گناه این مادر هضم نکردن مناسبات فرقه ای، ونفی عواطف مادرانه است! – قسمت دوم

بلی! این خانواده ها با اسناد قانونی به عراق میآمدند ودلیل مراجعه ی جمعی شان، بالابردن میزان امنیت شان بود وحامل بمب وترقه ای نبودند که وزارت اطلاعات بدست آنها داده باشد!
آقای عبدی مینویسد:
”  بالاخره مجاهد شهید زهره قائمی (ستارة فروزان کهکشان اشرف) فرمان تشکیلاتی دادند که باید خودم پیش آن‌ها رفته و با آن‌ها دیدار کنم. وقتی رسیدم اتوبوس‌ها در حال حرکت بودند و فقط چند دقیقه آن‌هم بعد از 23 سال جدایی توانستم با آن‌ها صحبت کنم. قبل از هر چیز از آن‌ها خواستم مرگ بر خامنه‌ای و خاتمی (رئیس‌جمهور رژیم در آن زمان) بگویند و بعداز اینکه گفتند, حاضر شدم چنددقیقه‌ای که زمان بود با آن‌ها صحبت کنم. هر دو نفر تکذیب می‌کردند که از طرف وزارت اطلاعات یا هر ارگان دیگری آمده باشند اما نمی‌گفتند که چطور ممکن است 8 اتوبوس بدون هماهنگی باهم و هم‌زمان به‌طور قاچاق از مرز رد شده و به اشرف بیایند “.
البته صدوراین نوع فرمان تشکیلاتی برای کسی که به ملاقات نیآمده بود وفرماندهان ادعا کردند که خودش بااختیار خودش نیآمده، از طرف این ملاقات کننده از فرماندهان درخواست شد که یکی ازبلند پایگان درجواب کفت که ما ابدا دراین موارد حق صدور فرمان تشکیلاتی نداریم وهمه ی اعضاء مختار به آمدن یا نیآمدن هستند، چگونه بود که این فرمان تشکیلاتی صرفا درمورد شما صادر شد؟!
شما کاملا دروغ میگویید و ما میدانیم که همه نسبت به موقعیت و وضعیت جسمی وروحی خود، فرمان های تشکیلاتی مناسب دریافت میکردند والبته شخصیت ملاقات کننده هم در چگونگی این فرمان ها موثر بود:
اگر این ملاقات کننده ازآگاهی سیاسی خوبی برخوردار بود، بخاطر اینکه امکان طرح بحث ازطرف او وجود داشت، ازلیست ملاقاتی ها حذف میشد!
ضمنا کسی دراین ملاقات ها بشما نمیگفت که بطور غیر قانونی وارد عراق شده، کاری که شما مایل بدان بودید که بادرگیر کردن حکومتهای ایران وعراق با خانواده ها و ایجاد خصومت بین آنها، ازاین آب گل آلود ماهی بگیرید!
دیگر اینکه حضور جمعی خانواده ها مانع اخاذی شما ازآنها میشد!
درادامه سخن پراکنی های آقای عبدی میخوانیم:
” چند ماه از این ماجرا(حوادث 6و7 خرداد 88 دراشرف) نگذشته بود که دوباره سروکله خانواده‌های وزارتی جلوی درب اشرف پیدا شد و این نامادری بازهم در میان آن‌ها بود. آن‌ها عکس‌های بزرگی از من و بقیه دوستانم چاپ گرفته و جلو درب اشرف که تحت اشغال نیروهای عراقی بود, چسبانده بودند و در کنار عکس‌ها با روزنامه‌ها و کانال‌های تلویزیونی وابسته به رژیم مصاحبه می‌کردند که فرزندانمان در اسارت مجاهدین هستند و به‌زور نگه داشته شده‌اند”
وقتی بفرمان مستقیم رجوی، جلوی هرنوع ملاقاتی سد شد، خانواده ها چاره ای جز مراجعه وانجام تحصن نداشتند و چه موقعیتی ازاین بهتر که ارتش عراق قسمتی ازاراضی عراق درجنب وداخل اشرف را خالی کرده بود و مکانی برای استقرار چادرها وکانکس ها برای اقامت طولانی مدت خانواده ها وادامه ی این تحصن تاریخی بوجود آمده بود.
البته برابر اطلاع موثقی که ما ازیکی ازجدا شدگان بعد ازآن تاریخ دارم، سازمان کسانی را که ملاقاتی داشتند، به نزدیکی های درب راه نمیداد وآنها را درضلع جنوبی به کارهای نگهبانی وبیگاری مشغول کرده بود و شماها مدت ها بعد وازطریق پچ وپچ های نگهبنان اطراف درب ورودی، متوجه شده بودید که جریان ازچه قرار است.
همین منبع کاملا موثق میگوید که مسئولین سازمان، لیست درخواست کنندگان ملاقات را که توسط نیروهای عراقی بدانها داده نشده بود، اعلام نکردند وتنها مدتها بعد وپس از فشار اعضای ذینفع باخبر شده، مجبور به اعلام اسامی شدند!
عبدی سپس میافزاید:
” دیدار این بار آن‌ها تفاوت جدی با دور قبل داشت. اول اینکه حاضر نبودند تحت هیچ شرایطی برای دیدن فرزندانشان به داخل اشرف بیایند. دوم اینکه بجای اینکه پسر یا دخترشان را خطاب قرار دهند, همه اشرفیان را تهدید می‌کردند و وعده کشتار و تکرار قتل‌عام 6 و 7 مرداد را می‌دادند “.
کسی برای آنها نگفت که میتوانند به داخل اشرف بیآیند وخانواده های مایوس ازملاقات، مجبور بودند که درد خود را فریاد زنند تا شاید فریاد رسی باشد.
خانواد ها ضمن تحصن خود، هنوز هم انتظارهای کم فروغی داشتند که شاید دری به تخته خورد وملاقاتی انجام شد که این انتظارات آنها برآورده نشد.
ما نشنیدیم که کسی تهدید به قتلی کرده باشد و تنها این احتمال وجود دارد که لعن ونفرینی برعلیه رهبرانی که فرزندان آنها را این چنین دربند کرده بودند که ازحق ملاقاتی درحد یک جانی هم محروم بودند، درکار بوده باشد که امری صددرصد طبیعی است!
بازهم از زبان عبدی میخوانیم:
” هدف این نمایش‌ها تماماً شیطان سازی علیه مجاهدین و زمینه‌سازی برای قبل عام و کشتار دیگری بود. اگر غیرازاین بود چرا واقعیت را نمی‌گفت و چرا فقط باکسانی برنامه اجرا می‌کرد که دشمنی آشکار با مجاهدین داشتند “.
موضوع رقابت مسعود رجوی با حکومت ایران برای دست گرفتن قدرت درایران، ربطی به اقدامات خانواده ها برای ملاقات با فرزندان اسیر خود وکمک به تمهیداتی که با خروج ازباتلاق عراق، جانشان حفظ شود، ندارد!
اما کسی هم جلوی مصاحبه ها ی سیمای کریه رجوی را نمیگرفت. این رسانه، بهمراه رسانه های متحدان اقلا مقطعی خارجی شان، دراین جمع متحصن حاضر نمی شدند تا به انتشار حرف ها ودرد دل های آنها بپردازند!
میگویید نه! امتحان کنید!
آقای عبدی سر خسته شدن درتکرار مکررات وبلغور دروغ های رجوی را ندارد:
“…آخر کدام زندان چنین قوانین سخت و ظالمانه‌ای دارد که ما در اشرف داشتیم و الآن در لیبرتی داریم؟ اگر مادر من بود و نه مادر مزدوران جنایتکار پاسداران و نیروی قدس، پس چرا همان‌جا که در مقابل چشمان خودش در درب اشرف ما را به کشتار و شکنجه و زبان بریدن و تکه‌تکه کردن تهدید می‌کردند از پسرش دفاع نمی‌کرد و برعکس از همین قاتلان و جنایتکاران حمایت و تشکر می‌کرد “؟
این سئوال راازما میپرسی هموطن؟!
این شخص مسعود رجوی است که شرایط زیستی اشرف ولیبرتی را مشخص کرده واتفاقا خانواده ها میخواهند چنین نباشد و درعوض، شما ازحقوق ابتدائی شهروندی برای کسب آزادی خود استفاده کنید!
نه مادر شما ونه دیگران چنین حرف هایی نزده اند! به آنها تهمت زده اند وبااین تهمت ها شما را فریب داده اند، اگر ممکن است کمی فکر کنید!
احمدخان مینویسد:
به‌هرحال دوباره سروکله همین نامادری پیداشده. با همان عکس 17سالگی من و همان مظلوم‌نمایی دروغین… حالا می‌شود فهمید که عواطف!! این مادر!! نسبت به فرزندش که من باشم چیست؟ اینکه چرا در جریان این قتل‌عام‌ها تابه‌حال زنده مانده‌ام “؟
شما احمد خان عزیز!
بجای بررسی حقایق به کف بینی ورمالی روی آورده اید که درغیر اینصورت مادرتان را بااین اتهامات مورد هجمه قرار نمیدادید و مادران نوعی را با این شیوه ی رذیلانه مورد تهدید قرار نمیدادید؟1
مگر شما علم غیب خوانده اید که حرف و مقصد دل مادر خود ر ا اینگونه بی محابا مطرح میکنید!
وپیامی به رژیم که ارتباطی با سوخته شدن این مادران درمقابل گرمای سوزان عراق ودرکنار دیوارهای بتنی کمپ لیبرتی ندارد:
“…همة ترس و وحشت رژیم آخوندی هم به این خاطر است که بهتر از همه می‌داند که هماوردش کیست؟ مشغول چه‌کاری است؟ و چرا در کنار مرزهای میهن برای پاسخ به وظیفه و مسؤلیت تاریخی‌اش به کمین نشسته است “.
ما اهداف این کمین نشستن های غیر لازم برای خود شما ومیهن تان را میدانیم، سودی الا برای شخص رجوی هم  که داشته باشد، هنر کرده است!
اما بهتر بود جواب این سئوال رااززبان خودتان که چرا به کمین نشسته اید، میشنیدیم وآنگاه به تجزیه وتحلیل این آرزوی خام شما می پرداختیم!
قسمت اول این بیانیه ی خانواده های آذربایجانی درلینک زیر قابل مشاهده است:
hhttps://www.nejatngo.org/fa/posts/18130
پایان
گروهی از اعضای خانواده های اسرای رجوی درلیبرتی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا