رجوی چگونه شکست «استراتژی جنگ آزادیبخش نوین» را توجیه کرد؟

تهاجم علیه ساکنان قرارگاه اشرف توسط گروه موسوم به انتفاضه شعبانیه که در تاریخ دهم شهریور ۹۲ صورت گرفت هرچند عملی نکوهیده و مذموم شناخته میشود ولی باید آنرا در بازتاب سه دهه عملکرد مجاهدین با استراتژی خشونت و ترور در خاک ایران و عراق جستجو کرد که اکنون در خشن ترین شکل خود رخ می نمایاند.

باید اذعان کرد این ضربه آنقدر شوک آور و شدید بود که تقریبا تمامی دستگاه مجاهدین را بر هم ریخت و رهبری مجاهدین را مجبور به تخلیه قرارگاه اشرف بدون هیچگونه اما و اگر و شرطی نمود. هرچند مریم رجوی تخلیه قرارگاه اشرف را طی اطلاعیه شماره ۴۰ شورای ملی مقاومت به توصیه مقامات وزارت خارجه آمریکا ربط داد و اعلام کرد: ”… بر اساس تضمینهای وزارت خارجه آمریکا ساکنان اشرف به لیبرتی رفتند…”، ولی مشخص بود که وی کاملا در موضع ضعف اقدام به این کار کرده است؟! چرا که همین مقامات آمریکایی بارها و بارها از مجاهدین خواسته بودند که قرارگاه اشرف را تخلیه کنند.

از اولین تبعات این ضربه سکوت داخلی و رسانه ای مسعود رجوی در بدو امر بود. بنحویکه شایعات مختلفی از جمله مرگ وی در برخی رسانه ها قوت گرفت.

هر چند تهاجم به قرارگاه اشرف از سوی خیلی از شخصیت ها، دولت مردان دنیای سیاست در آمریکا، ملل متحد و اتحادیه اروپا و طیف مختلفی از گروهها و ایرانیان محکوم شد و انعکاس زیادی نیز در رسانه ها داشت ولی برخلاف انتظار هیچ دستاورد سیاسی برای مجاهدین نداشت.

بنحوی که مریم رجوی در تاریخ ۱۲ شهریور ۹۲ و در اطلاعیه شماره ۲۱ باصطلاح شورای ملی مقاومت گفت: ”… یورش مسلحانه به اشرف سوزاندن راه حل بازگشت به اشرف و هموار کردن مسیر حملات بعدی به لیبرتی هدف مشترک حکومت عراق و رژیم آخوندی از قتل عام اول سپتامبر (است).
ولی آنچه که در این میان و در هیاهوی به راه انداخته شده توسط مریم رجوی به عمد بی جواب ماند پاسخ به این سوال است که چرا رهبری مجاهدین در حالیکه انتظار چنین حمله ای به قرارگاه اشرف را داشت برای حفظ جان این یکصد نفر آنان را به لیبرتی منتقل نکرد؟ آیا نمی شد بدون از دست دادن جان ۵۲ تن سر را پائین اندخت و راهی لیبرتی شد؟!

جواب این است ؛ البته که نه، چرا که تخلیه قرارگاه اشرف با میل و رغبت شخص رجوی به زبان سیاسی و ایدئولوژیک یعنی قبول شکست استراتژی “جنگ آزادیبخش نوین” و به گردن گرفتن انبوه کشته و زخمی و معلول حداقل در طرف خود مجاهدین و البته با سه دهه خیانت به آرمانهای مردم ایران و مزدوری به صدام حسین بود.

بدین ترتیب و آنچنانکه رجوی نیاز داشت یک سناریو و یک بهانه قوی برای توجیه تخلیه قرارگاه اشرف بود تا بدین ترتیب مسئولیت را از گردن خود ساقط کند که آنهم با به کشتن دادن ۵۲ تن از اعضای مجاهدین فراهم گردید. بنحویکه رجوی تنها بمدت ۱۰ روز بعد از این حمله قرارگاه اشرف را تخلیه و ۴۲ نفر باقیمانده را نیز به لیبرتی منتقل نمود.

و آنچه که بعد از گذشت چند هفته از پیام رجوی در مورد کشته شدگان اشرف شنیده شد تنها شعارهای پوچ و بی محتوای فرقه ای بود.

مطابق معمول و مثل هر رهبر گروه فرقه ای دیگر کشتار وحشیانه اشرف را تحت لوای “پرداخت بهای آزادی ” و ” تن دادن به الزامات شرایط خطیر دوران مبارزه ” رفع و رجوع نمود.

بنظر میرسد در هر تراژدی و بلایی که بر سر اعضای نگون بخت این تشکیلات می آید اجرای مراسم ختم و خواندن دعا و فاتحه برای مردگان وظیفه مریم رجوی و فراهم کردن مقدمات ایدئولوژیکی مرگ اعضای این گروه از وظایف مسعود رجوی است.

ضمنا باید گفت کشته شدن ۵۲ تن در قرارگاه اشرف علاوه بر اینکه مسعود رجوی را موقتا از بار بعهده گرفتن مسئولیت شکست استراتژی جنگ آزادیبخش نوین در خاک عراق خلاص کرده، فرصت جست و خیز برای مریم رجوی را نیز در صحنه بین المللی فراهم کرده است.

مجاهدین تلاش کردند به بهانه این حمله چفت و بست های تشکیلاتی و تداوم حضور خود در لیبرتی را با برخی خواسته های بظاهر انسانی و حقوق بشری به دولت عراق، ملل متحد و البته آمریکا تحمیل و طبق معمول باج خواهی کنند.

برای مریم رجوی که در بند بازی و تولید خواسته های سیاسی مهارت خاصی دارد اینبار هم کشته شدن ۵۲ تن در قرارگاه اشرف فرصت مناسبی برای بازاریابی و دادوستد فراهم نمود. بنحوی که در تاریخ ۱۸ شهریور ۹۲ و به بهانه ” گرامیداشت شهیدان اشرف” خواسته هایی را در چهار بند عرضه نمود.

اول- ۷ گروگان اشرفی می بایست هر چه سریعتر آزاد شده و بازگردند.

دوم- تا زمان انتقال کلیه مجاهدان اشرف و لیبرتی به اروپا یا آمریکا لازم است که نیروهای کلاه آبی ملل متحد در اشرف و لیبرتی مستقر شوند تا حداقل تضمین لازم برای حفاظت آنها را فراهم سازند.

سوم ـ سه حمله موشکی به لیبرتی در هفت ماه اخیر، در ناامنی آن تردیدی باقی نگذاشته است. لیبرتی هر لحظه در معرض موشک باران بعدی است و اقدامهای ضروری برای تأمین امنیت آن نظیر برگردان تی وال ها، انتقال کلاه خودها، جلیقه های حفاظتی و تجهیزات پزشکی و گسترش مساحت این کمپ فوریت دارد.

چهارم- ضروری است یک کمیته حقیقت یاب بین المللی تشکیل شود و درباره قتل عام روز ۱۰ شهریور تحقیقات بی طرفانه و همه جانبه یی به عمل آورد. چنین تحقیقی، اولین قدم برای جلوگیری از تکرار جنایت علیه بشریت است.

البته وی در تاریخ ۲۸ شهریور و در سخنرانی که در ژنو داشت همان چهار بند را البته با تغییراتی در محتوای آنها مجددا مطرح نمود. وی تلاش کرد در سخنرانی دوم خود موضوع ” حق مالکیت ساکنان بر اموال منقول و غیرمنقولشان در اشرف” که بنظر میرسد فراموش کرده است را مجددا به خواسته هایش اضافه کند و بخاطر اینکه در تعداد بندها تغییری ایجاد نشود و مخاطبین هم متوجه تردستی ایشان نشوند با ادغام بند های دوم و سوم مطرح شده در سخنرانی قبلی شان و ارائه آن تحت عنوان بند دوم و اضافه کردن موضوع “حق مالکیت مجاهدین بر اموال منقول و غیر منقول قرارگاه اشرف” بعنوان بند سوم این تغییر را ایجاد نمود.

نتیجه اینکه:

۱ – خون ۵۲ تن از اعضای مجاهدین که در قراگاه اشرف به زمین ریخت بهای فرار مسعود رجوی از بار بعهده گرفتن مسئولیت شکست “استراتژی جنگ آزادیبخش نوین” و حضور در خاک عراق بود.

مجاهدین در قضیه اشرف شکست خوردند و هیچ دستاوردی چه در حفظ و نگهداری اشرف و چه در حفظ اموال منقولشان نداشتند و در صحنه بین المللی هم به چیزی جز محکوم کردن این عمل دست نیافتند.

۲ – طرح مواد چهار گانه توسط مریم رجوی و اصرار به تحقق آن توسط سازمان ملل متحد و آمریکا نشان دهنده این است که رهبری مجاهدین درک درستی از تغییرات اساسی بوجود آمده چه در داخل کشور و چه در موازنه قدرت در منطقه و بوجود آمدن ارتباطات سیاسی جدید بین ایران و غرب بویژه آمریکا و البته بعد از سرفصل انتخابات ریاست جمهوری در ایران نداشته و آنرا جدی نگرفته اند. ضمن اینکه لیبرتی تنها مکان در دسترس مجاهدین است و مجاهدین میخواهند لیبرتی تحت کنترل کلاه آبی های ملل متحد قرار گرفته و مانع از پاشیده شدن تشکیلات شان تا چند صباح دیگر شوند.

۳ – بسته شدن قرارگاه اشرف بمثابه از دست دادن ظرف ایدئولوژیک و استراتژیکی مجاهدین است و این پروسه نابودی کامل مجاهدین در مدت زمان کوتاه را تسریع خواهد کرد.

۴ – در سطح فعالیت های بین المللی و تبلیغاتی مجاهدین هم قرارگاه اشرف کارکرد خاص خود را داشت که با از دست دادن آن این فعالیت ها هم افت قابل ملاحظه ای کرده و دیگر مثل سابق مورد حمایت دولت مردان و سیاسیون در آمریکا و کشورهای اروپائی قرار نخواهند گرفت.

حجت سیداسماعیلی، عضو پیشین شورای مرکزی مجاهدین

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا