برای دوست و همنشین و همدرد سابق ام آقای محمد خدابنده لوئی

سلام دوست عزیز انشاءالله که در کمال صحت و سلامت باشید خوشحالم که از فرقه جدا شدید و بالاخره به کشور ثالث رفتید، و در دنیای آزاد با همه کمبودها و فراقت ها بدون این که فشار روحی و ذهنی را از سوی تشکیلات بالاجبار تحمل کنی در خیال آرامش و با اصل انتخاب آزادانه و مختارانه راه درست را انتخاب کردید و در دیار غربت زندگی سالمی را در پیش گرفتید. من و شما همدیگر را خوب درک می کنیم، برای این که تا وقتی در تشکیلات منجمد و دگماتیزم بودیم همدرد بودیم، من و شما در یک قرارگاه بودیم و نشست های ما با یک مسئول برگزار می شد اغلب اوقات از همدیگر مشورت می گرفتیم، مواضع ضد و نقیض سازمان را زیر سئوال می بردیم، برخوردهایی که سازمان با اعضاء خود داشت را قبول نداشتیم، خلاصه من و شما و بقیه دوستان معمولا در نشست های مسئول اول سازمان کنار هم می نشستیم و درد دل می کردیم وارد جزئیات نمی شوم می دانم خودت همه آن ایام را به یاد دارید زیرا بیشتر از من، جنابعالی زیر تیغ سازمان بودید.
به یاد دارم چه فشارهایی از خدا بیخبران(فرماندهان سازمان) روی تو اعمال می کردند در واقع هم روحی و هم ذهنی تحت فشار فرقه بودید، طی سالیان که در ایران زندانی بودید با اینکه زندان مشکلات خاص خودش را دارد ولی برای شما قابل تحمل بود زیرا انتخاب خودت بود، اما در مقایسه با تشکیلات سازمان به دلیل سانسور فکری و کنترل ذهنی و اجبارات تشکیلاتی شکنجه هایی که می شدیم قابل تحمل نبود به همین دلیل تو و من و بقیه موفق شدیم خودمان را از آن جهنم خلاص کنیم. شما زندان جمهوری اسلامی را توانستید تحمل کنید اما زندان رجوی را نتوانستید تحمل کنید اگر وارد مکانیزم ها بشوم حرف برای گفتن زیاد است من مطمئن هستم شما به قدر کافی می دانید و نیازی به یادآوری ایام گذشته نیست.
محمد آقا اخیرا من عکس شما را به همراه مطلبی در سایت رجوی دیدم تعجب کردم تعجب من از مطالب شما نیست تعجب من درج مطالب شما در این سایت است. سازمانی که حاضر است تمام اعضاء بمیرند، رهبری آن زنده بماند، از بنیاد باطل است. شما خوب می دانید بنیانگذاران سازمان در زمان شاه خود را فدای بقیه اعضاء کردند تا سازمان راهش ادامه پیدا کند از خودشان مایه گذاشتند، اما در نظام رجوی عکس آن است حاضر است همه بمیرند تا خودش زنده بماند. بنابراین هر عضوی که به هر دلیلی از سازمان جدا شد به بطالت سازمان هم در نظر و هم در عمل با گوشت و پوست خود لمس کرد سپس به نقطه ای رسید که دیگر برگشت پذیر نیست.
من قصد ندارم شما را نصیحت کنم به رای و انتخاب شما احترام قائل ام فقط می خواستم به عنوان یک دوست به شما بگویم از یک سوراخ یک بار آدمی گزیده می شود بار دوم یا سوم اگر از همان سوراخ گزیده شود یعنی از گذشته اش درس نگرفت، اضافه کنم اگر مطلب شما را در هر آژانس خبری می خواندم برایم جای تعجب نداشت الا در این سایت.
برایت آرزوی موفقیت می کنم.
محمد رضا گلی اسکاردی
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا