اوجگیری جدید جریان مسئله داری در فرقه رجوی

در گذشته در خصوص جریان مسئله داری در فرقه رجوی با عناوین مختلف مقالاتی نوشته ام که در برخی سایت های مربوط به جداشدگان در اروپا درج گردیده است. انسان وقتی کاری را با اعتقاد انجام میدهد و نتیجه اش را به صورت مثبت مشاهده میکند دلگرم میشود تا به آن کار ادامه دهد. من از زمانی که از فرقه رجوی جدا شده ام، خصوصا بعد از مشاهده شرایط خانواده ها در داخل ایران، به تدریج انگیزه مضاعفی پیدا کرده ام تا به هر شکل ممکن برای نجات اسرای گرفتار در چمبره ذهنی فرقه رجوی اقدام نمایم و به هر شکل ممکن تجارب و یافته های خودم را در اختیار دیگران قرار دهم. بازخوردهای نوشته های من به صورتی بود که به قطع و یقین رسیدم که مطالبم به هیچ وجه بی تأثیر نبوده و این امر مرا تشویق نمود تا به کنکاش و مطالعه و نوشتن بیشتری بپردازم.
برخی بعد از مطالعه اطلاعاتی که در نوشته هایم ارائه دادم به نقطه ایقان در خصوص ماهیت فرقه رجوی رسیده اند که این امر هم در سطح عضو و هم در سطح هوادار اتفاق افتاده است. دوستان از آلمان و آلبانی و اسکاندیناوی و سایر نقاط مطالبی فرستاده اند و فوق العاده مشوق من بوده اند. البته هنوز این افراد در خصوص مطرح کردن نام خود ملاحظاتی دارند که من به خواست آنان احترام میگذارم اما امیدوارم روزی مطالب خود را به صورت علنی و با نام اصلی خود منتشر نمایند و همانطور که شجاعت جدا شدن از اسارت ذهنی فرقه رجوی را داشتند، که کار کمی نبوده است، در یاری رساندن به دیگران نیز شجاعت بخرج دهند. افراد کاملا شناخته شده ای از جمله سین پ، عین میم، یا میم الف نامه های حاوی بسیاری اطلاعات فرستاده اند که در صورتی که با نام اصلی آنان انتشار یابد قطعا تأثیر گذار خواهد بود.
اطلاع دارم که سازمان تهدیدات خود را نسبت به اعضا و هواداران در خصوص جدا شدن از فرقه شدت بخشیده است. مثلا سازمان در حوزه اسکاندیناوی، که هم بیشترین هوادار را داشته و هم فزاینده ترین میزان مسئله داری را تجربه میکند، به تهدید علنی افراد پرداخته است اما این افراد علیرغم تهدیدات و خطرات احتمالی دست از هواداری برداشته و البته اطمینان داشته اند که سازمان در موقعیتی نیست که بتواند هیچ یک از این تهدیدات خود را عملی سازد. حتی آنان در خصوص مسافرت به ایران تهدید به جنگ روانی شده اند که البته به حق بر این اعتقاد بوده اند که اگر کسی بخواهد به کشورش برگردد موضوع هیچ ارتباطی به مسعود رجوی و فرقه اش ندارد.
حتی افرادی که در خاک اروپا به دنیا آمده و بزرگ شده و خواهان دیدار از کشور آباء و اجدادیشان بوده اند را منع کرده اند و تهدید نموده اند که در بازگشت روزگارشان را سیاه خواهند کرد و آنان را نزد همگان نفوذی و جاسوسان وزارت اطلاعات ایران معرفی خواهند نمود و آنان را به دست سایر هواداران خواهند سپرد تا تکلیفشان را با آنها معلوم کنند. یکی از آنان می پرسید که چگونه وی که در درون سازمان مجاهدین خلق به دنیا آمده و بزرگ شده و هرگز پایش به ایران نرسیده میتوانسته مستخدم وزارت اطلاعات ایران بوده باشد. البته در دیدگاه فرقه ای رجوی هر کس خلاف نظر او نظری داشته باشد قطعا در همکاری نزدیک با وزارت اطلاعات ایران است. او میخواهد اینطور جا بیندازد که سفر به ایران مترادف با تأیید صددرصد جمهوری اسلامی و اقدام جهت سرکوب مخالفان رژیم می باشد. سفر به ایران کمترین نتیجه اش اینست که دروغ های فرقه که مدعی مبارزه است برملا میشود.
من بر اساس نامه ها و ایمیل ها و پیام هائی که تاکنون دریافت کرده ام امیدواری و اطمینان خاطر پیدا کرده ام که ماهیت مسعود رجوی و فرقه اش به صورت فزاینده ای برای طیف وسیعی از هواداران و حتی اعضای سازمان و کسانی که این فرقه را یک نیروی اپوزیسیون تلقی میکردند برملا میشود و راه برای نجات افراد و بازگشت به دنیای تفکر آزاد فراهم میگردد. مسئله داری در درون فرقه رجوی به یک جریان و حتی یک موج رو به گسترش تبدیل شده است که قابل مهار کردن نیست و هیچ یک از ترفندهای فرقه ای مانع رشد و همه گیر شدن آن نشده و نخواهد شد. رجوی تلاش میکند تا صرفا وزارت اطلاعات را مسبب اصلی این موج تخریبگر مسئله داری معرفی کند، اما یک مثل معروف ژاپنی میگوید که این زلزله نیست که قربانی میگیرد بلکه خانه سست بنیان است که قربانی میگیرد.
در برخی کتابها و مقالاتی که دانشمندان و محققان در آنها در خصوص موضوع فرقه های مخرب کنترل ذهنMind Control Destructive Cults بحث میکنند، گرفتاری ذهنی در چنین فرقه هائی به اعتیاد تشبیه شده است. فرد معتاد هرگز روزی تصمیم نگرفته که معتاد شود و آگاهانه و عامدانه پا به این راه بگذارد. او حتی نسبت به زمان شروع اعتیادش هم چندان مطمئن نیست و در ضمن آخرین کسی بوده که متوجه اعتیادش شده است. معمولا فرد معتاد توسط دوستانش به این راه کشانده شده و خودش شخصا به دنبال آن نرفته است. هیچ معتادی از شرایط خود راضی نیست اما به نظرش میرسد که راه نجات و رهائی ندارد. او مدام به ترک و فرار از وضعیتی که در آن اسیر است فکر میکند اما همیشه موضوع را به بعد موکول می نماید و مدام زمان را از دست میدهد. فرقه رجوی، با فریب و نیرنگ، برخی جوانان صادق و فداکار اما کم تجربه را به اسم مبارزه و سرنگونی رژیم و غیره به دام انداخت و آنان را اسیر خود نمود و شرایط را طوری برایشان رقم زد که یارای خلاص شدن نداشته باشند.
برخی مطالبی که اطلاع پیدا کرده ام اعضای درون سازمان و فرزندان مسئولان بالای سازمان مطرح میکنند مطالبی هستند که زمانی که خودم در سازمان بودم هرگز جرأت فکر کردن به آنها را هم نداشتم. فرزندان اعضای قدیمی که سازمان نام میلیشیا بر آنها گذاشته است به شدت نسبت به حضور در سازمان سرخورده شده اند. قبلا به صورت موردی از سازمان جدا میشدند اما حالا جمعی جدا میشوند. جدا شدن و ترک سازمان در حال حاضر به معضل اصلی و تهدید جدی فرقه رجوی تبدیل شده است. جدا شدن قطعا و حقیقتا رو به افزایش است.
مسعود رجوی اخیرا برای روحیه دادن به نفراتش صحبت هائی کرده که البته تأثیر معکوس داشته است. الان دیگر شرایط قرارگاه اشرف حاکم نیست که رجوی در درون حصارها و دور از دنیای واقعیات و در یک فضای هیجانی با استفاده از شگردهای روانی فرقه ای حرف بزند و حرفهایش را حقیقت مطلق و عین واقعیت جا بیندازد. حرفهای رجوی دیگر آنقدر تکراری گردیده که گوش همه از آنها پر شده و تأثیرات خود را از دست داده است. تاکنون بیش از ۵۰۰ نفر به آلبانی منتقل شده اند و مابقی هم دیر یا زود همین راه را باید طی کنند.
در آلبانی افراد به طیف های مختلفی تقسیم میشوند. عده ای کاملا جدا شده و زندگی آزاد خودشان را دارند. عده ای به دلایل مشکلات مالی و جسمی مجبور به ماندن در سازمان شده اند اما به قول مسئولین فقط با یک سیلندر کار میکنند. عده ای هم به لحاظ ذهنی راه فراری نمی یابند و خود را مجبور به ماندن می دانند و البته عده ای هم آنچنان به صورت عمیق مغزشوئی شده اند که همچنان رؤیای سرنگونی و رفتن به تهران با توپ و تانک را در سر می پرورانند و خود را متعهد به این راه می دانند. اما از نشست های کنترل شده که مسعود سخنرانی کند و افراد با مشت های گره کرده حاضر حاضر بگویند خبری نیست و کنترل رفته رفته از دست مسئولین هم خارج میشود و آنها حتی بر روی فرزندانشان که در سازمان به دنیا آمده و در آنجا بزرگ شده اند هم هیچ کنترلی ندارند.
رجوی در سخنرانی های اخیرش ابراز شادمانی کرده که در آلبانی به موفقیت هائی دست یافته است. این حرفها را البته به جماعت لیبرتی میزند که تصور نکنند افرادی که به آلبانی رفته اند از گردونه مبارزه خارج شده اند و این امیدواری را بدهد که مبارزه همچنان ادامه دارد و همچنان صاحب پیروزی هائی میشود. رجوی در پایان صحبت هایش ذکر “لاحول ولا قوة الا بالله” را بیان نموده است. این همان ذکری است که امام حسین (ع) بعد از روشن کردن چراغ ها و مشاهده اینکه عده کمی مانده اند بیان نمود که مسعود رجوی خود را در این قیاس قرار داده است. وی تمامی محتوای صحبت های خود را بر تجدید عهد با او، که البته معلوم نیست در کجا پنهان شده و تا کی مخفی باقی خواهد ماند، بنا نهاده و افراد را از جدا شدن برحزر داشته است. او افراد را تشویق نموده تا باز هم با فرقه او بمانند و به آینده امیدوار باشند و به مبارزه خیالی خود با رژیم ادامه دهند.
من شخصا مایلم به آن دسته از اعضا و هواداران فرقه رجوی که تصمیم شجاعانه ای گرفته و بندهای اسرات خود را گسسته و جدا شده اند تبریک بگویم. من بر اساس تجربه خودم و همچنین مطالعاتی که داشته ام معتقدم که کاری که آنها انجام داده اند به هیچ عنوان کار ساده ای نبوده است. خصوصا آنهائی که وارد صحنه افشاگری برای مطلع کردن افکار عمومی شده اند واقعا کار مهمی انجام داده اند. من اعتقاد دارم که هر روز افراد بیشتری جدا میشوند و همچنین جداشدگان بیشتری لب به سخن باز میکنند و دست به قلم می برند و مسیر دیگران را روشن تر می نمایند.
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا