اشاراتی به نتایج نامه آقای ایرج مصداقی

کمتر از دو ماه است که نامه 230 صفحه ای ایرج مصداقی از سمپات های روشنفکر و با نفوذ مجاهدین در شبکه مجازی می گذرد. اظهار نظرهایی که به یکباره همچون طوفانی تشکیلات مجاهدین را در نوردیده و در همان ابتدای وزش دو نفر از اعضای متشخص شورای ملی مقاومت ایران یعنی کریم قصیم و محمدرضا روحانی را با خود از مجاهدین با طرح استعفا برد. تسری ولوله و بی آیندگی و جنگ و جدال های اعضای سازمان در اروپا و در مراودات روزانه خود نشانگر آن است پیش از آنچه بنظر می رسد این است که تبعات بعدی آن در حال رسیدن و نمایان شدن است. کمتر از یکهفته پیش 18 تن از اعضای سازمان در لیبرتی با فرصت سازی توانستند توسط کارکنان یونامی خود را از تشکیلات جهنمی رجوی برهانند. برخورد از موضع سرکوب سازمان از طریق اطلاعیه شورای دست ساز رجوی با این عنوان که وی مصوبات شورا را با شرکت در مصاحبه با BBC زیر پا گذاشته است!!؟ بی شک طبع و روح هر خواننده و شنونده این سطور را به خنده وامیدارد که در عصر ارتباطات، هنر استفاده از دقایق مصاحبه و مذاکره و مناظره آنهم به چنین حجمی و توسط BBC که بهترین و رایگان ترین امکان اظهار نظر علیه حاکمیت حکومت ایران هست، چگونه باید به دلایل منافع رهبری فرقه مجاهدین باید کناره گذاری شود؟ حال سوال من از آقای رجوی این هست که:
الف) آیا برای این اظهار ایرج مصداقی که می گوید: " شما (رجوی) ترجیح میدهید فرد جداشده از سازمان که منتقد شما گشته به رژیم بپیوندد تا موضع ضد رژیم اتخاذ نماید " چه جوابی دارید؟ آیا به جز این است که تاکنون و علی الخصوص بعد از حضورتان در عراق (سال 1365) نتوانستید به رغم ادعاهای واهی پیروزی در نبردهای کوچک و بی حاصل مرزی تان به خود بقبولانید که می بایست شما نیز باید خود را و رفتارسیاسی سازمان تحت هژمونی خود را به نقد بکشانید. آیا درست است جواب هر منتقد خود را در قبال انقلاب به اصطلاح ایدئولوژیک درون سازمانی و یا همکاری با دولت صدام حسین در طول سالهای جنگ تحمیلی عراق و یا ترورهای خشونت طلبانه و بی هدف سازمان علی الخصوص در سالهای 79 تا 80 فقط با مارک زدن آنهم بریده و مزدور بودن یا مزدور وزارت اطلاعات ایران به زعم خود به تاریکخانه تشکیلات خود بسپارید؟ شما که ادعای ذوب شدن در ارزشهای جامعه بی طبقه توحیدی را دارید چگونه بر خود روا می دارید به عنوان رهبری!!؟ جنبش مجاهدین و در ملاء افراد حاضر در کمپ لیبرتی به مناسبات طلاق دو زن و شوهری که یکی از آنها توانسته حیثیت انسانی خود را بازیافته و از تشکیلات شما خود را برهاند، اشاره و به تحلیل خود اینگونه او را لجن مال کنید. اگر شما 6 سال زندانی سیاسی در زندان های شاه بودید، ایرج مصداقی که ده سال عمر خود را در زندان اوین سپری نموده است. مگر تا دو ماه پیش نبود که ایشان به نمایندگی از جریان مجاهدین و قطعاً با اطلاع و تائید سازمان در مصاحبه های صدای آمریکا و… شرکت نموده و اساسی ترین مواضع سیاسی را در قبال جنگ با حکومت ایران به زبان می راند. پس چگونه شد که با انتشار نامه ای اعتراض آمیز به شما یکدفعه رژیمی از آب د رآمد. می دانید بیرون که سهل است حتی در داخل تشکیلات تان که بنده نیز مدت زمانی حضور داشتم، همین اعضای نگون بخت همواره به چنین اظهار نظرهای شما می خندیدند و به استهزاء می گرفتند. شاید به جرأت بتوان گفت بیش از یک سوم نفرات سازمان هم اکنون در لیبرتی به قول خودتان از 8 سال پیش بصورت فرمی روزهای این چنین سخت را پشت سر می گذرانند تا بلکه با دست یافتن به روزنه انتقال به اروپا جان و فکر خویش را از دست شما و اندیشه ضد انسانی تان نجات دهند.

ب) سوال دوم من این هست که بالاخره راه تحمیل نقد وانتقاد از سازمان شما اینبار از درون سر بازکرده و خودتان را بیشتر از این متوجه خواهد نمود، آیا همچنان اصرار دارید قربانیان حاضر در لیبرتی را بعنوان ابزار و در جهت منافع گروهی خود بعنوان سپر استفاده نمائید؟ آیا مطلع هستید که بر اساس نتایج انتخابات مجازی سایت کاسپاروف و علیرغم تبلیغ و در بوق و کرنا دمیدن سازمان و دعوت از هواداران فقط 45 نفر از 500 نفر به خانم مریم رجوی رأی دادند (کمتر از 1%!!؟) آیا می دانید بشدت گروهی طرد شده به لحاظ آبروی سیاسی نزد دانشجویان، دانش آموختگان و کارشناسان مجامع فرهنگی و اجتماعی و حتی صنعتی در داخل کشور شناخته می شوید؟ تا کی معتقدید که می توان میخ را بر آهن کوبید و اثر گذار بود. آیا نتایج انتخابات جاری در ایران بر سرشت و افکار شما نتوانست تاثیر بگذارد. واقعاً تا کی می خواهید از رجوع واقعی و بدور از سرکوب به افکار اعضای سازمان تان خودداری نمائید. آیا بیان اینکه " بین ما و رژیم هفت خون دریا موجود است"  نشانه فعال و پویا بودن وضعیت فعلی شما می تواند باشد؟ اصلاً بار سیاسی و قابل تأمل در مناسبات سازمانی شما را در عدم رعایت موازین حقوق بشری اعضا را حل و فصل نماید؟ بی شک نه. بنظر می رسد با عدم بازگشت به خویشتن خویش، در سراب قدرت و شکنندگی بیشتر به جلو خواهید رفت و اگر گذر زندگی نیز به سبب سن و سال تان به شما مجالی نداده باشد با مرگ با برکت خودتان کام شیرین انشعاب و فروپاشی و پنج دهه سابقه موجود بودن تشکیلات آهنین و بی نتیجه خود را بر مردم ایران خواهید چشاند.
فرید

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا