نگاهی به سومین نامه خانم فاطمه امیری خطاب به سران مجاهدین خلق

از وقتی که آقای علیرضا امیری در ترکیه به تور رابطین مجاهدین افتاد و با وعده اخذ پناهندگی به قرارگاه اشرف مستقر شد بیش از ده سال می گذرد. خانواده محترم امیری در طی این سالها در تلاش برای ملاقات و دیدار با علیرضا امیری بودند که به دلیل مخالفت و ممانعت سران مجاهدین تاکنون موفق به دیدار با او نشده اند. علیرضا امیری از ساکنین فعلی کمپ لیبرتی است. متاسفانه سران مجاهدین همه راههای ارتباطی ساکنین کمپ لیبرتی را با دنیای پیرامونی و خانواده هایشان بسته اند. در دو ماه اخیر سه نامه از سوی دو خواهر آقای علیرضا امیری به آدرس سایت نیم نگاه ایمیل شد و از تیم مدیریت سایت خواسته شد نامه های ارسالی در سایت انتشار یابد شاید سران مجاهدین با مطالعه آن به خود آیند و بیش از این مانع تماس و دیدار اعضای خانواده با علیرضا نشوند و ضمنا نهادهای بین المللی و حقوق بشری نیز در جریان ستمی که سران مجاهدین بر خانواده های ساکنین کمپ لیبرتی روا می دارند قرار گیرند. پس از درج سومین نامه خانم فاطمه امیری در “سایت و صفحه فیس بوک نیم نگاه” یکی از کادرهای تشکیلاتی جداشده مجاهدین و دوست و همرزم سابق علیرضا طی جمعبندی نقطه نظرات خود درباره آخرین شرایط و وضعیت علیرضا امیری و درج آن در بخش دیدگاههای صفحه فیس بوک نیم نگاه این اجازه را به ما داد تا جهت اطلاع و آگاهی مخاطبین سایت نوشتار ایشان را در معرض دید مخاطبان نیم نگاه و شهروندان ایرانی داخل و خارج کشور قرار دهیم و از ایشان سپاسگذاریم.

تیم مدیریت سایت نیم نگاه

***
آذری زاده ـ عضو سابق مجاهدین خلق

ایران ـ شیراز

سلام به این خواهر (خانم فاطمه امیری) و خانواده چشم انتظار، خانواده محترم امیری! من علیرضا امیری رو بخوبی میشناسم و حق وی در زندگی اسیر شدن به دست فرقه (مجاهدین) نبود او بسیار خوش برخورد و ساده است! امید است که چشم و دل شما و همه اعضای خانواده به دیدن عزیزانتان روشن شود!

البته که درد شما درد صدها خانواده دیگری است که از جاه طلبیهای رجوی رنج میبرند اما بگذارید از علیرضا برایتان بگویم: آخرین باری که او را دیدم خرداد ۱۳۸۸ بود در نشستی در اشرف. البته او از روحیه بالایی برخوردار بود و طبعا ناراضی از مناسبات بسته ای که در تشکیلات فرقه مجاهدین حاکم بود ولی میساخت و میسوخت! این را درک کنید که محیط آنجا و مناسباتش حتی در زمانبندیهای روزانه جایی برای فکر کردن به موضوعات خارج از سازمان مثل خانواده /پدر / مادر / خواهر و دیگر مسایل را باقی نمیگذارد و محیط ذهنی و فکری منوط به و کانالیزه شده به سمت رهبری فرقه است. البته در رده تشکیلاتی که علیرضا قرار داشت این محیط بسته بود بدلیل جدیدالورود بودنش یعنی بیشتر روی آنها کار میکردند و مغزشویی میشدند!! البته او مطیع کامل به تشکیلات نبود و اعتراضاتی هم داشت ولی بدانید که ماندن آنها در اشرف و لیبرتی دست خودشان نیست و خارج شدن و یا فرار کردن ساده نیست و بایستی یک معادله چند مجهوله ای را حل کنند اگر اجازه در زمان بدهند که رویش فکر کنند!! بهرحال علیرضا هم شاید بدون آنکه بخواهد صید این فرقه شد! و نامه شما که میدانم با اشک چشم و جوهر درد و رنج نوشته شده بی حاصل نیست! در رابطه با سوالی که (در سومین نامه تان مندرج در سایت نیم نگاه) کردید که چرا (سران مجاهدین خلق) اجازه ملاقات (به شما) نمیدهند تاکنون بسیار بحث شده اما بگذارید واقعیتی را بشما بگویم: علت این کار پوسیدگی تشکیلات آنهاست اینکه آنطوریکه فکر میکردند انقلاب درونیشان آنقدرها در مقابل اراده خانواده و احساسات عاطفی اعضاء در روبرو شدن با خانواده و لمس دست مادران و خواهران تاب تحمل ندارد و فرو میریزد این آن معادله ایست که مریم و مسعود ملعون در نظر نداشتند که انقلاب (درونی تشکیلاتی شان) جلوی عاطفه و احساسات خانوادگی سرخم میکند و نابود میشود.

شما به قدرت خانواده ها و عاطفه در آزادی (ساکنین کمپ لیبرتی) و انگیزه دادن به اسیران در فرار و خروج از این فرقه شک نکنید بساط آنها را خانواده ها بهم ریختند! علیرضا کافیست یکبار شما و مادرش را در آغوش بگیرد هرگز نزد آنها برنمیگردد و رجویها این را بخوبی میدانند از مبارزه برای آزادی جگر گوشه تان خسته و مایوس نشوید! انشاءالله روز آزادی علیرضا و دیگر اسرا نزدیک است! با شناختی که از علیرضا دارم با آن لهجه شیرینش تحمل بسیاری دارد و او هم در انتظار است

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا