درخواست همیاری خواهر شهاب فروزنده از نهادهای حقوق بشری

با عرض سلام خدمت شما مسئولان محترم

اینجانب شکوفه فروزنده خواهر اسیر دربند رجوی، شهاب فروزنده
ازآنجایی که همگی ما خبر داریم که این بچه های در بند و اسیر زیر سلطه رجوی خونخوارهستند.لذا اینجانب از مسئولان مربوطه تقاضای همیاری و همکاری تمام را دارم.
اگر همگی ما خبر داریم که در داخل اشرف یا لیبرتی حکم این حاکمان ظالم برپاست پس چرا دست روی دست می گذاریم که هر کس که بخواهد خودش فرار می کند. اگر این کار را کرد و همانند یکی از آنها مانند جلیل بزرگمهر بدام افتاد و آن بلا به سرش آمد. خوب که دیگر کاری از دست هیچ کس بر نمی آید. اگر هم بر فرض مثال فرار کرد به ذهن خودش و با خودش می گوید: باید منتظر مرگ نوید داده شده توسط رجوی باشم مرگ ننگین –مرگ با جرثقیل – مرگ با شکنجه!!! خوب قبلا خوانده ایم که (جان دارد و جان شیرین خوش است) چه کسی جانش شیرین نیست.چطور این بچه ها ریسک کنند و خطر را به جان خود بخرند. اول از این ظالمان و شکنجه گران به طور غیبی جدا شوند و بعد ریسک ایران که مسعود رجوی از ایران ساخته به جان بخرند. هریک از ما کدامین راه به نظرمان بی خطر تر است.آنها کدام راه را انتخاب کنند  که مرگ پایان آن نباشد. راهی که بر اثر فریب و نادانی خودمان انتخاب کردیم بمانیم یا راهی که بازگشتش پرمشغله تر است.
آنها این ذهنیت را دارند و از محیط بیرون بی خبرند در واقع این افراد در ذهن خود دیگر به پایان خط رسیده اند که نه راه پس دارند و نه راه پیش.
من در سال 88 (ه – ش)پشت درهای بسته اشرف بوده ام من که مادر شهاب نبودم ولی درک می کردم که مادرم برای فرزندش به واقع سوخت و خودم هم حس خواهری ویرانم کرد.آیا این بچه ها می توانستند حتی جلوی ما بیایند.
شهاب شهاب کردیم ولی شهاب جواب نداد آخر او اسیر بود نه میزبان – از این قبیل مادر و خواهر و برادرآنجا کم نبودند. من وقتی پدرهای پیر را می دیدم که با التماس بچه ها را صدا می زدند من هم برای چند دقیقه خود را فراموش می کردم. این مادرها تنها جرمشان مادربودنشان بود و بس. آیا سازمان حقوق بشر عراق پاسخی برای این زجه زدنها دارد؟ آیا برای این خانواده ها کاری انجام داده اند. حقوق بشر خودش دوست ندارد کاری انجام شود این را عملا حس کردم ولی هموطن خودم من را می فهمد و درک می کند که چه می گویم. مستند های سیما سندی بر بی گناهی بچه ها دارد که اینها را به زیبایی نمایش می دهد. آنجاست که می دانم فقط یک هموطن من را می فهمد. در هر برهه زمانی ظالمی هست که بر مظلوم حکم براند و شمر و یزید کشور عراق الان و امروز مسعود و مریم شکنجه گر و خود خواه هستند.آنها بچه ها را سپری برای اهداف پلید خود نموده اند که کاملا واضح است.
اینجانب عاجزانه و ملتمسانه از مسئولین تقاضای همیاری و همکاری با ما خانواده های این اسیران را دارم.این حرف من زبان گویای تمامی خانواده های در بند نیز می باشد.
من در کشور عراق شکایاتی را تنظیم نمودم اول به سازمان حقوق بشر بعد به دادگاه های این کشور ولی هیچ یک از این نامه ها وشکایات پاسخ به همراه نداشت فکر می کنم اصلا دادگاهی در آنجا نبود.
ما خانواده ها فقط التماس به خدا می کنیم و فقط دعا و بعد شما مسئولین را نماینده خود و بچه ها می دانیم. 17سال است که شکایت مسعود و مریم بی وجدان را به درگاه خداوند نموده ایم و صبرکرده ایم چرا که در قرآن آمده: خداوند با صابران است.ولی دیگر پیش خداوند هم کم آورده ایم و صبرمان به پایانش رسیده. با این نامه و متوسل شدن به شما کمی صبر برای خودم و خانواده ام خریداری می کنم چون وقتی 17سال در در 12ماه و آنرا در 360روز و باز آن را در 24 ساعت و دوباره آن را در 60دقیقه و 60ثانیه ضرب کنید رقم بدسب آمده  کی برای دل یک مادر و یک خواهر زیاد است.خداوند به شما اجر و پاداش خیر عنایت بفرماید.
با تشکر شکوفه فروزنده

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا