نقدی بر حجاب در تشکیلات مجاهدین خلق بر مبنای خاطرات زینب حسین نژاد – قسمت دوم

زینب حسین نژاد، کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق در نقد دفاعیه مریم رجوی از حجاب زنان مجاهد، شرح می‌دهد که چگونه ساختار شستشوی مغزی و اجبار سلسله مراتب تشکیلاتی، همه افرادی که به عشق مبارزه به تشکیلات پیوسته بودند را ملزم به سر نهادن به الزامات و اجبارات تشکیلاتی می‌کند، به طوری که حجاب نه […]

زینب حسین نژاد، کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق در نقد دفاعیه مریم رجوی از حجاب زنان مجاهد، شرح می‌دهد که چگونه ساختار شستشوی مغزی و اجبار سلسله مراتب تشکیلاتی، همه افرادی که به عشق مبارزه به تشکیلات پیوسته بودند را ملزم به سر نهادن به الزامات و اجبارات تشکیلاتی می‌کند، به طوری که حجاب نه به عنوان فرم ارتش و نه به عنوان انتخابی داوطلبانه ، بلکه به عنوان یکی از ملزومات حضور در مناسبات مجاهدین خلق به زنان مجاهد دیکته شد:

 قبل از سال هفتاد که کودک بودم، یادمه که در اشرف تنها دو الی سه زن بی‌حجاب با لباس فرم دیده بودم که حتی آن زمان هم برایم عجیب بود، وقتی که پرسیدم به من توضیح دادند که آنها فعلا مهمان هستند و یا برای عملیات بطور موقت آمده اند. 

در اواسط دهه هفتاد در سنین نوجوانی، که از فرانسه به اشرف فرستاده شدم، در ارتشی که همچنان نامش “ملی” بود، این بار نه تنها حتی یک زن بی حجاب دیده نمی شد، بلکه بسیار بدتر از قبل، همراه با تذکر و اخطارهای مستمر بخاطر فقط چند تار مو همراه بود.

 در حالیکه به یاد نداشتم که در دهه شصت چنین فشارها و اخطارهای تند و سرکوب گرانه ای را به سایر زنان بزرگ سال دیده و شنیده باشم. یعنی عقب گردی بدتر از سال ۶۴. علت واضح بود؛ انقلاب ایدئولوژیک جدید و طلاق تمامی زنان و مردان، ممنوعیت عشق و ازدواج.

 در همان سالها قبل از رسیدن اکیپ ما به ارتش، جلساتی برگزار شده بود به نام “حوض” که در آن تمام نامسلمانان را مسلمان کرده بودند.  و تا جایی که نوارهای آن جلسات را برای ما پخش کردند و به یاد دارم، قوانینی مثل “مجاهد انقلاب کرده”، “مجاهد شیعه”، “اجرای الزامی شعائر” (نماز و روزه) قانون شده بود.

و جرم هایی مانند  “لائیک نداریم” و “لائیک بازی نداریم” از همان جا شروع شده بود. که البته در جلسات “طعمه” نیز در اویل دهه هشتاد که حضور داشتم، تکرار و افرادی را که رعایت نمی کردند یا تغییر دین داده و یا بی خدا می شدند را، جرم انگاری می کردند.

قانون‌ دیگری نیز وضع شده بود که در نماز جماعت، یک نفر همواره  مسئول آمارگیری باشد و اسامی را درج کند و کسانی که اسم شان جز شرکت کنندگان نبود، مورد بازپرسی قرار می گرفتند.  هم چنین نماز صبح و سایر نمازها پیگیری، چک و حسابرسی می شد.

لذا چنان که می بینید موضوع حجاب با استدلال “فرم ارتش” و “داوطلبانه” (برای همه) نیز منتفی است و حقیقت ندارد. سند دفترچه طعمه در رابطه با جرم لائیک شدن را قبلا منتشر کردم توی کامنت مجدد می گذارم.

زن غیر مجاهد و غیر مسلمان نداریم

خاطره ژینا از دختری که به حجاب باور نداشت اما از پس دستورات تشکیلاتی سران مجاهدین خلق برنیامد، را بخوانید:

یادمه دختر دانشجویی به نام ن.م، همراه با خانواده اش از ایران آمده بود و اصلا حجاب را قبول نداشت و نمی دانست که در ارتش مجاهدین حجاب بدین شکل اجباری است.  او بشدت تلاش کرد که حجاب زوری را نپذیرد و می گفت  من فقط می خواهم برای ایران مبارزه کنم. اما از همان ابتدای ورودی به او گفته بودند که روسری لباس فرم است و همه باید رعایت کنند.

پس از گذشت مدتی وقتی که او دید در تمامی زمان‌ها، حتی ورزش و جشن که لباس فرم بر تن بچه ها نیست اما حجاب هم چنان اجباریست، و حتی نماز و روزه هم الزامی است، متوجه شد که موضوع فرم نیست. او مجدد اعتراض کرده بود.اما جواب مجاهدین یک چیز بیشتر نبود: “انقلاب ایدئولوژیک یعنی ما دیگر زن غیر مجاهد و غیر مسلمان نداریم و همه باید از آن عبور کرده باشند”. ….  و شروع نوارهای مغزشویی طلاق.

تفاوت زن و مرد مجاهد در آزادی اندیشه و بیان، زن سرکوب شده

حسین نژاد در این باره به جلسات شستشوی مغزی که مرسوم مناسبات مجاهدین است، استناد می‌کند:

بعد از آن نشست‌های “حوض” و “طعمه” که همه را مسلمان شیعه می‌کردند، با وجود موج فشارها، سرکوب‌ها و برچسب های “لاییک بازی” و ….  در قسمت مردان به چند نفر زورشان نرسیده بود که آنها را تغییر دین بدن.  سنی، اهل حق و مارکسیست بودند.

اما دو دلیل مهم وجود داشت؛  یکی اینکه برخی از آنها، از ابتدای زندگی از خانواده ‌های مسلمان و شیعه نبودند و دوم؛ یک قوتی که مردان داشتند این بود که با هم متحد و تیم می شدند و خواسته شان را به سازمان تحمیل می کردند. هر چند که منزوی و از جمع جداشون می کردند.

اما در قسمت زنان این امر بسیار سخت بود، حتی فقط دو نفر هم که می‌خواستند توافق کنند چنان آنها را در نطفه خفه می‌کردند که ناپدید می شدند. با انوع اتهامات آنان را جداسازی کرده و ممنوعیت ارتباط با یکدیگر به آنان ابلاغ می شد. نام قانون: “محفل ممنوع = قهر و قیچی” که خود مبحثی جداگانه می طلبد و از آنجایی که زنان کمی حساس تر و زودرنج تر بودند تحمل این فشارها و  انزوا را نداشتند.  لذا فردی هم که حتی قوی بود و می خواست در مقابل قوانین متحجرانه بایستد به تنهایی زورش نمی رسید.

کدهای رعایت حجاب در اشرف

ژینا حسین نژاد در بخش پایانی خاطراتش از حجاب اجباری در مناسبات مجاهدین خلق به کدها و اصطلاحات رایج در کمپ اشرف می‌پردازد:

“ضامن انقلاب”، “تضمین ناموس”، “ریل کامبنز”. این کلمات طبعا عجیب و از فرهنگ ایرانیان بدور است. اما حقیقتا این واژه‌ها در کمپ اشرف بعنوان کد رعایت حجاب وجود داشت.  تولید اصطلاحات ” تضمین انقلاب و ضامن ناموس” بر می گردد به جلسات ویژه زنان، که بحثی جداگانه است. اما بپردازیم به اصطلاح “ریل کامبنز”:

این اصطلاح در اصل مربوط به ریل آماده سازی کلاه، میکروفون و بیسیم خدمه تانک و زرهی قبل از خروج از دهلیز بو. که از آن به عنوان کد برای رعایت حجاب قبل از خروج از مقر زنان، نیز به کار می بردند.  “ریل کامبنز حجاب” عبارت بود از:

۱ – روسری تا جلوی پیشانی

۲ – گره محکم (گلو دیده نشود)

۳ – بسته بودن دکمه یقه

۴ – بسته بودن دکمه آستین

۵ – کوتاه نبودن تونیک

۶ – خم نشدن به هنگام کار یا بستن کفش و …

من یادمه آن سالها خیلی لاغر بودم و تقریبا همه لباس ها برایم گشاد بود، با این حال زمانی که برای پروژه‌ای به بیرون مقر می رفتیم، همواره “ضامن ها” جیغ و فریادشان هوا می رفت که “وای وای چرا خم شدی؟ چرا تونیکت رفت بالا و…”

یک بار که، خیلی کلافه شده بودم از یکی از فرماندهان رده پایین که باهاش صمیمی بودم، پرسیدم؛ چرا انقدر به تونیک و پشت آدم گیر میدن ، حتی از روسری و مو هم بیشتر؟  برگشت گفت؛ آخه گزارشات “غسل برادران” (اعترافات جنسی مردان) اکثرا در این رابطه نوشته شده.

تناقض میان منافع تبلیغات و منافع انقلاب ایدئولوژیک

این کودک سرباز مجاهدین خلق که پس از خلع سلاح مجاهدین خلق توسط ارتش آمریکا و تمرکز تشکیلات بر بخش تبلیغات، در گروه کر و آواز به کار گماشته شد خاطره‌ای از مغایرت میان رویکرد درون سازمان و برون سازمانی مجاهدین نسبت به حجاب و تفکیک جنسیتی بازگو می‌کند:

ما ساعتها برای گروه کر و خوانندگی و نوازندگی آموزش و تمرین دیدیم. من آن زمان به عنوان خواننده فرانسوی زبان انتخاب شدم و بصورت تک خوان، اجراهایی را از ادیت پیاف و خوانندگان دیگر به اجرا درآوردم.  این بدلیل دعوت مهمانان فرانسوی و هم چنین ضبط تصاویر برای آنان به من ابلاغ می‌شد.

معمولا قبل از اجرا، در اتاقک پشت سن در تبلیغات، خانم فهیمه اروانی مسئول این ستاد، لباس و گریم مرا مشخص می‌کرد. در یکی از اجراهایم، کت لباسم کمی از سایر دفعات، کوتاهتر بود و بجای تا بالای زانو تا زیر باسن بود. بعد از اجرا وقتی به مقر بازگشتم، فرمانده مقر که یکی از همان زنان با تفکر حجاب بان بود، صدایم زد و گفت: “تو خجالت نکشیدی که کتت انقدر کوتاه بود؟ چطور رویت شد آن کت را روی سن بپوشی؟”

گفتم: “مگه من خودم انتخاب کردم چه بپوشم؟”

پاسخ داد: “مگر نمی فهمی، فهیمه مسئول منافع تبلیغات و نمایه بیرونی سازمان هست، ولی تو باید مسئول منافع انقلاب ایدئولوژیک خودت باشی، تو نباید ازش قبول می‌کردی و باید مدافع ارزشها می‌بودی!”

گفتم: “راستش تا جایی که یادمه خواهر فهیمه اولین بینه انقلاب بود.”

گفت: “بود، حالا دیگر نیست و فقط مسئول تبلیغات سازمانه همین! و کسان دیگری در حفظ ارزشها از او بالاتر رفته‌اند”.

آن روز او مرا به تکلیف گزارش خوانی از خود محکوم کرد، که می بایست آن را نوشته و در جمع خوانده، خود را نقد کرده و تعهد عدم تکرار می نوشتم.

یک بار دیگر نیز دقیقا مشابه این اتفاق با گروه کر افتاد، وقتی به مقر بازگشتم او که به شدت عصبانی بود، صدایم کرد و با لحنی تند گفت: ” چرا قبول کردی، دختراها روی سن حرکت مشعل را با آن فاصله کم با مردان انجام دهند، اگر کسی آنجا با مردی ارتباط چشمی می‌گرفت و قرار و مدار می‌گذاشت، آیا تو پاسخگو بودی؟” پاسخ دادم: “دستور بخش تبلیغات بود و مگر غیر از اینه که من باید در صحنه فرمان پذیری می کردم”.

 پس از آن نیز تمام دختران تیمم در گروه کر را صدا کرد و یک به یک آنها را مورد حسابرسی تند قرار داده و به آنها گفت که باید امشب تمام لحظاتتان را در نشست غسل بخوانید و از آن عبور کنید.  (نشست های اعتراف جنسی در سازمان نامش غسل بود.)

ژینا حسین نژاد جمله آن مسئول زن که ضامن حجاب او بود را هرگز از یاد نبرد: “فهیمه مسئول منافع تبلیغات و نمایه بیرونی سازمان هست و تو مسئول منافع ارزشهای ایدئولوژیکت”

این جمله ذات فلسفه حجاب در مناسبات مجاهدین خلق را برای این دختر جوان نمایان کرد: “سران مجاهدین مجبور هستند برای نمایش بیرونی، سازمان را کمی مدرن‌تر نشان دهند (چه از لحاظ حجاب و چه تفکیک جنسیتی) اما در داخل تشکیلات همان را جرم نگاری کرده ، سرکوب و حتی با کلی اعتراف گیری پس می گیرند”.

مزدا پارسی