یکی از هزاران جوانی که مجاهدین ربودند

دیدار با خانواده رسول مهدلو ترکمانی

ربودن جوانان ایران زمین توسط سران خائن فرقه رجوی تاریخ سیاهی دارد که تاکنون بارها و بارها گفته شده است. آقای رسول مهدلو ترکمانی نیز از جمله همین افراد می باشد که توسط عوامل سازمان ضد خانواده مجاهدین با ترفند و حیله ربوده شده و به قلعه الموتی اشرف منتقل شد و رسول نه تنها خود را بلکه همسرش معصومه قیاسی را نیز گرفتار ایدئولوژی غلط و پوچ فرقه رجوی کرد و متاسفانه زندگی شیرین خانوادگی و زیستن در کشورهای اروپایی که آرزوی رسول بود به گرفتاری در منجلاب رجویسم تبدیل گردید. بطوریکه بعد از گذشتن 35 سال از این ماجرا هنوز خانواده رسول نتوانسته اند حتی صدای او را بشنوند حال دیدار که بماند.

class=

برادر آقای ترکمانلو که از افراد فعال خانواده انجمن نجات می باشد، در طی تماسهای مکرر با دفتر انجمن نجات خواهان ملاقات با آقای شیراحمد روز رخ شد تا بتواند حال که از ملاقات و تماس با برادرش از طرف سران فرقه رجوی منع گشته ، حداقل از وی در مورد وضعیت برادرش جویا شود که حس برادری و از جنس یکدیگر بودن وی را می رساند. خوشبختانه آقای روزرخ نیز تازه از کار کشاورزی تا چند روزی فارغ شده بودند که درخواست وی را قبول نمودند و به اتفاق به شهرستان بندرترکمن محل زندگی رسول رفتیم .

آقای ترکمانی بعد از دیدن آقای روزرخ بسیار خوشحال شدند و سریعا در مورد برادرش سئوال نمود که آقای روزرخ در پاسخ وی گفتند: رسول به ترکمن مشهور بود و زبان ایتالیایی را خیلی خوب صحبت میکرد و از یکی از کشورهای خارجی به سازمان منتقل شده بود و در قسمت اداری فعالیت میکرد و بیشتر با بچه های شمال ( گلستان و مازندران ) در ارتباط بود و وضع جسمی وی تا روزی که من از سازمان جدا شوم خوب بود .

وی در مورد چگونگی نجاتش از فرقه رجوی برای آقای ترکمانی توضیح داد و گفت که در فرقه رجوی خانواده متاسفانه معنی ندارد و سران فرقه رجوی از نظر روانی آنچنان فشاری بر روی ذهن افراد میاورند که دیگر فرد از خود بیخود میشود و ناخودآگاه همه چیز را در اهداف پوچ سازمان میبیند و با توجه به محدودیتهای دیداری و حتی تماس با خانواده که در داخل سازمان برای افراد وجود دارد ، فرد عملا از اجتماع دور میشود و ذهن او تنها در حیطه سازمان کار می کند و چیزی بغیر از ان در تصورات فرد قرار نمی گیرد.

آقای ترکمانی از شیراحمد در مورد نحوه زندگی و وضعیت متاهلی برادرش سئوال نمود که وی در پاسخش گفت که زندگی مشترکی در سازمان بغیر از سرکرده آن یعنی مسعود و مریم رجوی وجود ندارد و برادر شما نیز تحت القائات سرکرده فرقه همسرش را طلاق ایدئولوژیک داده و جدا از هم زندگی میکنند. البته تعداد بسیاری از افراد در این زمینه تناقضاتی با سران فرقه رجوی داشته اند و آنها زندگی جدا از هم را قبول ندارند که اکنون میبینیم بسیاری از همین افراد از سازمان جدا شده اند. در این لحظه آقای ترکمانی گفتند که رسول با چه عشقی دختر خاله اش معصومه را برای زندگی انتخاب کرده بود و با چه امیدهایی با او ازدواج نمود که الان متاسفانه یک عده از خدا بی خبر و خائن زندگی آنها را به خاکستر تبدیل نموده اند.

برادر رسول در مورد انتظارهای مادرش و چشم به راه فوت نمودن پدرش می گفت و اینکه چگونه سران سازمان ضد انسانی مجاهدین با وجود مکاتبات مکرر برای ملاقات و یا حداقل رفتار انسانی یعنی تماس تلفنی با او را که بیش از 35 سال در زندانهای فرقه رجوی گرفتار شده است از آنها دریغ نموده! آقای روزرخ در پاسخ گفتند: که سران فرقه رجوی هیچ گاه بحال افراد گرفتار در فرقه قدمی برنداشته اند و در عوض خانواده را بزرگترین دشمن فرد تعریف می نمودند تا بتوانند از این طریق بین آنها فاصله بیاندازند .

آقای ترکمانی که بعد از چند سال توانسته بود از احوال برادرش اخباری بدست آورد بسیار خوشحال بود و خیلی تشکر نمود و اصرار زیادی برای رفتن به منزلش را داشت که متاسفانه بدلیل کمی وقت نتوانستیم قبول کنیم و بناچار از وی خداحافظی نمودیم که البته وی از ما قول گرفت که در آینده ای نزدیک حتما این موارد را به مادرشان که چشم انتظار رسول می باشد از نزدیک توضیح دهیم.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا