمان را پیش ببرد. لازم به توضیح نیست چون همه شما بهتر از من میدانید چه شد از آن زمان ایشان تصمیم گرفت برادر کشی را بنیان گذاری کند تا بتواند به خواسته خود یعنی قدرت برسد. مسعود از ابتدا فقط به یک چیز فکر می کرد آن هم فدا کردن همه برای رسیدن به قدرت یعنی حاکمیت بر مردم. این حس چنان برجسته بود و هست که تا الان ادامه پیدا کرده، وقتی من سالها پیش برای اولین بار،با شما اعضای درون سازمان آشنا شدم به خدا فکر میکردم شما فرشته هستید. چه انسانهای مهربان! البته این فکر من برای قبل از وارد شدنم به قرارگاه اشرف بود. فکر میکردم در خود تشکیلات هم رابطه ها به همین شکل ادامه پیدا خواهد کرد. البته هیچکس مقصر نیست جز خود مسعود، چون همه خطها از اوست که سرچشمه می گیرد. برای چند لحظه فکر کنید چرا مسعود رابطه همه اعضای سازمان را با خانواده هایشان قطع کرده بود؟ حتمآ الان میگویید به خاطر امنیت بوده … من هم با شما موافق هستم ولی چرا خودشان میتوانستند به راحتی از تلفن در عراق استفاده کند ولی ما نمی توانستیم؟! امنیت به خطر نمی افتاد؟!؟!! چرا من و شما سالها صدای پدر،مادر، و …نباید بشنویم واقعأ چرا؟ بعد از سرنگونی صدام اطلاعات سازمان بیرون زد. نمیدانم که آیا شما هم فیلمهای سازمان را در هنگام اطلاعات دادن به نیروهای صدام در زمان جنگ را دیده اید؟ بسته های دلارهایی که در این مستندات لو رفته رد و بدل میشود را دیده اید؟ سئوال بیهودی ای کردم. معلوم است که نمی گذارند شما ببینید! ولی فقط در این حد بدانید که موشکهایی که بر سر هموطنان از پیر و جوان گرفته تا زنان و کودکان از طریق انتقال اطلاعات آقای رجوی بوده… بعد از حمله امریکا به عراق که آقای رجوی فکر نمیکرد داستان به اینجا برسد، کم کم بچه ها توانستند خودشان فکر کنند و از این زنجیر جدا شوند. با جدا شدن آدمها هر کس قصه خودش را داشت، هر کس درد خودش را داشت که در زمانی که در اشرف و یا قرارگاهای دیگر بوده چه بلاهایی بر سرش آورده بودند. چند نفر دورغ میگفتند؟ صد نفر؟ دویست نفر؟ سیصد نفر؟ آیا به نظر شما بقیه چه؟ آیا میشود پانصد نفر دیگر هم دورغ بگویند؟ نه امکان ندارد! تنها کسانی که میتوانند برچسب دروغ به درد دلها و حرفهای جدا شده ها بزنند این هواداران خارجه نشین سازمان هستند که در ایران و در خارج به خریدن خانه و انباشتن ثروت مشغولند. چرا که طرفداری از سازمان برایشان منبع درآمدی هنگفت است. راستش الان چیزهای جدیدتری پیش آمده آن هم رسوایی روابط جنسی آقای رجوی است. همان شخصی که به ما میگفت در غسل هفتگی شیرجه بزنید. واقعآ اولین نفر خودش باید شیرجه میزند نه ما،چقدر آدم باید کثیف باشه که آدمها را مجبور به طلاق کنه تا خودش با زنها رابطه جنسی داشته باشد. از این فاکتها خیلی زیاد هستند. مطمئنم شماها هم از این فاکتها زیاد دیده اید. وقتی من در سازمان بودم شعار صبح ما این بود “سر کوچه کمینه مجاهده پر کینه،امریکای بیرون شو،خونت رو زمینه” چه شده که حالا رجوی به سراغ پنتاگون رفته و اذعان کرده که جدا شدگان یکی از موانع رسیدن سازمان به اهدافش هستند؟ می دانید چرا؟ علتش این است که جدا شدگان تنها افرادی هستند که از واقعیتهای درون سازمان پرده برداشتند و این وجهه سازمان را در مجامع بین المللی خدشه دار کرده و میکند. بر میگردیم به قدرت طلبی آقای رجوی، ایشان الان به هر دری داره خودش رو میزند تا بتواند به خواسته خودش یعنی حاکمیت بر مردم برسد. چنان جنون این فکر در سرش هست که متوجه گافهایی که در راه رسیدن به این هدف دارد نمیشود. شما در لیبرتی با حداقل امکانات زندگی میکنید. در حالیکه سازمان دراروپا و آمریکا در حال خرج کردن پولهایی کلان برای مراسمهایی است که فقط جنبه نمایشی دارد و بی هیچ فایده ای. دوستان پیامم به شما این است: بیش از این عمر خودتان را در پای این راه ندهید. به خدا سران این سازمان به همه ما خیانت کرده اند و الان به شما نیاز دارند فقط و فقط برای اینکه چهره ای مظلوم و بی گناه از خود به مجامع بین المللی نشان بدهند و لاغیر. بعد هم که ببیند به شما دیگر نیاز ندارند، به راحتی از شما هم میگذرند… به امید آزادی همه شما عزیزان علیرضا نصراللهی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا