فرصت زندگی که توسط سازمان مجاهدین گرفته شد

جوانان در کشر ما همانند سایر مناطق جهان همیشه در تکاپو بوده و بدنبال کارو تلاش هستند و به همین دلیل بسیاری از آنها برای یافتن کار مناسب به شهرها و کشورهای دیگر نقل مکان می کنند تا بتوانند امرار معاش خود و اگر متاهل باشند برای خانواده اش را تدارک ببینند که نمونه های ان بسیار است.
عبدالرحیم (بهمن) نظری از جمله این افراد است که در دفتر انجمن نجات حضور یافته و از گذشته اش که برای تامین معاش خانواده اش همانند سایر دوستان و آشنایانش به کشور ترکیه عزیمت کرده تا بتواند از طریق درآمد کافی زندگی همسر و فرزندش را اداره کند سخن می گوید، اما غافل از اینکه سران سازمان تروریستی رجوی دام گسترده ای در آن کشور برای چنین افرادی پهن کرده بودند و برای بدام انداختنشان لحظه شماری می کردند.
پیشنهاد کار بهتر و دست مزد بیشتر اولین گزینه ای بود که آقای نظری شیفته صحبتهای عوامل سازمان مجاهدین شد و بعد از گفتگوها و مغزشویی هایی که توسط سران خائن آن انجام شد وی بعد از طی مراحلی به عراق وارد شده و نام او در لیست سازمان مجاهدین افزوده شد.
او که دنیای پردرآمد خود را در اروپا دنبال کرده بود، بعد از رسیدن به بیابان و یک پادگان نظامی، حسابی جا خورده و تازه فهمید که گرفتار یک گروه تروریستی به تمام معنا شده است و زمانی که به حیله های سران سازمان مجاهدین اعتراض نمود به راحتی به او گفتند که اسم تو اکنون در لیست ما افزوده شده و اگر برگردی ایران بعنوان سازمان مجاهدین شناخته شده و دستگیر میشوی و نیز دولت عراق هم چون مدارک شناسایی نداری تو را بعنوان جاسوس دستگیر خواهد نمود، پس بهتره که پیش ما بمانی.
آقای نظری می گوید بالاجبار در آنجا ماندم ولی همیشه آن نفری را که مرا به این دام انداخته بود نفرین می کردم ولی افسوس که در بد منجلابی افتاده بودم. وی اضافه می کند که در طول مدتی که در سازمان مجاهدین حضور داشتم، کلاسهای متعددی برایمان می گذاشتند و آموزشهای متنوعی به ما می دادند که بسیار بودند مانند آموزش خمپاره و یا آموزشهای رزمی و غیره که من اصلا حوصله ای برای یادگیری آنها نداشتنم ولی همانطور که گفتم از روی اجبار آنها را انجام می دادم. همچنین او می گوید در مدت حضورم در فرقه رجوی چندین بار از مسئولین و سران آن خواستم تا با خانواده ام تماسی داشته باشم و آنها را از نگرانی در آورم که متاسفانه هیچ گاه به من چنین اجازه ای ندادند و بعد از انکه توانستم خود را از چنگال سران سازمان مجاهدین نجات داده و به آغوش خانواده بازگردم فهمیدم که همسرم در نبود من و با رنج و درد بسیار سختی که تحمل کرده به سرطان مبتلا شده و متاسفانه بعد از مدتی بیماری او شدیدتر شده و در نهایت تاسف فوت نمود.
آقای نظری با چشمان اشکبار سرکرده فرقه رجوی و سران آن را نفرین کرده و می گوید سران سازمان مجاهدین بودند که لحظات خوش زندگی خانواده ام را به یاس و ناامیدی تبدیل کرده و آنها بودند که همسرم را از من گرفتند و بچه هایم را یتیم کردند و خداوند از آنها نگذرد که من اینچنین بهترین دوران زندگیم را از دست دادم و آنها بودند که فرصت زندگی را از من و امثال من ربودند.
گذشته تلخ آقای نظری تنها موردی نیست که سران سازمان مجاهدین ان را ورق زده اند بلکه نظری های متعددی که هنوز نتوانسته اند روزهایی را که می توانستند با خانواده باشند و از دست داده اند و باعث و بانی آن سرکرده فرقه تروریستی رجوی بوده بیشمارند و هستند هنوز زندانیانی که بعد از 27 سال حضور در اسارتگاه رجوی حسرت یک لحظه دیدار با خانواده را می کشند و نیز مادرانی که بیش از سه دهه در اوج انتظار دیدار با فرزندانشان متاسفانه سر به خاک نهاده و چشم از دنیا بسته اند و تنها کسی که این همه شقاوت و سنگدلی را باید جوابگو باشد اکنون در دامن حمایت کشورهای حامی تروریست به راحتی به زندگی نکبت بار خودش ادامه می دهد و برخی سناتورهای خونخوار امریکا از او حمایت می کنند و این همه جنایت آنها را نادیده می گیرند، ولی بازهم یاد خدا آرامش بخش این خانواده های چشم انتظار است.
با آرزوی رهایی تمامی زندانیانی که در چنگال گروه تروریستی سازمان مجاهدین گرفتار شده و بهترین فرصتها و لحظات زندگیشان را از دست داده اند.

آتابای

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا