انگار که رجوی ها باز هم گوششان بدهکار نیست و خودشان را به کوچه دیگر می زنن؟!

مریم قجر این روزها سخت دنبال برگزاری سخنرانی  و همایش در تعریف و تمجید از خودش و شوهرش است و از مدتها با برنامه ریزی برای همایش ویلپنت دست به کار شده تا بتواند افراد خارجی و بدبخت را از این کشور و آن کشور جمع کند و در پاریس گردآوری کند، برای آنان سخنرانی کند و به آنان پول و غذا بدهد تا برایش کف بزنند و هورا بکشند؟! خوب بالاخره در این دنیا، این هم نوعی سرگرمی است که سبب پر کردن اوقات فراغت آدم ها می شود؟! مگر چه اشکالی دارد، ما که بخیل و حسود نیستیم. بگذارمریم خانم در آرزوها و تصورات خود زندگی کند؟!
ولی ما هم توصیه ای به مریم خانم داریم و اینکه بداند این کارها و اقدامات، چیزی را تغییر نخواهد داد و به نفع او  و گروه رو به زوالش نخواهد بود،  جدا از اینکه برگزاری این نمایشنامه ها هم مرهمی بر زخم سردار بزرگش  یعنی مسعود خان نیست؟!
اعضای اجاره ای خارجی، منتظر برای شرکت در همایش ویلپنتمریم خانم!  باز خوب است  شما که حداقل یک موش و گربه بازی در خارج از کشور عراق دارید و با رفتن به اینجا و آنجا و دیدار با این و آن خود را سرگرم و نمایشنامه ای را اجرا می کنید؟! برای خودتان از این نمایشنامه، خبر تولید و با آن، برای رسانه های بی محتوایتان، تولید خبر و گزارش می کنید و از سوی دیگر تعدادی افراد بینوا و محتاج غذا را هم  به نوا و غذای گرمی می رسانید،  بدبخت مسعود خان که نه می تواند پیامی بفرستد نه می تواند اظهار فضلی کند و باید فعلا همه چی را قورت بدهد و منتظر بماند.
راستی، مریم خانم؟! چرا برایش کاری نمی کنید که از این زندگی فلاکت بار و پر از نکبت خود رها شود.  سال 64 هنگامی که مسعود شما را فرستاد در عراق، نتوانست دوری شما را در فرانسه تحمل کند و گفت می روم در کنار مریم باشم تا بر افروزم آتش ها بر کوهستانها؟!  ولی این آتش گریبانگیر خودش شد و دودمانش را به آتش کشید. حالا معلوم نیست مسعود باید خود را  با چه چیز سرگرم کند و این درست نیست که تو  به وی فکر نکنی ها؟!
باید به رجوی و هم قطارانش گفت دیگر شرایط شما طوری نیست که اربابانتان بتوانند روی شما شرط بندی کنند، زیرا آنها هم می دانند که تاریخ مصرف شما و فرقه فسیل شده تان که در بین مردم نیز فراموش شده گذشته است و همان مثل خود رجوی که  می گفت نمی توان روی اسب مرده شرط بندی کرد، حالا در مورد خود شما و شخص رجوی مصداق پیدا کرده است. از این شاخه به آن شاخه پریدن نیز مرهمی بر این درد بی درمان نیست.
تنها چیزی که مانده و تنها موضوعی که باید حل شود تا طومار خیانت شما پیچیده شود این است که  افراد در لیبرتی بفهمند  که چگونه رجوی آنها را از تمام خاصه های بر حق خود حتی ازدواج و ارتباط با خانواده  به ظالمانه ترین شکل دور کرده و اجازه زندگی را از آنها گرفته است. وقت آن رسیده که چشمها باز شود و گوشها بشنود که رجوی یعنی ریا، یعنی دروغ و نیرنگ و فریب. تو ای مریم قجر تو نیز بدان که با عشوه و قمپز در کردن و تیپ زدن و خود را عروسک این و آن کردن، مسیری عوض نمی شود و بهتر است به راه  حل منطقی ای فکر کنی؟! اگر می خواستید درس بگیرید باید که راه حل و تاکتیک کار خود را عوض می کردید. این ایدئولوژی و این طرز فکر شما سالهاست به بن بست رسیده است با این حال مدتی  با رنگ عوض کردن و فریب و نیرنگ  توانستید کج دار و مریض تا به اینجا ادامه دهید ولی بدانید این مسیر دیگر جواب نمی دهد و بزودی به بن بست کامل خواهید رسید، پس تا دیر نشده فکری برای خود کنید؟!  
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا