یک رمز گشایی از ادعای پلاتفرم 10 ماده ای رجوی های تروریست

بازی کردن با الفاظ یکی از تاثیر گذار ترین کارهای گروه های مخالف جمهوری اسلامی در اوایل انقلاب بود. جلو دانشگاه ها / مقابل کتابخانه ها و محله های پررفت و آمد تجمع کرده و می گفتند (موضع خودت را مشخص کن)!! آنها شعارهای به نفع پرولتاریا – اسلام انقلابی و پدر طالقانی داده و…. بعضا علیه هم چاقو کشی می کردند و هرکدام عقلانیتی داشت در بین خودشان متهم می شد به توده ای بودن. مثلا اکثریت کادر رهبری سازمان چریک های فدایی خلق به رهبری فرخ نگهدار مانیفست مبارزه مسلحانه هم استراتژی و هم تاکتیک را مهمل دانسته و آن را نپذیرفت در نتیجه اسلحه را بر زمین گذاشتند و متهم به تاثیر پذیری از حزب توده شدند.
چرا اینقدر دور شویم چه کسی میداند در سال 54 که در درون سازمان مجاهدین خلق کودتای کمونیستی صورت گرفته و بچه های مکتبی مثل شریف واقفی و صمدیه لباف را (تقی شهرام و بهرام آرام و یک افسر شهر بانی زندان ساری) شهید کردند و بقیه را به ساواک لو داده و فروختند با هماهنگی مسعود رجوی بود یا خیر؟ چون در زندان همان عمل (کودتای کمونیستی در سازمان اسلامگرا) باعث شد از طرف بزرگانی چون منتظری – طالقانی – لاهوتی – رفسنجانی و علمای دیگر ارتباط با کمونیست ها حرام و دست دادن به آنها نجس باشد این فتوا در اکثر زندانهای ایران مثل قصر – اوین – تبریز – مشهد – شیراز و… اجرا می شد اما رجوی و باند او جلوی آن ایستاد و آنقدر رابطه اش را با کمونیست ها پیوند داد تا نهایتا به اقتصاد کمونیستی ایمان آوردند و اقتصاد به زبان ساده مجاهدین در بیرون از زندان منتشر شد که اصولا اسلامی نبود لذا برای باز گشایی این مقوله اقتصادی شرحی ذیلا می آورم بعد در یک موقعیت بهتر به کوتای ضد اسلامی درون تشکیلاتی مجاهدین می پردازم.
مهم‌ترین مرجع اقتصادی سازمان مجاهدین خلق کتاب «اقتصاد به زبان ساده» نوشته محمود عسکری‌زاده بود که با ادبیاتی ساده و تعریف مفاهیم ابتدایی اقتصادی شروع می‌شود و در نهایت به نقد مارکسیستی نظام سرمایه‌داری می‌پردازد.واقعیت این است حرفهایی که بعدا مجاهدین خلق از اقتصاد در کتاب عسگری زاده به نام اقتصاد به زبان ساده می زدند حتی خود شخص مارکس هم شاخ در میاورد از اینکه اسلامی نبود شکی نیست اما مارکس و لنین هم از آن سر در نیاوردند.
حتی به اعتقاد من اگر مجاهدین خلق انقلاب را در دست می‌گرفتند، آنچه اتفاق می‌افتاد، احتمالاً شبیه اتفاقات کامبوج می‌بود.
به هر حال مجاهدین خلق اگر در حوزه اقتصاد، الگوی اقتصاد خلق‌ها را دارند و معتقدند باید اموال سرمایه‌داران از آن‌ها گرفته شده و به کارگران داده شود تا مقدمات شکل‌گیری حکومت کارگری فراهم آید، در سیاست هم همین قدر و حتی بیشتر، رادیکال بوده‌اند. فکر کنید آن روز (22 بهمن 57) گروهی مارکسیست ناسیونالیست قدرت را در دست می‌گرفت، آن گاه مطمئن باشید اتفاقاتی بدتر از کامبوج در ایران رخ می‌داد. در کامبوج از جمعیت شش میلیونی این کشور، دو میلیون نفر را کشتند و در نهایت حکومت سوسیالیستی آن‌ها بیش از چهار سال دوام نیاورد و ارتش ویتنام آن‌ها را ساقط کرد.
در ایران زمانی که مجاهدین خلق اعلام جنگ مسلحانه علیه جمهوری اسلامی (30 خرداد 60) نمودند به قتل عام مدیران کشور نخست از آیت الله خامنه ای شروع کردند (مجروح شد و اکنون رهبری کشور را در دست دارد) انفجار 7 تیر 60 و ویران کردن دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی که در واقع حزب حاکم بود و از به شهادت رساندن تصمیم گیرندگان کلیدی در راس نظام (دکتر بهشنی و 72 نفر) و انفجار دفتر نخست وزیری و به شهادت رساندن محمد علی رجایی رییس جمهوری و محمد جواد باهنر نخست وزیر و… رسیدند.
آنها از ابتدا به این دل بسته بودند که با از بین رفتن تصمیم گیرندگان کلیدی حاکمیت کشور به هم ریخته و آنها به راحتی نظام را در اختیار گرفته و کار را تمام می کنند!!
وقتی اینگونه نشد و این جنایات نتیجه نداد بیش از 17000 نفر از مردم طرفدار جمهوری اسلامی را در خیابان ها ترور کردند و معروف بود که باید سر انگشتان نظام را بزنند!!
و این افراد با این سابقه که بعد 5 سال از بدترین شرایط جنگ در کنار دشمن متجاوز ما صدام حسین بود و جوانان ما را به شهادت می رساند و سر انجام با آن عملیات کذایی گور خود را هم کندند و البته ادعا کردند 50000 نفر از سپاهیان را شهید کردند!! (در حالیکه این ما بودیم که بدنهای کثیف کشته شدگانشان را با خودروهای خودشان به سمت دیگر بردیم و از این بابت ناراحت هم بودیم) آیا صلاحیت دارند از دمکراسی و ایده مخالف با اعدام دم بزنند؟ کسانی که زنی با حجاب در ماه رمضان در حال بردن آش شله زرد برای افطاری همسایه را گلوله باران می کردند و مرد هندوانه فروش را به جرم نماز خواندن در صلاه ظهر را محکوم به مرگ می کنند صلاحیت دارند از آزادی مذهبی دم بزنند و آزادی فردی را به رسمیت بشناسند چگونه باید به آنان اعتماد کرد؟
گفتگویی از کامران موید دادخواه، استاد اقتصاد دانشگاه نورث‌ایسترن در بوستون آمریکا را دیدم که گفته بود مجاهدین خلق را دارای تفسیری از مارکس می‌داند که حتی خود مارکس هم آن را قبول نداشت. او می‌گوید: «هیچ کدام از نوشته‌های این گروه مبتنی بر علم اقتصاد نبود. حس قوی ایدئولوژیکی که ایجاد کرده بودند، به کتاب‌هایشان تقدس بی‌جا داده بود.» این استاد اقتصاد می‌افزاید: «نه فقط در حوزه اقتصاد که در سایر حوزه‌ها هم فاقد چهره‌ای آگاه و هوشمند بودند که بتواند دفاع درستی از اصول آنان داشته باشد، چون اصول درستی نداشتند»
بالاخره مریم رجوی وقت پیدا می کند از نزد فلان نماینده کنگره و فلان سناتور و… بلند شده و این فی المثل پلاتفرم ۱۰ ماده را منتشر کند که بخشی از آن به این شرح است: "آرای مردم در انتخابات، آزادی های قانونی، مالکیت شخصی، سرمایه‌گذاری خصوصی و بازار آزاد را به‌رسمیت می‌شناسیم. و این اصل را پیشاروی خود داریم که چه در اشتغال و چه در کسب و کار تمام مردم ایران باید از فرصتهای برابر برخوردار باشند…".
سوال اساسی از این گل بوته رجوی، هدیه مهدی ابریشم چی به رهبری سازمان این است که کدام یک از این مفاد در قانون اساسی جمهوری اسلامی پیش بینی نشده است؟ در جمهوری اسلامی حتی برتر از شعارهای شما عمل هم شده است اما شما که حتی به این گفته ها اعتقادی ندارید! تکلیف اقتصاد مورد اعتقاد شما مشخص است تعریف شما از آزادی و مخالفت با اعدام هم در بالا شرح دادیم!
نیازی به پلاتفرم تازه ای نبود. مهم چگونگی اجرای چنین وضعیتی است. خانم رجوی بعد از آن همه دروغ و دغل و از ابتدا امام امام گفتن و زیر عبای سید احمد رفتن و زیر پیراهن طالقانی جا خوردن ناگهان برانداز شدند و شد هرانچه شما ها بهتر می دانید (در بالا بخش هایی را بطور کلی شرح دادم ) اکنون دو اردوگاه زندانی در اختیار خود دارد که یکی از آنها در فرانسه در پاریس به اسم " اور سوراواز " و در عراق (لیبرتی) و حاضران در آنجا به اندازه مرگ محدود هستند و خود کشی و خود زنی در آن رواج دارد و حاضر نیستند درهای این اردوگاه را باز کنند تا حداقل با خانواده هایشان دیدار کنند می ترسند این زندانیان باور کنند آنطرف دیوارها شهریست و کار دست تشکیلات رهبری بدهند.
ساز و کار درون تشکیلات مجاهدین خلق به شدت بسته و ضد حقوق بشری است و کشتن آرام معترضین امری معمول و ترسناک است که دیگران جرات اعتراض نکنند زنانی با دیدگاه اهریمنی بر تشکیلات حکومت می کنند که عقده سرکوب از آنها هیولایی برگشت ناپذیر ساخته است یک مدت به آنان اجازه ازدواج داده شد بعضا بچه دار هم شدند بعد بچه ها را از آنان گرفتند و همسران را از هم جدا کردند و بعد حتی نگاه به جنس مخالف را ممنوع کردند!!
این چه حقوق مساوی و برابریست که مطرح کردید و عملا داغ بر پیشانی آزادی گذاشتید بهتر است خود را دست بسته به مردم ایران معرفی کنید و در دادگاه های اسلامی محاکمه و محکوم شوید شاید در آخرت…
پایان قسمت اول
مهدی احسانی مازندرانی دانشجوی روزنامه نگاری از دانشگاه کلن آلمان از صفحه فیس بوک دانشجویان ایرانی اروپا
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا