*شنبه 8 آذر در روز شنبه جمعاً 11 مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود: ناقض حقوق بشر دم از حقوق انسان ها می زند! خانم رجوی یک بار حقوق بشر را معنا کن اخیرا مریم رجوی؛ این ناقض شدید حقوق انسان ها […]
*شنبه 8 آذر
در روز شنبه جمعاً 11 مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود:
ناقض حقوق بشر دم از حقوق انسان ها می زند!
خانم رجوی یک بار حقوق بشر را معنا کن
اخیرا مریم رجوی؛ این ناقض شدید حقوق انسان ها پیامی به کنفرانس حقوقبشر در ژنو ارسال کرده و ضمن بیان اتفاقات افتاده یا نیافتاده در ایران، از سازمان ملل متحد خواسته است که جلوی روندی را که در خصوص نقض حقوق بشر در ایران در جریان است، بگیرد و ضمن ذکر نام کاظم رجوی به عنوان یک فعال واقعی حقوق بشر که کشته شده است، خاطر نشان کرده که: ما برای یک ایران بدون اعدام و شکنجه مبارزه میکنیم و بیتردید ما با مقاومت سازمانیافته و قیام مردم ایران، این هدف را محقق میکنیم.
در سازمان منحصرا فردگرایانه ای که بر اساس توهمات و خود شیفتگی های مسعود و مریم رجوی می چرخد و صحبتی از رعایت حقوق انسان ها نمی تواند در میان باشد، ادعای حقوق بشری کردن عمل فریبکارانه و مسخره ای بیش نیست و اصولا این ادعاها با گروه خونی مریم و مسعود همخوانی ندارد!
… روشن است که این درخواست کردن های مریم جنبه تبلیغاتی و کمک به توسعه ی روح ایران هراسی دارد تا از این رهگذر دری به تخته بخورد و سلطه گران ضد حقوق بشری کمکی به روی کار آمدن او بکنند که این مسئله خواب دیده شده ایست که با توجه به روند آغاز شده ی جهانی، تعبیر دلخواه او را نخواهد داشت….
روزی که حقیقت دوباره فریاد شد
روایت تکاندهندۀ کنفرانس “خشونت علیه زنان” در تیرانا
در کنفرانسی که انجمن نجات آلبانی با موضوع خشونت علیه زنان در سازمان مجاهدین خلق برگزار کرد، صحنههایی رقم خورد که قلب هر انسان آزادهای را به لرزه درمیآورد. من که برای ثبت و تهیه فیلم و عکس در محل حضور داشتم، هرچند وظیفهام حفظ تمرکز و ادامه فیلمبرداری بود، اما واقعیت این است که تحمل آن تصاویر، آن چهرهها و آن شهادتهای دردناک، برایم بسیار سخت بود.
در بخشی از برنامه، ویدئویی پخش شد که در آن تعدادی از زنانی که سالها در سازمان مجاهدین خلق مورد سوءاستفاده، تحقیر، خشونت جنسی و روانی قرار گرفته بودند، با شجاعت تمام حقیقت را بازگو میکردند. این ویدئو، سکوت سالن بزرگ کنفرانس را شکست و آن را به دریایی از اندوه، خشم و همدردی تبدیل کرد….
پرده آخر نمایش مزدوران ضد خلق
خیمه عزرائیل بر سیاج تشکیلات ضد خلق رجوی
سالهاست که بقایای تشکیلات تروریستی و مزدور مجاهدین خلق در اردوگاه اشرف ۳ آلبانی روزگار میگذرانند؛ افرادی که عمرشان در اسارت ذهنی و جسمی تلف شد و اکنون یکی پس از دیگری در سایه بیماری و فرسودگی به کام مرگ فرو میروند.
– مرگهای هفتگی در میان سالخوردگان فرقه
– نمایشهای تبلیغاتی بیثمر
– افول مزدوران ضد ملت
– پایان یک عمر خیانت
… خیمه عزرائیل بر سیاج اشرف ۳ در آلبانی نشانه پایان محتوم تروریسمی است که سالها با ترور، خیانت و مغزشویی، عمر هزاران انسان را نابود کرد. امروز، مرگهای پیدرپی اعضای سالخورده و ناتوان، پرده آخر نمایش این مزدوران ضد ملت است؛ نمایشی که دیگر تماشاگر ندارد و تنها با مرگ تدریجی بازیگرانش به پایان میرسد.
انتخاب داوطلبانه رجوی؟!
نقدی بر حجاب در تشکیلات مجاهدین خلق بر مبنای خاطرات زینب حسین نژاد – قسمت دوم
… بعد از آن نشستهای “حوض” و “طعمه” که همه را مسلمان شیعه میکردند، با وجود موج فشارها، سرکوبها و برچسب های “لاییک بازی” و …. در قسمت مردان به چند نفر زورشان نرسیده بود که آنها را تغییر دین بدن. سنی، اهل حق و مارکسیست بودند.
اما دو دلیل مهم وجود داشت؛ یکی اینکه برخی از آنها، از ابتدای زندگی از خانواده های مسلمان و شیعه نبودند و دوم؛ یک قوتی که مردان داشتند این بود که با هم متحد و تیم می شدند و خواسته شان را به سازمان تحمیل می کردند. هر چند که منزوی و از جمع جداشون می کردند.
اما در قسمت زنان این امر بسیار سخت بود، حتی فقط دو نفر هم که میخواستند توافق کنند چنان آنها را در نطفه خفه میکردند که ناپدید می شدند. با انوع اتهامات آنان را جداسازی کرده و ممنوعیت ارتباط با یکدیگر به آنان ابلاغ می شد. نام قانون: “محفل ممنوع = قهر و قیچی” که خود مبحثی جداگانه می طلبد و از آنجایی که زنان کمی حساس تر و زودرنج تر بودند تحمل این فشارها و انزوا را نداشتند. لذا فردی هم که حتی قوی بود و می خواست در مقابل قوانین متحجرانه بایستد به تنهایی زورش نمی رسید….
شکنجه سفید در سازمان مجاهدین خلق
حقوق بشر، آلتی در دست برخی تروریست ها
… این سازمان بصورت کاملا علنی اعضای ناراضی خود را زندانی و شکنجه می کند. سلول انفرادی یا همان شکنجه ی سفید، شکنجهٔ سفید به انگلیسی White torture نوعی شکنجهٔ روانشناختی مبتنی بر «محرومیت حسی» و «ایزوله کردن» شخص است. شکنجهٔ سفید سبب تخریب «هویت شخصیِ» شکنجه شونده و کاهش زیادی در «محصولات فکریِ» او میشود.) از معمول ترین ابزار مرسوم سرکوب در تشکیلات این سازمان است.
شکنجه سفید برخلاف اشکال سنتی شکنجه، عمدتاً معطوف به جسم انسان نیست، بلکه روان، شخصیت و هویت فرد را هدف قرار میدهد؛ همین مسئله موجب میشود این نوع شکنجه آثار عمیق، ماندگار و گاه ویرانگرتری برای قربانی بر جای بگذارد.
… هر روز و هر لحظه ی حضور در این سازمان شکنجه است، سفید و سیاه هم ندارد، هر نوع شکنجه ای در این سازمان معمول است.اگر به آمار بالای خودکشی ها و خودسوزی ها در این سازمان توجه کنیم ، شاید به اطلاعات و ابعاد جدیدی از جنایات این سازمان در حق اعضای خودش پی ببریم .
شکنجه سفید نوعی شکنجه روانی و گاه جسمانیِ غیرمستقیم است که معطوف به انهدام و اختلال شخصیت فرد از طریق محرومسازی حسی، تنهایی مطلق، ترسآفرینی، محرومیت از زمان، نور، صدا، بیاطلاعی از وضعیت خویش و حتی تهدیدهای روانی پیوسته میباشد که هدف آن، تخریب اراده و هویت قربانی و تسلیم پلیسی است.
در سازمان مجاهدین خلق هر نوع شکنجه ای مرسوم بود؛ از ناخن کشی تا آویزان کردن و تجاوز به عنف و ضرب و شتم. سازمان در عراق بیش از 11 زندان علنی و رسمی داشت، اما شدت مخفی کاری به حدی بود که حتی برخی از اعضای وقت سازمان از وجود و ابعاد آن خبر نداشتند….
جشن استقلال و آگاهی
گزارش کوتاه از مراسم روز استقلال آلبانی
به مناسبت روز استقلال کشور آلبانی، انجمن نجات آلبانی مراسمی در سالن یکی از هتلهای شهر تیرانا برگزار کرد. این برنامه که میتوان آن را “جشن استقلال و آگاهی” نامید، با پخش سرود ملی آلبانی آغاز شد و سپس نماهنگی درباره تاریخ و فرهنگ این کشور به نمایش درآمد.
در این برنامه، دو وکیل آلبانیایی به سخنرانی پرداختند و همچنین دو خانم نیز صحبتهای کوتاه اما تأثیرگذاری ارائه دادند. گروهی از هنرمندان در این مراسم حضور داشتند؛ یک ترانه به صورت گروهی اجرا شد و دو خواننده نیز یک ترانه دوصدایی بسیار زیبا اجرا کردند که فضای سالن را پر از شور و شعف کرد. حضار با در دست داشتن پرچمهای آلبانی همراه هنرمندان همخوانی میکردند و فضایی پر از همبستگی و انرژی مثبت ایجاد شده بود.
در بخشی دیگر از برنامه، مستندی درباره اشرف ۳ ــ محل استقرار فرقه مجاهدین ــ پخش شد که با استقبال و توجه ویژه حضار همراه بود….
ادعاهای مریم رجوی
سرکوب زنان در سازمان مجاهدین خلق نهادینه شده
… این سازمان یک حاکمیت ارتجاعی علیه زنان در تشکیلاتش به راه انداخته که باید در انتخاب دین اجبار داشته باشند و در مورد آزادی بیان حق هیچ گونه اظهار نظری ندارند، از وسایل آرایشی محروم هستند و در انتخاب پوشش از خود هیچ اراده ای ندارند.
زنان در سازمان باید در اختیار رهبر گروه قرار گرفته و مطیع حرفهای او باشند. از زنان به عنوان یک ابزار استفاده می شود. آنان حق ندارند با مردان به تنهایی حرف بزنند، هیچ مردی نباید در مکانی با زنان تنها باشد، پمپ بنزین باید زنانه و مردانه و جدا از هم باشد. هیچ مردی حق نشستن در کنار مردی در خودرو را ندارد.
زنان به طور صوری باید در کادر رهبری سازمان قرار گیرند و بقیه مردان با سابقه باید تحت مسئول آنان قرار گیرند، اگر زنی دست به اعتراض و انتقاد بزند شدیدا مورد سرکوب قرار می گیرد و بعضا زنان معترض توسط مسئولین زن سازمان کشته شدند. مانند نسرین احمدی ، نغمه حکمی ، معصومه غیبی پور و … . فشار بر روی زنان به حدی بالا بود که در نهایت برای فرار از فشار تشکیلات دست به خودکشی زدند مانند آلان محمدی و ….
*یکشنبه 9 آذر
8 مطلب جدید حاصل کار روز یکشنبه سایت نجات می باشد. مروری مختصر بر تعدادی از آن ها به قرار زیر است:
به بهانه روز جهانی منع خشونت علیه زنان
روایت زینب حسین نژاد از تفکیک جنسیتی و ممنوعیت عشق در مجاهدین خلق
قوانین تفکیک جنسیتی در سازمان مجاهدین خلق چه بود؟
مقررات جدیدی به نام “قوانین انقلاب” وضع کردند، به مانند:
– خروج زنان از مرکز به طور تنهایی ممنوع
– صحبت تک نفره با مردان ممنوع
– سوار شدن زنان و مردان در یک ماشین ممنوع
– سیگار کشیدن مردان جلوی زنان ممنوع
– بلند خندیدن و شوخی کردن ممنوع
ملاقات زن و مرد فامیل و آشنا نیز ضد ارزش محسوب شده و طبق ضرورت باید از بالا مشخص می شد، مثل بیماری و غیره. برخی قوانین دیگر را هم شاید فراموش کرده باشم.
پس از مدتی حدود چند ماه بعد، مجدد به یک نشست بزرگ تر فراخوانده شدیم که در آن، مرکز و لشکر خاص زنان به عنوان یک پیشرفت به همه ابلاغ و جشنی در این رابطه برگزار شد.
پس از آن مراکز و مقرهای جداگانهای برای زنان تاسیس شد که فاصله بیابانی زیادی با مردان داشت. تنها چند زن مسن تر که از مسئولین و دفاتر آنها بودند در مراکز مردان باقی ماندند. هیچ زن جوانی در مقر مردان نباید میماند.
از آن پس تنها سالی یکی دو بار در مراسم های بزرگ مثل عید نوروز و عید فطر میتوانستیم مردان را از دور ببینیم. طی جلسات معروفی به نامه “طعمه”، هر کس اگر حتی یک یادگاری از معشوق یا نامزد پیشین خود نگه داشته بود، یا کوچکترین رابطه عاطفی با زنی دیگر داشت شدیدا محاکمه می شد. که شرح آن روزها، بسیار مفصل است….
تلاش رجوی برای حفظ خودش در عراق
ستاد اجتماعی مجاهدین خلق در قرارگاه اشرف
آقای محمدرضا گلی: … بعد از سرنگونی صدام و خلع سلاح مجاهدین توسط آمریکایی ها، سازمان اجبارا خط عوض کرد و به فعالیت اجتماعی در ملاء عراق رو آورد. به همین منظور برای اولین بار در قرارگاه اشرف، ستادی به نام ستاد اجتماعی دایر گردید و به دنبالش سازماندهی ها هم در مقرات تغییر کرد، در هر قرارگاهی یک ستاد اجتماعی دایر شد. من هم در قرارگاه خودمان که به قرارگاه 11 نام گذاری شده بود در این ستاد اجتماعی سازماندهی شدم. قرارگاه 11 به قرارگاه انزلی هم شناخته می شد .
سازمان مجبور شد برای پیشبرد خط جدیدش برای افرادی که در این ستادها سازماندهی شده بودند کلاس های عربی تشکیل دهد، مربی ها همه عراقی بودند. من هم به عنوان عنصر ستاد اجتماعی در این کلاس شرکت کردم ، بعد از پروسه ای وقتی کمی راه افتادیم ستاد اجتماعی فعالیت خودش را شروع کرد. یکی از اصلی ترین کارهای ستاد اجتماعی ، دعوت مردم عراق به قرارگاه اشرف بود. به همین خاطر ما تعدادی از افراد عراقی که معمولا سابقه حزب بعث را داشتند و بعد از سرنگونی صدام بیکار شده بودند را به قرارگاه اشرف دعوت کردیم و بعد از جلسات متعدد و مصاحبه های طولانی، وقتی اعتماد آنان را جلب کردیم این افراد را به استخدام سازمان در آوردیم. ما آنها را توجیه کرده بودیم در بین مردم عراق در اذهان عموم جا بیندازند. در شرایط کنونی دشمن مردم عراق نیروی اشغالگر یعنی آمریکایی ها نیستند بلکه دشمن مردم عراق بنیادگرایی است یعنی حکومت ایران !!!
البته ناگفته نماند جا انداختن این بحث کار ساده ای نبود مخصوصا اغلب این افراد که به استخدام سازمان در آمده بودند و به نام میخ سازمان شناخته می شدند بعثی بودند و مخالف حضور آمریکایی ها در عراق.
کتاب مارپیچ خون – غسل هفتگی اعضای مجاهدین خلق
… این کتاب به توضیح جلسات عجیب و فشارآوری پرداخته که در آن اعضای سازمان مجبور میشدند با نزدیک شدن به بلندگو، مسائل شخصی و خصوصی خود را در حضور دیگران بیان کنند.
این جلسات که با نام غسل هفتگی شناخته میشدند، اعضا را ملزم میکردند تا درباره افکار و تجربههای خود در طول هفته گذشته اطلاعاتی ارائه دهند. پس از این اعترافات، افراد با واکنشهای سرزنشآمیز و تحقیرکننده مواجه میشدند، شرایطی که فضایی مملو از فشار روانی و شکنجه روحی را به وجود میآورد.
*دوشنبه 10 آذر
در این روز کلاً 9 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:
ترویج خشونت علیه زنان و مردان
خشونت، فشار و اجبار سیستماتیک بر اعضای مجاهدین خلق
… برخی از مواردی که زنان عضو در مناسبات مجاهدین خلق با آن مواجه هستند را بر می شمرم:
– ممنوع بودن ازدواج و تشکیل خانواده
– اجباری بودن طلاق همسر برای اعضایی که متاهل بودند
– اجباری بودن جدا کردن فرزند برای اعضایی که دارای فرزند بودند
– اجباری بودن شرکت در نشست های روزانه ی تفتیش عقاید به نام «عملیات جاری» که در آن اعضا باید تعداد زیادی فاکت انتقاد از خود را در جمع خوانده و توهین و فحش بشنوند.
– اجباری بودن شرکت در نشستی به نام «غسل هفتگی» که در آن اعضا مجبورند در حضور جمعی از افراد هم رده خود فاکت های جنسی خود را بیان کنند.
– مجبور بودن زنان به پوشیدن لباس های مشخص شده توسط مسئولین تشکیلات و نداشتن هیچ اختیاری در تعیین نوع و حتی رنگ لباس
– اجباری بودن داشتن روسری برای زنان….
ازدواج اجباری
بررسی تجربه آذر وطنپرست در شناخت ماهیت واقعی سازمان مجاهدین
… تجربه آذر وطن پرست، چه تجربه شخصی و چه مشاهداتی که او از آنها سخن میگوید، نشان میدهند سازمان مجاهدین تا کجا با “حقوقبشر، انسان، کرامت انسانی و حق انتخاب فردی” بیگانه و مخالف است. این سازمان به افراد نگاه ابزاری دارد. به رسمیت شناختن حق فرد و فردیت و احترام به آن، از دستاوردهای نظامهای لیبرال و دنیای آزاد است که با آن، دوره قرون وسطائی به پایان می رسد. اما این مفاهیم در سازمان مجاهدین به رسمیت شناخته نمیشوند. در این سازمان همه چیز در ارتباط با ایدئولوژی و “رهبر عقیدتی” که همردیف ولایت فقیه است، معنی و مفهوم پیدا می کند. زندگی فردی در این تشکیلات معنی نداشته و همه احساسات باید به سمت “رهبر عقیدتی”، یعنی مسعود و مریم رجوی جهت گیری شوند. هر چیزی غیر از این، پذیرفته نشده و سرکوب می شود. اینها همه نشانههای یک فرقه هستند. (آیا سازمان مجاهدین خلق “فرقه” است؟)
سازمان مجاهدین با رفتارهای فرقهای، اعضای خود را شستشوی مغزی داده و با ساختاری مافیائی، آنها را کنترل کرده و مانع ارتباطِ آزاد آنها با دنیای بیرون است. این تشکیلات با ترویج کیش شخصیت و با سلب آزادیهای فردی و حق انتخاب آزاد اعضایش، آنها را به رُباتهایی بی احساس و مطیع تبدیل کرده است. در چنین وضعیتی، ادعاهای مریم رجوی در برنامه ده مادهایاش در مورد “تضمین آزادیها و حقوق فردی و اجتماعی طبق اعلامیه جهانی حقوقبشر”، وقاحت بار و توهینی آشکار به شعور مخاطبین است.
نمونه آذر وطن پرست نشان میدهد که این سازمان هر چقدر هم با مکانیزمهای پیچیده عاطفی- روحی- روانی یا از طریق سرکوب آشکار و ارعاب و اتهام زنی، موفق شود اعضای خود را به سکوت و انفعال بکشاند، اما سرانجام روزی خواهد رسید که باقی مانده ذرّاتِ انسانیت در دل این افرد دوباره زنده شده و برای احقاق حقوق فردی سرکوب شده خود، اعتراض کرده و لب به سخن خواهند گشود….
*سه شنبه 11 آذر
در این روز 6 مطلب جدید در سایت نجات درج گردید. در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آن ها ارائه می گردد:
گروهی که سالها از مردم جدا ماند
چرا سازمان مجاهدین ۱۸۰ درجه از اهدافش فاصله گرفت؟
… در سازمان هایی که رهبری نقد ناپذیر می شود، رهبری جای اندیشه را می گیرد، وفاداری جای آگاهی می نشیند و اهداف انقلابی به تدریج تهی می شود. در چنین ساختاری آرمان فدا می شود تا رهبر و تشکیلات باقی بمانند و دیگر جان اعضا معنایی ندارد.
… جنبشی که سال ها از مردم خود جدا بماند، پایگاه اجتماعی واقعی نداشته باشد و در خلا جغرافیایی و سیاسی خود زندگی کند به تدریج مشروعیت را نه از مردم بلکه از قدرت های خارجی می گیرد که برای این می توان عملکرد سازمان مجاهدین از شروع پیروزی انقلاب مردم ایران تاکنون را مورد بررسی قرار داد. دقیقاٌ به این نکته می رسیم که دور ماندن از مردم و جامعه و عدم درک درست از شرایط جامعه در نهایت به نقطه بریدن از جامعه و انحراف خواهد رسید. در این نقطه وابستگی سیاسی به صورت واقع گرایی با دیپلماسی توجیه می شود و به جای جایگزینی مردمی با پشتیبانی خارجی مواجه می شود.
… نقطه نهایی انحراف از کجاست؟ در آغاز مبارزه برای رهایی و در پایان هر کاری برای زنده ماندن تشکیلات. اینجاست که شعارهای ضد امپریالیستی فقط آرشیوی می شوند و سرودها بی معنا می گردند و همکاری با دشمن دیروز نه تناقض بلکه ضرورت و افتخار جلوه داده می شود و همانگونه در نهایت به نقطه ای می رسند که حضور جنایت کاران غربی در مراسم شان افتخار محسوب می شود و برایشان افتخار. متاسفانه با اسم به ظاهر انقلابی حتی خجالت هم نمی کشند و با دریدگی خاص خود باز دم از مبارزه و سرنگونی می زنند و این عملکرد را می توان در رهبران سازمان مجاهدین یعنی رجوی ها به وفور دید.
ظلم مضاعف به زنان در تشکیلات رجوی
دم از آزادی زدن از جانب رجوی عوام فریبی محض است
آقای محمدرضا گلی: … خانم حسین نژاد ابعاد تازه ای از ستم و ظلمی که بر سر زنان داخل تشکیلات آمده است را افشا نموده که وجدان هر انسان بیداری را به درد می آورد. البته همان موقع هم که در داخل تشکیلات بودم و وقتی می دیدم آنقدر برج و باروی آسایشگاه زنان را را بالا برده و مانند یک زندان درست کرده اند، همواره متناقض می شدم و می گفتم این دیگر چه تفکر و چه اندیشه ایست که ضمن دیوار بلند و سر به فلک کشیده آسایشگاه های زنان، ضمن سیم خاردار بالای دیوار با شیشه های شکسته هم پوشش داده اند!!!
به طور واقعی از زندان گوانتاناما هم بدتر بود. به یقین آسایشگاه نبود. این اندیشه فقط از ذهن کثیف مسعود و مریم بیرون می زد. اندیشه مافوق ارتجاعی نشات گرفته از انقلاب من در آوردی رجوی که نه سر دارد و نه ته! از روی همین فاکت می توان فهمید چه بلایی سر زنان در داخل تشکیلات می آوردند.
… بنا به روایت خانم حسین نژاد بعضی از زنان به دلیل فشارهای روحی و روانی بی حد و حصر متاسفانه دست به خودکشی زدند. زنان را علاوه بر شکنجه روحی و روانی که از طرف جمعی صورت می گرفت شکنجه جسمی و فیزیکی هم می کردند شکنجه هایی که نهایتا منجر می شد که زن نگونبخت دست به خودکشی بزند مانند خانم مرجان اکبریان. زنانی که نسبت به قوانین ضد انسانی معترض بودند را با قرص های روان گردان خاموش می کردند….
رجوی می خواهد دانشجویان را در توهمات خود شریک کند!
… بعد از کودتای ننگین 28 مرداد 1332که توسط دولت آمریکا و دولت فخیمه ی انگلیس برعلیه دولت ملی دکتر مصدق شد واین کودتا حکم تجاوز عنفی آشکار برعلیه ملت ایران بود، آقای نیکسون بعنوان معاون وقت رئیس جمهور امریکا وارد تهران شد تا رقص مرگ مردم ما و پیروزی سلطه گری در ایران و ایجاد نظام قبرستانی دراین کشور مورد تجاوز به عنف قرار گرفته را مشاهده کند که این حضورگستاخانه و ننگین با واکنش سخت دانشجویان دانشگاه تهران مواجه شد ونیروهای سرکوبگر نظام شاهنشاهی باآتش گشودن بر روی این تظاهرات مدنی ، سه تن از دانشجویان کشور را به شهادت رساند که هیچکدام شان مرامی شبیه آنچه مجاهدین استحاله یافته دارند، نداشتند!
این شهدای دانشجو از استقلال کشور دفاع نموده و برگ زرینی درتاریخ مبارزات حق طلبانه وضد استعماری ممتد ملت ایران بجای نهادند.
مجاهدین استحاله یافته که طرفدار جدی نقض استقلال کشور توسط قوای قهریه ی بیگانه هستند، حق ندارند که از خون این شهدای استقلال خواه سوء استفاده کرده وبه فریب مردم مشغول باشند!…
*چهارشنبه 12 آذر
در این روز مجموعاً 10 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:
به مناسبت روز جهانی لغو بردهداری
بردهداری حاکم بر مناسبات مجاهدین خلق
اعضای انجمن نجات آلبانی شهادت میدهند که بردهداری هنوز زنده است؛
نه در مزارع قرن نوزدهم و نه در بازارهای بردهفروشی، بلکه در دل فرقهای که خود را «پیشتاز آزادی» معرفی میکند، اما در عمل انسان را به کالایی مصرفی و ابزاری مطیع برای قدرتطلبی خود تبدیل میسازد.
ما سالها در مناسبات مجاهدین زیستیم؛ جایی که نامش «سازمان» بود، اما ماهیتش چیزی جز یک کارخانه تولید برده نبود.
… در فرقه رجوی، انسان به ابزاری بیارزش، جایگزینپذیر و بیحق تقلیل مییابد.
این، چهره واقعی بردهداری قرن بیستویکم است؛ بردهداری ذهن، بردهداری احساس و بردهداری تشکیلات….
کمپین خیابانی انجمن نجات آلبانی
برده داری هنوز زنده است و ما شاهد آن هستیم
به مناسبت روز جهانی لغو برده داری، اعضای انجمن «نجات» در آلبانی با حضور در مرکز تیرانا، تراکت های معلوماتی را پخش می کنند که واقعیتی را که سال ها در سایه نگه داشته می شود، نشان می دهد:
برده داری مدرن در اردوگاه اشرف۳ در مقر فرقه رجوی
این تراکت ها اعترافات مستقیم افرادی هستند که سالها در روابط بسته و بخش سازمان MEK زندگی کرده اند؛
جایی که «حق بیرون رفتن» وجود نداشت، «ارتباط با خانواده» ممنوع بود.
و جایی که مالکیت، انتخاب و حتی احساسات انسانی جرم محسوب می شد.
در جریان این کمپین خیابانی، اعضای انجمن نجات با شهروندان تیرانا صحبت کرده و توضیح دادند که چگونه در درون این فرقه، مرد به یک ابزار مصرفی و جایگزین تبدیل می شود؛
نوعی بردگی که با زنجیر و شلاق ظاهر نمی شود، بلکه با کنترل ذهن، مصادره احساسات و حذف کامل آزادی فردی ظاهر می شود.
این ابتکار یک یادآوری لازم از یک حقیقت مهم بود:
سکوت در برابر چنین نوعی بردگی همکاری با بی عدالتی است….
بررسی یک اتحاد پیچیده
تروریست های مجاهدین خلق و شبکههای لابی خارجی
گروه تروریستی مجاهدین خلق طی بیش از پنج دهه گذشته همواره کوشیده با اتکا به شبکههای لابیگری در کشورهای غربی، چهرهای سیاسی و به ظاهر دموکراتیک از خود ارائه دهد و خود را «آلترناتیو حکومت ایران» معرفی کند. اما واقعیت این است که این گروه، که سابقهای طولانی در خشونت، ترور و همکاری با دشمنان ایران دارد، امروز بیش از هر زمان دیگری برای بقای خود به حمایت خارجی وابسته است.
… گزارشها و تحلیلهای مختلف طی سالهای گذشته نشان میدهد که رفتار و فعالیتهای تروریست های مجاهدین خلق بدون حمایت مستقیم یا غیرمستقیم برخی دولتها و سرویسهای اطلاعاتی امکان تداوم ندارد.
نمونههایی از این همکاریها عبارتاند از:
دریافت بودجه از برخی دولتهای منطقه:
در دورههای مختلف، نام کشورهای مختلف در حمایت مالی از این تروریست ها مطرح شده است.
پشتیبانی تکنیکی و اطلاعاتی سرویسهای خارجی:
برخی عملیات یا ادعاهای رسانهای این گروه بدون قرار گرفتن در چارچوب شبکههای اطلاعاتی خارجی قابل توضیح نیست.
استفاده بهعنوان ابزار جنگ روانی علیه ایران:
در بسیاری از موارد، آن ها نه بهعنوان یک کنشگر سیاسی مستقل، بلکه بهعنوان مهرهای در بازی ژئوپلیتیکی قدرتها علیه ایران عمل کرده است.
این همکاریها نشاندهنده جایگاه واقعی گروه تروریست موسوم به مجاهدین خلق است؛ جایگاهی وابسته، مصرفی و فاقد استقلال سیاسی….
فردای آزادی ایران
مهدی ابریشمچی: نهاد خانواده باید از بن برچیده شود
برخی از مخالفان حکومت ایران، هنگامی که از آینده مدنظرشان برای ایران پس از جمهوری اسلامی سخن میگویند، گاه نگران به قدرت رسیدن مجاهدین خلق هستند چرا که به عقیده آنها این تشکیلات پیش از این ثابت کرده است که ناقض حقوق بشر و خودکامه است.
بدین ترتیب، بسیاری از اعضای پیشین این تشکیلات که با حفظ فاصله از حکومت ایران تلاش دارند، درباره ماهیت خشونت طلب مجاهدین خلق روشنگری کنند، هدفشان افزایش شناخت ایرانیان خارج و داخل کشور درباره این تشکیلات است.
… محمدرضا ترابی (ری ترابی) کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق نیز تلاش میکند که با بیان خاطرات خود، شواهدی دقیق از آیندهای که سران مجاهدین خلق برای ایران در نظر دارند به دست مخاطبانش بدهد. او چنین که میگوید قصدش از بیان این موارد “توصیف عمق لجنزار ایدیولوژی مجاهدین” است، اما همچنین می افزاید: “ولی شک ندارم اگر قدرتش را داشتند حتما تشکیلات و ایدئولوژی خودشان را به همه تحمیل میکردند.”
این کودک سرباز پیشین مجاهدین که پدرش زیر شکنجه بازجویان مجاهد کشته شده است و مادرش هنوز در نظام شستشوی مغزی مجاهدین نسبت مادر-فرزندی با او را انکار میکند، در یکی از خاطراتش که به تازگی در حساب کاربریاش در شبکه اجتماعی ایکس منتشر کرده است از مهدی ابریشمچی سخن میگوید:
مهدی ابریشمچی تو نشستهای آموزشی “تاریخچه انقلاب (ایدئولوژیک)” که در سال ۱۳۸۰ در عراق در قرارگاه بدیعزادگان برای ما اعضای جوان برگزار میکرد یک بار گفت: بر اساس ایدئولوژی مجاهدین، فردای آزادی ایران باید با بلدوزر تمام خانه ها رو خراب کنیم چون “نهاد خانواده کانون استثمار زن است و این باید از بن برچیده بشود.”…
واقعیت یا جنگ روانی؟
مجاهدین خلق – تهدید امنیتی یا تلاش برای بقا
… تروریستهای موسوم به مجاهدین خلق که سالهاست در خارج از ایران فعالیت دارند، از دههها پیش دچار ریزش نیرو، کاهش توان عملیاتی و پیری ساختار تشکیلاتی شدهاند. بسیاری از اعضای قدیمی این گروه پا به سن گذاشتهاند و جذب نیرو برایشان دشوار و تقریباً غیرممکن است.
در سالهای اخیر نیز محل استقرار اصلی این گروه در آلبانی با محدودیتهای جدی روبهرو شد و دولت آلبانی فعالیتهای آنها را محدودتر کرد. این محدودیتها باعث شد تا بخش مهمی از ساختار داخلیشان دچار آشفتگی شود.
… تروریستهای مجاهدین خلق تهدید عملیاتی جدی محسوب نمیشوند و اگر چه تیم رسانهای و تبلیغاتی کذاب و بی اخلاق آنها نسبتاً برای ایجاد تشویش و نارضایتی در سطح داخل ایران فعال است اما حتی آنچه تهدید نامیده میشود بیشتر جنبه روانی و تبلیغاتی دارد تا جنبه امنیتی و میدانی.
این گروه تلاش زیادی کرده تا در فضای سیاسی و رسانهای نام خود را بسیار بزرگتر از واقعیت امروز خود جلوه دهد.
پس، برای خنثی نمودن طرح های جنگ روانی و جنگ نرم این گروه تروریستی، هوشمند سازی و آشنا نمودن همه اقشار، از دانش آموزان و دانشجویان و فرهیختگان جامعه شهری داخل ایران که هدف این تروریست ها برای اغفال از طریق ناراضی نمودنشان از شرایط زندگی در کشور است گرفته تا حاشیه نشین و روستانشینِ احیاناً کم سواد و کم درآمد که هدف اغفال از طریق وعده های مالیِ آنان هستند باید بطور جدی ادامه یابد.

