فرار سران رده یک فرقه رجوی از لیبرتی و فریب کاری پیرامون شخص رجوی

مصاحبه سایت ندای حقیقت با خانم سنجابی
 با سلام خدمت شما:
 در خبری که اخیرا در سایت ندای حقیقت منتشر شده مطرح شده دار و دسته سازمان مجاهدین بدنبال فرار و بدر بردن اعضای اصلی و سران درجه یک خود و حتی شخص رجوی از عراق هستند.
نظر شما در این رابطه چیست؟
با سلام خدمت شما و کارکنان سایت ندای حقیقت خدمت شما عرض کنم: به نظرم خارج کردن اعضای رده بالا و یا حتی شخص رجوی وبه جا گذاشتن سایر اعضا در عراق بزرگترین خیانت سازمان واثبات هر چه بیشتر تمامی افشاگری های جدا شدگان است.
سازمانی که به قصاوت و بیرحمی و حفظ جان رهبر و بدر بردن سران اصلی معروف است. بیش از این چه انتظاری می توان داشت همان کاری که در کمپ اشرف انجام دادند. همان اقدامی که در سال ۱۳۶۰ انجام دادند و در حالیکه بالاترین اعضا را در آن زمان به پاریس فرستادند و شخص رجوی هم فرار کرد و سایر اعضای مهم را در زعفرانیه جا دادند… و بقیه را به امید خدا و بی سرپناه در خیابان ها ول کردند.
 همان کاری که برای پز عملیاتی دادن، تلفنی دهها تیم عملیاتی خود را در سال ۱۳۶۵ لو داده و به کشتن دادند و همان کشتاری که رجوی در سال ۱۳۶۷ به نام عملیات فروغ انجام داد… تاریخِ پر از خیانت رجوی بازهم تکرار خواهد شد.
 ولی من از این فرصت میخواهم استفاده نموده و به همه خانواده های مظلوم اسیران و اعضای قربانی شده و مجامع بین المللی بیطرف هشدار داده و اعلام می کنم این کار هم یک جنایت و خیانت دیگر سازمان مجاهدین است و در برابر فرقه ای که بیش از پیش در منجلاب پنهان کاری وفریب و ناجوانمردی فرو می رود سکوت نکنند
 رجوی هر کجا هست باید پاسخگوی جنایتهایش باشداو یک دیکتاتور به قدرت نرسیده است
 کسی که از بعد انقلاب به عنوان راس سازمان و شورا تمامی تصمیمات را گرفته و مسئول اول همه جنایتها و خیانتها بوده و هست. نباید به راحتی فرار کند و افراد بیگناه را باز هم به خطر بیندازد.
 خانم سنجابی با توجه به اخبار جدید و شرکت ترکی الفیصل در شوی سالانه سازمان منافقین نظر شما در باره خبر جنجالی مبنی بر مرگ رجوی چی هست
 در هفته گذشته تا آنجا که فرصت شد نظرات مختلف دوستان جدا شده و برخی خبرگزاری ها و منابع مختلف رو مطالعه کردم.
 آنچه که به نظر من بیش از سایر تحلیل ها و نظرات به حقیقت نزدیکتر است. البته نکات تجربی و حقیقی دوستان جدا شده ام از جمله آقایان خدابنده و آقای رزاقی و …. می باشد
 و در تکمیل این خبرها بایستی بگویم این هم فریب و شانتاژی دیگر است و الا درعرض چند روز گذشته با یک خط اطلاعیه می توانستند موضوع را تمام کنند مگر اینکه هدف خاصی از این جنجال در سر دارند.
 من همانطور که در کتابم به تفصیل شرح دادم و در مصاحبه اخیر نیزبیان کردم. رجوی بطورناخواسته تا سال ۲۰۱۱میلادی برابر با سال ۱۳۸۹-۱۳۹۰ شمسی قطعا در عراق و در کمپ اشرف بود.
 در این رابطه هم شاهد عینی خودم هستم که در آخرین جلسه شورای مرکزی که با حضور نزدیک به ۶۰۰ تن از زنان برگزار شد شرکت داشتم و رجوی در آن جلسه حضور پیدا کرد.
پس از آن نیز تا زمستان ۱۳۸۹ یعنی تا سال ۲۰۱۱ میلادی که در کمپ بودم مستمر پیام های صوتی و خاص منتسب به وی به شورای مرکزی می رسید که حاکی از حضور وی در کمپ و در عراق بود. و دستورات خاص به شورای رهبری و مردان رده بالا داده شده بود که کار اصلی شما در حمله به کمپ اشرف فقط حفظ مقر ۴۹ (محل استقرار رجوی است) و حتی خود رجوی هم پیام فرستاده بود که مسئولیت شماره یک شما حفظ جان مژگان است. از سال۲۰۰۷ رجوی برای خودش نام مستعار “مژگان” را انتخاب کرده بود. و گفته بود هرگاه نامه و گزارشی برای من داشتید مرا در نامه مژگان خطاب کنید.(توجه دارید که “مژگان” نام مژگان پارسایی مسئول اول ان زمان سازمان می باشد)
 با این مقدمه همانطور که قبلا هم مطرح کردم. علیرغم این همه منفوریت و خیانت های رو شده از شخص رجوی، خود وی و مریم قجر فکر می کنند همچنان بود و نبود رجوی در دنیای سیاست مهم است و تمام تلاش خود را برای حفظ وی می کنند.
 من بازهم می خواهم تکرار کنم. وی بیش از ۱۳ الی ۱۴سال یعنی از سال ۲۰۰۳ تا کنون مخفی شده است و لذا زنده و مرده اش ارزش چندانی ندارد.
 در این ۱۳ سال هیچگونه موضعگیری مهم و حضور فیزیکی نداشته است. و تا جایی که توانسته تلاش کرده خودش را مخفی و منزوی کند. در طی سالهای ۲۰۰۳تا ۲۰۰۷ او مستمر پیام می داد که من شیر همیشه بیدار هستم و بخاطر این که نام سازمان درلیست تروریستی قرار دارد. نمی توانم از مخفیگاه بیرون بیایم و همه اعضای سازمان در خارج کشور و داخل کمپ را این چنین فریب می داد و از همه بیگاری می کشید که با اخرین توان تلاش کنید که پول دادگاه های پوئک و غیره را تهیه کنید تا از لیست تروریستی خارج شویم …و من بتوانم برگردم. در این رابطه با سرکیسه کردن سازمان مالی اش در عراق، ۵۰۰ هزاریورو برای آنان سهم مشخص کرد و ۵۰۰هزار یورو هم قرار شد خارجه بدهد تا یک قلم حدود یک میلیون یورو هزینه دادگاه پوئک تهیه شود. بقول خودشان حالا ۹ سال است که نام سازمان از لیست تروریستی خارج شده ولی مشخص است ترس رجوی به این سادگی ها پایان پذیر نیست و او حاضر است تا پایان عمرش مخفی بماند و همه را ملعبه و مسخره کند ولی گزندی به او نرسد. و پاسخگو نباشد.
 من در رابطه با سوابق آقای ترکی الفیصل و دقت عمل وی اطلاع زیادی ندارم ولی در رابطه با سوابق فریب و شانتاژ سازمان مجاهدین مستندات زیادی دارم و می توانم ساعت ها صحبت کنم. چرا که متاسفانه پایه اصلی “این سازمان تروریستی بر مبنای عدم شفافیت، پنهان کاری از اعضا، و مخصوصا ” خلق قهرمان” و فرار رهبر آن در سربزنگاه های تاریخی می باشد.
 پس نظر شما این است که رجوی زنده است و خود را از ترس جانش مخفی نموده؟
 بله همینطور است. او کسی نیست که درمقابل جانش ریسکی انجام بدهد.اززمان مبارزه بر علیه شاه در حالیکه ۱۰تن از اعضای اصلی سازمان اعدام شدند. رجوی با ترس و بزدلی و همکاری با ساواک خودش را نجات داد. تا سایر زمانهای پرخطر به مانند ۳۰خرداد ۱۳۶۰ و سال ۱۳۸۲ در هنگام جنگ آمریکا با عراق در زمان حمله آمریکا در حالیکه تمام نیروهای سازمان درخطر و زیربمباران بودند او مریم عضدانلو را به محل امن و به پاریس منتقل کرد وکسی هم ازاین موضوع اطلاع نداشت. با نقل قول قسمتی از کتابم به اطلاع شما می رسانم:
 در آنز مان رجوی با قاطعیت و با چیدن برنامه های طاقت فرسا برای اعضا اعلام کرد: با حمله نیروهای امریکایی عاشورا گونه! به جنگ با ایران می رویم و در صورت بمباران به سمت ایران حرکت خواهیم کرد با این تفاسیر هنگامی که نیروهای آمریکایی اولین بمباران یک ستون نظامی را انجام دادند. پیام داد تمام نیروها از قرارگاه های پراکنده و بیابان های اطراف حمرین مجددا به اشرف برگردند
 چرا که مهمترین موضوع این بود که خود ش در بیابان های نزدیک به مرز ایران در حوالی حمرین گیر کرده بوده و به فکر نجات جان خویش بود.
 از طرف دیگربخشی از اطلاعاتی که توسط رسانه های خارجی منجمله رادیو فردا و یا مطبوعات اردن در آن زمان منتشر شد، نشان می داد در روزهای اول جنگ، او همراه با بسیاری ازاعضای رده بالا به مرز اردن رفته اند، اما با ممانعت دولت اردن، موافق به خروج از عراق نشده اند.
در آن ایام ستاد پرسنلی(که من هم در این ستاد بودم) در قرارگاه علوی واقع در مقدادیه بطور موقت مستقر شده بود. در روزهای اول عید و پس از شروع جنگ در تلاطم و آماده سازی فراوانی منجمله آماده کردن پاسپورت ها برای انتقال اعضای همراه رجوی و یک سری دیگر از اعضا رده بالا به خارج کشور و تنظیم لیست باقیمانده در عراق بودیم نفرات مشخص شده حتی همه وسایل و مدارک خود را نیز به همراه برده و تا مرز اردن رفتند ولی بعد از چند روز مجددا برگشتند و بعدها متوجه شدیم که در بحبوبه جنگ، یا دولت اردن مانع خروج آنها شده و یا اینکه بعلت جنگ و ناامنی مسیرها امکان خروج پیدا نکردند.
 با این حال مریم عضدانلو و حدود ۲۰۰ زن ومرد درسطوح بالای تشکیلات در آخرین روزهای قبل از جنگ ازطریق مرز اردن به خارج رفته بودند و علت فرستادن آن همه نفر هم حفاظت از مریم عضدانلو بود. قرار بر این بود که اگر اتفاقی افتاد و یا دنبال دستگیری او باشند ان نفرات شروع به اقداماتی از قبیل شورش و تحصن و خودسوزی بنمایند. کاری که بعد از چند ماه انجام شد. رجوی هم قرار براین بود که بطور موقت در عراق باقی بماند و بعد از مستقر شدن مریم قجر برود ولی از آن زمان از انظارعمومی مخفی شد و رفتن مریم قجر هم از همه نیروها پنهان نگه داشته می شد. تا زمان دستگیری که متوجه فرارش شدیم.
 رجوی در آخرین جلسه عمومی در سال ۱۳۸۱ با قاطعیت تمام گفت که همزمان با تهاجم آمریکا ما هم به ایران حمله میکنیم، زمان عملیات سرنگونی فرا رسیده است. و تهاجم آمریکا و شرایط پدید آمده ناشی از آنرا مائده آسمانی می نامید و مفصلا توضیح می داد که همه آنچه از خدا خواسته بودیم و آرزو داشتیم اکنون فراهم شده.) او می گفت که جنگ و این وضعیت پیش آمده از انتظار و آرزوی ما بزرگتر هم است بنابراین بدون تردید ما اینبار همگی باهم در این “تهاجم نهائی” شرکت خواهیم کرد و رژیم را سرنگون خواهیم نمود. او تمامی احتمالات را نیزیکی یکی بررسی و پیش بینی کرد و توضیح داد “اگر بهر دلیلی نتوانستیم سلاحهایمان را همراه ببریم یا نیروهای آمریکایی نگذاشتند، ما با همان کلاشینکف هایمان خواهیم رفت و حتی اگر آنرا هم اجازه ندادند با دست خالی خواهیم رفت، آن طرف مرز ها زمین ما است و کشور خودمان پر از سلاح هست ” و یا ” اگر آمریکائیها جلوی شما را گرفتند با یک انگلیسی ساده بگوئید که ـ وی آر گوئینگ تو اور هوم ـ ” و یا می گفت” اینبار من و مریم در پیشاپیش همه حرکت خواهیم کرد! اینبار با همه دفعات تفاوت دارد، شرایط تاریخی هست که سالها در انتظارش بودیم و دیگر قابل تکرار هم نیست، یا پیروز میشویم و یا همگی کشته می شویم” او اینقدر با اعتماد از موضوع حمله صحبت می کرد و یاوه می بافت که فرماندهان با شور و قطعیت فرمان آماده سازی ها را می دادند و کسی فکر نمی کرد درصورت وقوع حمله آمریکا خودش فرار می کند.
 بعد از آن نیروهای سازمان بشدت از این موضوع سرخورده و ناراحت بودند و ته خط سازمان و استراتژی در گل رفته را می دیدند. به همین علت در همان دوران زمانیکه فرمان بازگشت به کمپ اشرف داده شده بود اینقدر مسئله شوک آور بود که عده ای در راه برگشت فرار کردند و دیگر به به اشرف بازنگشتند درخواست های جدایی و رفتن از سازمان بسیار زیاده شده بود و مناسبات از کنترل خارج شده بوده فضای تشکیلاتی بهم ریخته بود و در همان ماه های اول حدود ۲۵۰نفر از تشکیلات جدا شده و آنها را به مجموعه های خروجی منتقل کردند.
 با تمام این ها رجوی بازهم هم جرئت نکرد خود را علنی کند و در خفا پیام هایی می فرستاد. مبنی بر هر چه بیشتر زیر بار رفتن شرایط آمریکایی و همراه شدن با ارباب جدید
 آری رجوی حتی در بحرانی ترین زمان ها که سازمان رو به سقوط می رفت خودش را علنی نکرد او به تصادف و بعلت بسته شدن راه بناچار در عراق ماند
 شما ببینید در این ۱۳ سال جز تلاش برای زنده ماندن و مخفی کردن خودش چه کاری دیگری انجام داده است.
 به همین دلیل تمام وجهه سیاسی و تشکیلاتی خود را در نزد اکثر اعضایش از دست داده است.
 در طی سالی های ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۹ نزدیک به ۷۰۰تن از سازمان جدا شدند در محدوده سال ۱۳۸۳یا ۱۳۸۴ خود سازمان جدایی ۲۵۰ نفر را پذیرفت واعلام کرد. (نام حدود ۵۰۰ نفر از اعضای جدا شده در لیست هایی منتشر شده است و در اینترنت موجود می باشد)
از سال ۱۳۸۷ یعنی بعد از رفتن نیروهای امریکایی از کمپ اشرف و بسته شدن کمپ تیف (جدا شدگان) در حالیکه تشکیلات جذبی نداشته است تا کنون هم بیش از ۳۰۰نفر دیگر هم در عراق و آلبانی از سازمان جدا شدند. و اسامی همه نفرات جدا شده موجود می باشد.
 ولی آنچه که برای رجوی اهمیت دارد زندگی خودش است و لی آیا چنین زندگی ننگینی ارزشی دارد. و میتوان اسم زندگی و زنده بودن را بر آن نهاد.
 دوستان جدا شده من بخوبی بر این نکته صحه می گذارند که او توان پاسخگویی به بسیاری از عملکرد های خیانتکارانه خو د را ندارد. و در عصر ارتباطات و در زمانیکه حتی منفورترین گروه ها به مانند داعش مسئولیت اقدامات و کارهای خود را بعهده می گیرد. رجوی و دار و دسته اش حتی توان یک اطلاعیه تکذیب و تایید را ندارند. و همچنان به فریب ادامه می دهند چنین ارگان بی ارزش وغیر مستندی چگونه ادعای اپوزیسیونی دارد.
 آنها توان تغییر یک خط تاکتیکی را هم ندارند. از ملاقات یک خانواده با فرزند خود وحشت دارند. حتی نفراتی که به جلوی درب لیبرتی می فرستند را هم بد دستور رجوی سر روی خود را می پوشند. آنها تا این حد ریذلانه عمل کرده و آدم ها را اینقدر پست و بی هویت می کنند.
 خانم سنجابی به نظر شما حتی این موضوع حفظ جان رجوی و سایر اقدامات آنها در عرصه سیاست چه جایگاهی دارد.
 همانطور که گفتم ارزش چندانی نداشته و نخواهدداشت.
 شما سری به سایت های آن ها بزنید. در قدم اول سازمانی که در چند سال اخیر نه در صحنه سیاسی و نه عرصه های دیگر وزنی نداشته است. چه مطلب بدرد بخوری دارند جز حمایت از مردم ستیزی های غرب و عربستان و اخبار ناامید کننده پوشش دادن.سرانجام این سازما ن با آن همه یال و کوپال قدیمش شده در قدم اول تلاش برای جنک با جدا شدگان است و در قدم بعد خانواده های بی پناه اعضای اسیرشده
 و حرکت های سخیف سیاسی با پشتیبانی مقامات اسبقی که ضدیت آنها با ایران و ایرانی به اثبات رسیده است.
 و باز هم می خواهم تکرار کنم حیات سیاسی و تاثیرگذاری سازمان مجاهدین به پایان رسیده و تلاش های رسوای انها برای حفظ جان بی مقدار رجوی و نگهداری جسم وی به جایی نخواهد رسید.
 باتشکر از شرکت شما در این مصاحبه
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا