بعد از سرنگونی صدام و خلع سلاح مجاهدین توسط آمریکایی ها، سازمان اجبارا خط عوض کرد و به فعالیت اجتماعی در ملاء عراق رو آورد. به همین منظور برای اولین بار در قرارگاه اشرف، ستادی به نام ستاد اجتماعی دایر گردید و به دنبالش سازماندهی ها هم در مقرات تغییر کرد، در هر قرارگاهی یک […]
بعد از سرنگونی صدام و خلع سلاح مجاهدین توسط آمریکایی ها، سازمان اجبارا خط عوض کرد و به فعالیت اجتماعی در ملاء عراق رو آورد. به همین منظور برای اولین بار در قرارگاه اشرف، ستادی به نام ستاد اجتماعی دایر گردید و به دنبالش سازماندهی ها هم در مقرات تغییر کرد، در هر قرارگاهی یک ستاد اجتماعی دایر شد. من هم در قرارگاه خودمان که به قرارگاه 11 نام گذاری شده بود در این ستاد اجتماعی سازماندهی شدم. قرارگاه 11 به قرارگاه انزلی هم شناخته می شد .
سازمان مجبور شد برای پیشبرد خط جدیدش برای افرادی که در این ستادها سازماندهی شده بودند کلاس های عربی تشکیل دهد، مربی ها همه عراقی بودند. من هم به عنوان عنصر ستاد اجتماعی در این کلاس شرکت کردم ، بعد از پروسه ای وقتی کمی راه افتادیم ستاد اجتماعی فعالیت خودش را شروع کرد. یکی از اصلی ترین کارهای ستاد اجتماعی ، دعوت مردم عراق به قرارگاه اشرف بود. به همین خاطر ما تعدادی از افراد عراقی که معمولا سابقه حزب بعث را داشتند و بعد از سرنگونی صدام بیکار شده بودند را به قرارگاه اشرف دعوت کردیم و بعد از جلسات متعدد و مصاحبه های طولانی، وقتی اعتماد آنان را جلب کردیم این افراد را به استخدام سازمان در آوردیم. ما آنها را توجیه کرده بودیم در بین مردم عراق در اذهان عموم جا بیندازند. در شرایط کنونی دشمن مردم عراق نیروی اشغالگر یعنی آمریکایی ها نیستند بلکه دشمن مردم عراق بنیادگرایی است یعنی حکومت ایران !!!
البته ناگفته نماند جا انداختن این بحث کار ساده ای نبود مخصوصا اغلب این افراد که به استخدام سازمان در آمده بودند و به نام میخ سازمان شناخته می شدند بعثی بودند و مخالف حضور آمریکایی ها در عراق. به هر حال آنها را قانع کردیم که دشمن اصلی بنیاد گرایی است، ما به آنها ماموریت داده بودیم تا این بحث را در بین مردم عراق ببرند و عراقی ها را به قرارگاه بیاورند تا ما از نزدیک با آنها صحبت کنیم و این بحث را در بین اذهان جا بیندازیم. به آنها گفته بودیم علاوه بر حقوق ماهیانه به ازای هر نفر که به قرارگاه می آورند پول خوبی هم به آنها می دهیم، ضمن این که فردی که به قرارگاه می آمد به او هم بابت حضورش در قرارگاه پول می دادیم، باید خاطر نشان کنم قرارگاه اشرف در قسمت درب اصلی یک بانکی دایر کرده بود مخصوص همین نفرات. وقتی از درب خارج می شدند ما آنها را به آن محل هدایت می کردیم تا مواجب خودشان را از آن بانک دریافت کنند. حالا شما حساب کنید اگر مثلاً روزانه دست کم 1000 نفر وارد قرارگاه می شدند کلان کلان به آنها باید پرداخت می شد، در ضمن بعضی از وقتها جلسات سنگینی در سطح قراگاه برگزار می شد مثلا شخصیت های معروفی را به قرارگاه می آوردند مانند صالح مطلک، او مدتی معاون رئیس جمهور عراق هم بود تا در تجمع مردم عراق که در سالن های بسیار بزرگ اشرف برگزار می شد سخنرانی کند. من یادم هست نزدیک به 10000 نفر را ما به قرارگاه اشرف آورده بودیم. جمع آوری این تعداد و سازماندهی آنها کار ساده ای نبود.
ما به آنها نهار هم میدادیم، پذیرایی آنها کار بسیار سختی بود که بر دوش تمام اعضای سازمان بود. سازمان به همه این نفرات هنگام خروج از درب اصلی پول می داد. اگر دو دو تا چهار تا حساب کنیم واقعاً خرج سازمان سرسام آور بود. در پس همه این فعالیت ها سازمان چه هدفی را دنبال می کرد؟ هدف نهایی سازمان حفظ خودش در خاک عراق بود. این همه خرج و مخارج فقط به همین دلیل بود تا خودش را در عراق حفظ کند، در همین جا اشاره کنم یکی از افرادی که برای ما کار می کرد بطور خاص در خدمت قرارگاه انزلی بود البته تحت مسئولیت یگان ما هم بود. آقایی بود اهل کرکوک، او شیعه هم بود شیخ معروفی بود ، بعد از مدتهای طولانی و رفت و آمدهای بسیار زیاد ما به این فرد مشکوک شدیم بعدش فهمیدیم این فرد نفوذی حکومت ایران است یعنی تمام اطلاعات داخل اشرف را به ایران می داد. بعدش عذرش را خواستیم و رابطه را با او قطع کردیم. می خواهم بگویم ضربه های این چنینی هم می خوردیم. با همه این ساز و کارها همانطوری که در بالا اشاره کردم سازمان می خواست قرارگاه اشرف را در عراق حفظ کند و برای همیشه نگه دارد !!!. اما چه شد در نهایت از قراگاه اشرف به لیبرتی و از لیبرتی هم سر افکنده به آلبانی؛ 4000 کیلومتر از مرزهای ایران انتقال یافتند. در نهایت خط ستاد اجتماعی شکست خورد و بار دیگر رجوی بور شد و خودتان قضاوت کنید پولهای سرسام آوری که رجوی خرج می کرد از کجا تامین می شد؟!!
محمد رضا گلی

