اظهارات آقای پوراحمد در گردهمایی خانواده های انجمن نجات استان قزوین

 آقای پوراحمد ضمن ابراز خرسندی در حضور خانواده های استان قزوین  صحبتهای خود را ابتدا از نحوه ی پیوستن خود به سازمان آغاز کرد که درسن چهارده سالگی بعد از پیروزی انقلاب  بدون آگاهی وشناخت از تفکرات واهداف گروه مجاهدین جذب شد و به فعالبت خود ادامه داد.
ایشان عنوان نمودند رجوی چون می خواست سهمی از قدرت داشته باشد شعار مردم خواهی وعدالت خواهی سرمی داد شعارش همه انقلابی ومثبت بود پتانسیل جامعه طوری بود که جوانها را جذب خود می کرد من چهارده سال داشتم وایده ونظری نداشتم فکر می کردم که اگر به این جریان بپیوندم درجهت منافع ملی ومملکتم وآزادی است. با این نیت رفتم.
 شما فکر می کنید بچه های شما  بد هستند نه اینها انسانهای خوبی هستند منتها گرفتار واغفال شده اند سال 58 وارد این جریان شدم وتا سال 60 فعالیت سیاسی می کردم همکاری وکارهای تبلیغاتی درمدرسه انجام می دادم سازمان درآن مقطع وارد فاز نظامی شد درآن زمان مصادف شد با مبارزه مسلحانه یعنی رجوی به طور واهی گمان می کرد که اگر دست به سلاح ببرد نظام را در عرض شش ماه ساقط می کند عجولانه دست به سلاح برد عملیات تروریستی وحشتناکی انجام می داد سپاه وبسیج ومردم عادی  را ترور می کرد که آن مقطع من خوشبختانه دستگیر شدم دو سال زندان لاهیجان بودم   بعداز آزادی از زندان که مدت کوتاهی بود متاسفانه سازمان دوباره با من ارتباط گرفت ومن که هنوز حال وهوای این فرقه از ذهنم خارج نشده بود از طریق رادیو جذب فعالیتهای گروه مجاهدین شدم البته بیشترین اشتیاق وجذابیت این کار برای من و امثا ل من وعده وعیدهایی بود که تشکیلات شعارمردم خواهی سر می دادوهمچنین وعده  که شما را به کشورهای اروپایی می فرستیم با من ارتباط گرفتند وهمان سال 63 به پاکستان رفتم  که بعد به اروپا بروم  به ما گفتند شما به عراق می روید آموزش 5،6 ماه می بینید بعد به اروپا می فرستیم ومن قبول کردم سال 63 به عراق رفتم وسال 83 از سازمان جداشدم یعنی بعداز20 سال به ایران برگشتم وقتی به تیف رفتم که به ایران بیایم انبوهی ذهنیت داشتم که سازمان درتبلیغاتش به ما می گفت که بروید ایران شما اعدام می شوید ومی ترسیدم ولی آمدم ودیدم هرآنکس که شاکی خصوصی نداشت به ایران آمدوبه زندگی عادی خودش ادامه داد.
 من به خانواده ها عشق می ورزم وبرای آزادی بچه ها ارزش قائل هستم به مدت نه سال است که در انجمن نجات استان گیلان فعال هستم خیلی خوشحالم که درجمع شما عزیزان هستم آقای اکبرزاده لطف کردند وتماس گرفتند که دیداری با شما عزیزان داشته باشم آرزو دارم که هر کدام از شما که عضوی دراسارت رجوی دارید روزی با جداشدن  از فرقه رجوی به آغوش  وطن بازگردند فرقه رجوی تردیدی هست برای فرزندان وآیندگان شما من به نوشتن کتاب خاطرات خودم،تحت عنوان بصیرت باز یافته که در سایت انجمن نجات درج شده  که می توانید خاطراتم را مطالعه کنید البته خاطرات ما بیانگر راهی است که ما به اشتباه رفتیم وتجربه است برای آیندگان، چون رجوی دست بردار نیست و می خواهد همچنان سرپا بماند واز هرطریقی برای ارتباط با این فرقه استفاده می کند به عنوان مثال شبکه های مجازی ازطریق اینترنت وفیس بوک و موبایل مانند وایبر، وتانگو با نسل جوان که خام است ارتباط برقرار می کند تحت عناوین مختلف که در آخر، سراز لیبرتی در می آورند که شما عزیزان مواظب نسل جوانی که در منزلتان دارید باشید.بعد از سرنگونی صدام که سازمان خلع سلاح شد وبه مزدوری آمریکا در آمد سازمان همچنان می خواست که ازحمایت امریکا برخوردارشود درآن مقطع زمانی که من در آنجا بودم خانواده ها از طریق انجمن نجات به اشرف می آمدند از ابتدا به ساکن رجوی فکر می کرد اگر خانواده ها به اشرف بیایند به نفع آنهاست وبه زعم خیال باطل خودش نه تنها ضرر و زیان نیست بلکه مفید است که مااز طریق مغز شویی می توانیم روی آنها کارکنیم وآنها را جذب سازمان کنیم شما خانواده ها رفتید تحت کنترل آنها با عزیزانتان در سال 83، 82 ملاقات کردید شما نمی توانستید به انها بگویید برگردند ودر لفافه می گفتید ویکی ازپارامترهای مهم که باعث جدایی 1200نفر در سال 82 تا کنون شد توسط پیام خانواده ها صورت گرفته رجوی بعداز ملاقات خانواده ها با عزیزانشان دید که همه اعضا سرازیرمی شوند اجازه ملاقات نداد وبا عرض معذرت مارک برخانواده ها زد وگفت ننگ ما فامیل الدنگ همان چیزی که شایسته خودش می باشد وقتی که ما دیدیم عملا ً به خانواده ها ملاقات نمیدهد طی ملاقاتی که با دولت عراق داشتیم یک کار انسانی کردیم که آنها با دنیای آزاد ارتباط داشته باشند واز عراق بیرون بروند رجوی پافشاری می کرد که در اشرف بماند واین شعار را همیشه سرمی داد که آقای اکبرزاده عنوان کردند کوه اگر بجنبد اشرف زجا نجنبد درحالیکه با نبرد سنگین شما خانواده ها بود که اشرف  مضمحل شد وآنها اشرف را ترک کردند وبه لیبرتی منتقل شدند لیبرتی پادگان نظامی آمریکایی است که حدود 8000 آمریکایی در آنجا مستقربودند و رجوی اجازه نمی داد که کلا ًافراد به لیبرتی بروند وآنها را وادار می کرد با تیروکمان به عراقیها بزنند سه وچهاربار درگیری پیش آمد صد نفررا دراشرف گذاشته بودند که ازاموال وامکانات اشرف نگهداری کنند ومی خواست همچنان دراشرف میخ خودش را بکوبد باز متاسفانه درگیری پیش آمد ودر 10 شهریور92 حمله کردند واز صد نفر 52 نفرکشته شدند والباقی را دست بسته به لیبرتی بردند واینگونه اشرف تخلیه شد ودرلیبرتی نیز درگیری پیش آمد وقراربود که بچه ها به کشورهای ثالث منتقل شوند وبه خاطر ممانعت سازمان چندین بار درگیری پیش آمد وعده ای کشته شدند اکنون معمول سن بچه ها 55 سال و در واقع خانه سالمندان شده چرا خیلی از خانواده ها تمایل ندارند بچه هاشان بیایند من قسمت خالی لیوان را می گویم اولین سری رفتند به کشور آلبانی که یک کشور ضعیفی است متاسفانه تعدادی از مسئولین سازمان هم به آنجا فرستاده شده اند به تدریج 700 نفررا پذیرفتند وضعیتی که در لیبرتی است درآلبانی نیز به همین شکل است تردد تک نفره درلیبرتی ممنوع است و وسایل ارتباط جمعی ممنوع است چون بازگشت به زندگی است مدام جلسات مغزشویی می گذاشتند مدام رجوی نوار صوتی پر می کرد ومی گفت امسال سال سرنگونی رژیم است واز آنها تعهد می گرفت آنها نمی دانند موبایل چیه ومسئولین آنها مجاز به استفاده از تلفن هستند همه چیز کنترل شده ومغزشویی شده است ونمی خواهند به دنیای دیگر راه پیدا کنند ولی اساسا ً خط رجوی همان مناسبات فرقه گرایانه خودش است که در آلبانی هم جاری کرده سازمان با دولت آلبانی معامله کرده وساختمانهایی برای خودش خریده وبچه ها را مستقیم به آنجا برده که در آنجا جلسات خودش را پیاده کند که فکر استفاده از وسایل ارتباط جمعی به ذهنشان خطور نکند شما مجاهد هستید وهیچ وقت علایق زندگی نباید به ذهنتان خطور کند اگر خطور کرد عملیات جاری یعنی به اصطلاح خودشان جلسه می گذاشتند به عنوان مثال جعفر ویا طاهر امروز چی به ذهنت امده همان را باید درمیان بگذارد وبعد درهمان جمع سرکوبش می کردند ومی گفتند توغلط کردی به یاد آوردی ما آمدیم مبارزه کنیم وغیره..
 سری اول که بچه ها به آلبانی رفتند210 نفربودند که 90 نفراز انها جدا شدند وساختمان جدا دارند زندگی وتحصیل می کنند وهمچنین علیرضا امیری یکی از آنهاست که به تازگی به ایران امد و رضا رجب زاده که 25 خرداد به ایران آمدند  درمناسبات رجوی ازدواج ممنوع بود بعداز عملیات مرصاد که شکست خوردند علت اصلی را که نتوانستند پیروز شوند  خود مجاهدین می دانستند ومی گفتند  هرمجاهد حائل ومانع در ذهن دارد مثل مادر همسر برادروخواهر که رجوی می گفت  همه زنها را طلاق بدهیدهمسرانتون حریم من هستند.  
blankوبچه های آنها را راهی اروپا کرد وآواره کرد وبعد از بزرگ شدن بچه ها  مجدد نیز به عراق می آورد واستفاده می کرد وقتی بچه های شما درلیبرتی مریض می شدند باید یک نفر همراه با او باشد که به بیمارستان برود مبادا فضای سبز وخیابان ذهن اورا عوض کند وبه همین خاطر مانع می شدند ووقتی فوت می کرد مریم رجوی عکس اورا درفرانسه می زد که براثر اهمال کاری دولت عراق کشته شده مسبب همه اینها خود مسعود رجوی است که به خودش نیز خیانت کرده اولین خیانتی که کرد سال 52 بود که درزندان رفقایش را لو داد واین باعث آزادی او شد دومین خیانت را به زن وبچه اش کرد وفرارکرد که نشان دهنده جاه طلبی اوست که با بنی صدر فرارکرد وشش ماه بعد با دختر بنی صدر با هفده سال تفاوت سنی ازدواج کرد برای اینکه بخواهد بنی صدر را جذب کند. عشایر عراق نیزاز مجاهدین شاکی هستند ودر دهه 70 انبوهی از مبارزین کرد را به کشتن دادند وباید سران آنها محاکمه شوند سازمان هیچ غلطی نمی تواند بکند وسازمان دیگر جایگاهی ندارد خبرهای خوشی درراه است که خانواده به آلبانی اعزام بشوند وکمیساریای پناهندگی به ما کمک می کند و رجوی نمی تواند بچه های مارا اسیرکند وخلاصه گلوی اورا خواهیم فشرد از اشرف به لیبرتی واز لیبرتی به آلبانی خواهیم رفت  دراینجا خانواده ها سئوال کردند که ما چه کاری می توانیم دراین راستا انجام دهیم.
آقای پور احمد پاسخ دادند هرکسی که آزاد شودمحصول کار شماست وفعالیت خانواده در ازبین رفتن اشرف نقش بسزایی داشت درهمین حین آقای اکبرزاده عنوان می کند که مسعود رجوی  در نشست سی خرداد  89 علنا ً اعتراف کرد  که خانواده ها آمدند دارند گلوی مارا می فشارند وازبچه های ما می خواست که راهکار نشان او دهند که ما چه جوری ازاین مخمصه نجات پیدا میکنیم این خود نشان دهنده نقش خانواده ها در فروپاشی اشرف ومستأصل کردن فرقه رجوی می باشد ، ودر ادامه آقای پوراحمد بیان نمودند که خیلی از شماها که به اشرف آمدید برای دیدارعزیزانتان، به شما سنگ پرتاب شد وبه شما مزدور گفته شد اینها همه دستور تشکیلاتی است که به بچه ها می گفتند.
 میخواهم برایتان داستان مسعود دلیلی را بگویم که در ده شهریور92 پنجاه وسومین نفر بود که کشته شد همان صدنفر که باید ازاموال اشرف مراقبت می کردند مسعود دلیلی بچه آستانه اشرفیه استان گیلان بود سال 60 عملیاتی را درگیلان انجام داده بودکه حکمش اعدام بود که ایشان اززندان فرار می کند وبه عراق می رود وعضو سازمان می شود رجوی که از سابقه او باخبر بود اورا  جزء حفاظت فیزیکی خودش سازماندهی  می کند ونورچشمی رجوی   می شود از سال 61 تا سال 91 با رجوی بود بعدازاینکه آمریکا به عراق آمد با سازمان
مشکل پیدا کرد از حفاظت اورا برداشتن وسپس از سازمان جدا می شود وپیش عراقیها می رود ومیگوید که من می خواهم به خارج بروم سازمان به تشکیلات دستور می دهد که به او خبررا برسونید که ما تورا با هواپیمای اختصاصی به خارج می فرستیم چرا چون مسعود دلیلی از رجوی اطلاعات کامل داشت ونمی خواستند که او آزاد بشود احساس خطر می کرد به همین خاطرازهتل عراقیها فرار کرد ورجوی درشلوغی ده شهریور سال 92 وقتی عراقیها حمله می کنند فرصت را مغتنم می شمرد ودربین جنازه ها اورا آتش می زند که عراقیها آنرا کشته اند عکس وفیلم از او گرفتند ومارک زدند  که اومزدوربوده ونیروهای عراقی اورا هدایت می کردند که مارا بکشند این هم داستان کسی که با حیله ونیرنگ رجوی به دام انداخته شد.
 ایشان درادامه گفتند که معقول است که بچه های شما خسته بشوند آنها بدنبال اهرمی برای نجات هستند شما باید با انجمن استان همکاری کنید بروز باشید آخرین خبرها را از طریق نشریه می توانید دریافت کنید نامه بنویسید به دست عزیزانتان خواهد رسید رجوی دیگر پایگاهی ندارد وازطریق شبکه های اجتماعی اقدام کرده مواظب عزیزانتان باشید امیدوارم که هرچه زودتر شاهد آزادی عزیزانتان باشیم.
در حاشیه جلسه نیز خانواده ها سئوالاتی درمورد عزیزشان از آقای پوراحمد داشتند که آقای پور احمد تا آنجایی که از نفرات شناخت داشت توضیحاتی دادند وسعی کردند خانواده ها را امید وار کنند از جمله به طور اختصاصی با فرزند اسیرجعفر بابایی نژاد و جعفر شهریاری ندا صحبت کردند و درمورد خصوصیات رفتاری آقای جعفر بابایی نژاد برای دخترش صحبت کرد وضمن همدردی با  خانم شهریاری ندا وعده داد برای روشن شدن وضعیت پدرش پیگیری خواهد نمود وجواب قطعی را به انجمن نجات استان منعکس خواهد کرد آقای حاج حسن عاملی نیز درمورد خواهرش سئوالاتی نمودند وهمچنین حاج آقا قهرمانی و آقای ذوالقدر وآقای مسعود ذوالقدری هریک پاسخ سئوالات خود را از آقای پوراحمد گرفتند.
مستند مقر 49 نیز برای خانواده ها پخش  شد ودر حین پخش مستند  پذیرایی صورت گرفت ودر پایان هدیه ای به رسم یاد بود به این خانواده ها اهدا شد.
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا